تبیان، دستیار زندگی
آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی در سال 1295 ه.ق، در روستای سعید آباد گلپایگان و در خانواده ای شهره به علم، فضل و ادب، پا به عرصه وجود نهاد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني

آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی

آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني در سال 1295 ه.ق، در روستاي سعيد آباد گلپايگان و در خانواده اي شهره به علم، فضل و ادب، پا به عرصه وجود نهاد.

ولادتتحصيلات عزيمت به حوزه نجف اشرف
مرجعيتحضور در صحنه نبرددر وادي سلوك
حکایاتتأليفات استادان
شاگردان وفات

 ولادت

آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني در سال 1295 ه.ق، در روستاي سعيد آباد گلپايگان و در خانواده اي شهره به علم، فضل و ادب، پا به عرصه وجود نهاد.

نسبت شريفش با 27 واسطه و به قرار ذيل، به امام همام حضرت موسي كاظم (ع) مي رسد: آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني، پسر آيت الله سيد حسين گلپايگاني، پسر سيد محمد علي، پسر سيد علي نقي موسوي، پسر سيد جليل سعود معروف به عبثي، پسر آقا سيد ابراهيم، پسر آقا سيد حسن، پسر آقا سيد شرف الدين، پسر آقا سيد مرتضي  پسر آقا سيد زين الدين، پسر آقا سيد محمد، پسر آقا سيد احمد، پسر آقا سيد شمس الدين محمد، پسر آقا سيد ابوالفتوح اخرس، پسر آقا سيد ابو محمد حسن، پسر آقا سيد ابراهيم، پسر آقا سيد ابوالغنايم معروف به ابوالفتيان، پسر آقا سيد عبدالله، پسر ابوالبركات، پسر آقا سيد ابوالطيب احمد، پسر آقا سيد ابوالحسن محمد حائري معروف به غفار، پسر سيد جليل ابراهيم المجابب، پسر سيد جليل محمد عابد، پسر امام همام حضرت موسي كاظم (ع).

تحصيلات

آيت الله گلپايگاني در نه سالگي، پدر بزرگوارش را از دست داد و چند سالي را در سعيد آباد گذراند. 12 ساله بود كه در همان سامان، نزد برادران بزرگوارش، درس را آغاز كرد. وي مقداري از درسهاي مقدماتي را در موطن خود فرا گرفت و براي ادامه تحصيل، راهي گلپايگان شد. عمده علوم عربي، بلاغت و منطق را از علماي گلپايگان آموخت. مي گويند كه هر روز مسافت بين سعيد آباد و گلپايگان را براي آموختن علم، پياده مي پيمود. ايشان چند سالي را در گلپايگان به درس و تحصيل اشتغال داشت و در سال 1311 ه.ق در سن 16 سالگي، عزم اصفهان كرد و در مدرسه الماسيه ساكن شد. او مدتي را در آن مدرسه ساكن بود تا اينكه از آنجا، به مدرسه شيخ محمد علي ثقة الاسلام منتقل گرديد.

در زمان جواني كه در اصفهان تحصيل مي نمود. با آيت الله حاج آقا حسين بروجردي همدرس و هم مباحثه بود. آيت الله بروجردي چه در هنگامي كه در بروجرد بود و چه اوقاتي كه به قم مهاجرت كرد، نامه هايي به ايشان مي نوشت و درباره بعضي از مسائل غامض و حوادث واقعه استمداد مي كرد.

عزيمت به حوزه نجف اشرف

در سال 1319 ه.ق، آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني، آهنگ نجف اشرف كرد و در مسير خود از گلپايگان، از سوي عالمان آن سامان مورد استقبال قرار گرفت. وي در اوايل ماه رمضان المبارك 1319 ه.ق، به نجف اشرف رسيد. آيت الله گلپايگاني از نخستين روزهاي ورود به نجف، در درس مرحوم آيت الله آخوند ملا محمد كاظم خراساني حاضر شد و از ملازمان درس ايشان گرديد. دو دوره اصول مرحوم آخوند را حاضر گشت و در بحث فقه در مباحث مختلف از آن وجود ذي قيمت بهره فراوان برد. سيد جمال الدين علاوه بر شركت در درس آخوند خراساني، از افادات مرحوم حاج آقا رضا همداني هم بهره برد. وي از ملازمان فقه فقيه عصر، سيد محمد كاظم طباطبایي يزدي، بود. همچنين، آيت الله گلپايگاني از انفاس ملكوتي آقا شيخ هادي تهراني، آخوند ملا علي نهاوندي، عالم كامل شيخ محمد بهادري و آقا سيد ابوتراب خوانساري، بهره فراوان برد.

