به طور كامل و به معناى دقيق كلمه است، حال در مواضعى كه حد اوسط در واقع تكرار نشده ولى چنين پنداشته شود كه تكرار شده، مغالطه صورت گرفته است؛ مثل: انگور شيرين است. شيرين اسطوره داستانى است. پس انگور اسطوره داستانى است.
اغراض مغالطه
مغالطه به معناى تعمّد در به غلط اندازى ديگرى با دو انگيزه مى تواند تحقق يابد :
1 . انگيزه حق . گاه ممكن است شخص مغالط به غرضى صحيح ، ديگرى را به اشتباه سوق دهد، به قصد امتحانِ مخاطب و يا به منظور تنبيه طرف مقابل براى اصرار نكردنِ او بر نظر اشتباه خود . در صورت اوّل به قياس مغالطى امتحان و در صورت دوم به آن عناد مى گويند .
2 . انگيزه باطل . گاهى مغالِط با اهدافى نادرست ، مانند ريا ، برترى و تفوق بر ديگران دست به مغالطه مى زند. اساس شكل گرفتن چنين انگيزه اى اين است كه مغالِط بخواهد قبل از آراسته شدن به حكمت و مقتضاى عقل ، خود را در جامه عالمان ظاهر كند . چنين افرادى چاره اى جز تمسك به انواع مغالطه ندارند . تنها راه مقبوليت كلام ايشان در ميان ظاهربينان، استفاده از مغالطه و شهرت دروغين به علم و فرزانگى است .
فايده مغالطه
فراگيرى اين صناعت براى انسان از چند جهت مى تواند مفيد باشد :
1 . در مقام استدلال با دانستن مواضع غلط ، خود را از وقوع در آن حفظ مى كند ؛
2 . خود را از تأثيرپذيرى مغالطه در امان نگه مى دارد ؛
3 . از سقوط انسان هاى ديگر در دام مغالطه جلوگيرى مى كند ؛
4 . در موارد ضرورى كه مغالِطِ لجوج جز با مغالطه تسليم نمى شود ، مى تواند با مغالطه وى را مغلوب سازد .
اجزاى مغالطه
اين فن داراى دو جزء است :
1 . اجزاى درونى (اصلى) . منظور از آن اجزاى تشكيل دهنده استدلال مغالطى است ، اعم