بعد از وفات مرحوم آخوند خراساني (ره) در درس هيچكس حاضر نشد، تا آن هنگام كه متوجه وجود گرانقدر آيت الله ميرزا حسين غروي نائيني شد. شركت آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني در درس مرحوم نائيني، عامل بزرگي براي شركت علما و فضلاي حوزه نجف در درس ايشان شد. او مشارو علمي مرحوم نائيني بود و دز اجازه اي كه به وي داد، از ايشان به عنوان حجت الاسلام ياد كرد. اين عنوان را مرحوم نائيني در هيچ اجاره اي، براي هيچكس به كار نبرد. از مرحوم آقا سيد جمال الدين گلپايگاني نقل شد: "من يك تاقچه تقريرات درس آقا {نائيني} را دارم. من حدود 30 سال در خدمت مرحوم نائيني بودم و تا آخرين روز درس ايشان آمدم و همه را يادداشت كردم {مجله حوزه، شماره 30، 42 }.

مرجعيت

پس از آنكه آيت الله العظمي حاج سيد ابوالحسن اصفهاني (ره) در سال 1365 ه.ق وفات یاقت، آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني به مرجعيت شيعه نايل شد و عده زيادي از شيعيان در عراق و ايران از ايشان تقليد مي كردند. آيت الله سيد مصطفي صفايي خوانساري در اين باره مي گويد: "مرحوم آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني از فقها و عارفان بزرگ بود، كه وقتي از آيت الله بروجردي پرسيده بودند: اعلم نجف كيست كه موقوفه اي را به وسيله او به طلاب برسانيم، آيت الله بروجردي در پاسخ نوشتند: آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني."

وقتي آيت الله حاج سيد جمال الدين گلپايگاني براي معالجه به تهران آمده بود، به ملاقات ايشان رفتيم، فرمودند كه به حاج آقا حسين (بروجردي) سلام مرا برسانيد و بگوييد: اگر بنا بود سيد جمال مقلد باشد، از شما تقليد مي كرد و فرمود: ما تصور مي كرديم كه بعد از مرحوم حاج ميرزا حسين نائيني اعلمي وجود ندارد، ولي هنگامي كه آيت الله حاج آقا حسين بروجردي را ديديم، مرحوم نائيني يادمان رفت. از آن جهت كه مرحوم آيت الله حاج سيد جمال الدين گلپايگانيي اهل معنا و عرفان بود به آساني به كسي آيت الله نمي گفت. اما نسبت به مرحوم آيت الله بروجردي، چنين تعبير مي كرد." {الگوي زعامت زندگاني آيت الله بروجردي، 55‌}

مرحوم نائيني و گلپايگاني

آقا سيد جمال الدين گلپايگاني به همراه آقا سيد محمود شاهرودي و آقا شيخ خوانساري، در شبانه روز دو مرتبه به محضر نائيني مي رسيدند و در مسائل علمي با ايشان تبادل نظر علمي مي كردند {مجله حوزه، شماره 76 ـ 77 ، 17}.

ميرزاي نائيني به آقا سيد عبدالغفار مازندراني، امام مسجد بزرگ هندي نجف و آقا سيد جمال الدين گلپايگاني فرمود: "شما نزد خدا مسؤول هستيد، اگر از من خطايي سر بزند يا گرفتار هواي نفس شوم، متوجه نباشم، به من تذكر ندهيد و مرا از هوا و لغزش متوجه نسازيد و چشم پوشي كنيد".

آيت الله آقا سيد جمال الدين گلپايگاني بر اثر برجستگي علمي خود، نزد مرحوم نائيني بسيار محترم بود و در رسميت راست او مي نشست. نائيني گاهي به يك آموزگار يا دانشجوي علوم ديني تهيدست ولي با معلومات، بيشتر احترام مي گذاشت تا به يك بازرگان ثروتمند. {حائري، تشيع و مشروطيت در ايران، 196}

حضور در صحنه نبرد

در جنگ بين الملل اول كه عراقيها به ياري دولت عثماني شتافتند و ضد استعمار بريتانيا به رهبري روحانيت به مبارزه برخاستند، آيت الله سيد جمال الدين همگام با آيت الله ميرزا محمد تقي شيرازي، در اين جنگ شركت كرد.

همچنين، هنگامي كه قيام ضد حكومت عراق در انتخابات ـ كه مرحوم آيت الله شيخ مهدي خالصي فتوا به تحريم آن داده بود ـ اوج گرفت، دولت عراق حمايت ميرزاي نائيني و سيد اصفهاني از اين حكم را، دخالت در امور داخلي عراق دانست. از اين رو، مرحوم ميرزا و جمعي از علماي ديگر، از جمله: آقا سيد جمال الدين گلپايگاني، آقا سيد حسن بحر العلوم رشتي و جمعي از بستگان مرحوم ميرزاي نائيني را شبانه تبعيد كردند. ايشان در قصر شيرين، مورد استقبال ايرانيان و علماي ايران قرار گرفتند. {مجله حوزه، شماره 76 ـ 77 ، 75 }

پس از مدتي از سوي دولت عراق، هيأتي مركب از علما به قم آمدند و از آيت الله نائيني و اصفهاني پوزش خواستند. اين هيأت از ايشان درخواست كرد كه به عراق برگردند. ايشان نيز پذيرفتند، آقا سيد جمال الدين گلپايگاني نيز به اعتاب مقدسه بازگشت.

آقا سيد جمال الدين گلپايگاني، كه از شاگردان مرحوم آخوند خراساني بود، درباره وفات آن مرحوم گفت: "پس از اينكه مشروطه به انحراف كشيده شد و مفاسد اين يكي پس از ديگری، آشكار مي شد، مرحوم آخوند تصميم گرفت به ايران برود و اقدام اساسي بكند. حدود 15 نفر از علما اسم نوشتند كه همراه ايشان به تهران بروند. من هم يكي از آنان بودم. وسيله، بيرون نجف آماده شد. مرحوم آخوند شب، براي زيارت به حرم حضرت امير (ع) مشرف شد؛ صحيح و سالم بود. سحرگاه صدا بلند شد كه آخوند فوت كرد، ايشان را ايادي انگليس مسموم كردند، زيرا مي دانستند اگر مرحوم آخوند به تهران برود، مشروطه را دگرگون خواهد كرد و اين بر خلاف سياست و مصالح انگليسها بود. {مجله حوزه، شماره 53  51}

در وادي سلوك

سيد جمال پس از نيل به مقام تدريس و افاده، هيچگاه مراقبت از حالات و اعمال خود را فراموش نكرد. او در اين وادي، از انفاس قدسيه آيت الله سيد مرتضي كشميري و آيت الحق سيد احمد كربلايي، بهره ها برد. همچنين، او از اشارات عارف كامل حاج شيخ علي محمد نجف آبادي، همواره متنبه بود تا اينكه حقايق و معاني را از وجود اين انوار فروزان اخذ كرد و واصل به درجه اي از معاني شد كه آنان واصل شده بودند. {پيام حوزه، شماره 8، 81}

آيت الله سيد محمد حسين حسيني تهراني در اين باره مي نويسد: "آيت الله آقاي سيد جمال الدين گلپايگاني (رض) از علما و مراجع تقليد نجف اشرف بودند و از شاگردان برجسته مرحوم آيت الله نائيني و در علم و عمل زبان زد خاص بود و از جهت عظمت قدر و كرامت مقام و نفس پاك، مورد تصديق و براي احدي جاي ترديد نبود. در مراقبت نفس و اجتناب از هواهاي نفساني، مقام اول را دارا بود. از صداي گريه و مناجات ايشان، همسايگان حكاياتي دارند. دائماً صحيفه مباركه سجاديه در مقابل ايشان در اتاق خلوت بود و هنگامي كه از مطالعه فارغ مي شد، به خواندن قران مشغول مي گشت. آهش سوزان و اشكش روان و سخنش مؤثر و دلي سوخته داشت." {حسيني تهراني، معاد شناسي، ج 1، 163}

آقا سيد جمال الدين گلپايگاني درباره سير و سلوكش آورده است: "در ايام جواني كه در اصفهان تحصيل مي كردم، مربي اخلاقي و تربيتي من، آخوند كاشي و جهانگير خان قشقايي بودند. پس از آن چون به نجف آمدم، استادم آقا سيد جواد كربلايي بود، كه او نيز ديري نپاييد و به رحمت ايزدي پيوست. آنگاه، من به خدمت آيت الهي و مربي اخلاق و سير و سلوك، آيت الله آقا شيخ علي محمد نجف آبادي، رسيدم و از او دستور سير و سلوك الي الله مي گرفتم. مدتها گذشت و من تحت تعليم و تربيت او بودم تا اينكه شبي طبق برنامه هميشگي، براي عبادت به مسجد سهله آمدم و حادثه اي مسير زندگي مرا عوض كرد. عادت من اين بود كه به دستور استادم، حاج علي محمد نجف آبادي، هر وقت شبها به مسجد سهله مي رفتم، اول نماز مغرب و عشا را مي خواندم و سپس اعمال وارد شده در مقامات مسجد را انجام مي دادم. پس از آن غذايي كه با خود آورده بودم، مي خوردم. آنگاه قدري استراحت كرده، مي خوابيدم و چندين ساعت به اذان صبح مانده، برخاسته مشغول نماز و دعا و ذكر و فكري مي شدم و در مواقع اذان صبح، نماز صبح به جا مي آوردم و تا اول طلوع آفتاب به بقيه وظايف و اعمال خود ادامه مي دادم و در پايان، به نجف اشرف باز مي گشتم. آن شب چون نماز مغرب و عشا را به جا آورده اعمال مسجد را انجام دادم، 2 ساعت از شب گذشته بود. همين كه نشستم و دستمال خودم را باز كردم تا چيزي بخورم. صداي مناجات و ناله اي به گوشم رسيد؛ در حالي كه من فكر مي كردم در اين مسجد تاريك، غير از من كسي نيست. صدا از ضلع شمالي، درست در مقابل مقام مطهر حضرت حجت (عج) شروع شد و به طوري جذاب و گيرا و توأم با سوز و گداز و ناله و اشعار عربي و فارسي و مناجاتها و دعاهايي با مضمونهاي بلند بود، كه تمام حال و ذهن من را به خود متوجه كرد و من نه توانستم خواب بروم و نه نماز شب بخوانم و نه به دعا و ذكر و فكر خود مشغول شوم  و گرايش عجيبي در خود نسبت به آن شخص مي يافتم.

صاحب صدا ساعتي گريه و مناجات مي كرد و سپس ساكت مي شد. لختي مي گذشت، دوباره مشغول خواندن و درد دل كردن مي شد و باز آرام مي گرفت. سپس، ساعتي مشغول مي شد و باز آتش سوز و گدازش فروكش مي كرد. او هر بار كه شروع می کرد به خواندن، چند قدمي جلوتر می آمد، به طوري كه نزديك اذان صبح در مقابل مقام حضرت امام زمان ـ ارواحنا له الفداء ـ رسيده بود. در اين حالت خطاب به حضرت نموده و پس از گريه طولاني و ناله شديد و دلخراش، اين اشعار را در خطاب و گفتگوي با آن حضرت خواند:

ما بدين در، نه پي حشمت و جاه آمده ايم

از بد حادثه اينجا به پناه آمده ايم

رهرو منزل عشقيم و ز سر حد عدم

تا به اقليم وجود اين همه راه آمده ايم

سبزه خط تو ديديم و ز بستان بهشت

به طلبكاري اين مهر گياه آمده ايم

با چنين گنج كه شد خازن آن روح امين

به گدايي به در خانه شاه آمده اين

لنگر حلم تو اي كشتي توفيق كجاست

كه در اين بحر كرم، غرق گناه آمده ايم

آبرو مي رود اي ابر خطا پوش ببار

كه به ديوان عمل نامه سياه آمده ايم

حافظ اين خرقه پشمينه بينداز كه ما

از پي قافله با آتش و آه آمده ايم

آنگاه ديگر ساكت شده و هيچ نگفت و در تاريكي، چندين ركعت نماز گزارد تا سپيده صبح دميد. آنگاه نماز واجب را خواند و مشغول تعقيبات و ذكر و فكر بود تا آفتاب دميد. پس، برخاست و از مسجد خارج شد. من تمام آن شب را بيدار بودم  و از همه كارها و اعمالي كه بايد انجام مي دادم، باز ماندم و مالت و مبهوت او بودم. چون خواستم از مسجد بيرون آيم، از مسؤول خادمان آنجا كه اتاقش خارج از مسجد بود، پرسيدم: اين شخص چه كسي است؟ گفتند: اين آقا، مردي است به نام سيد احمد كربلايي. بعضي از شبهاي خلوت كه در مسجد كسي نيست، مي آيد و حال و وضعش نيز همين طور است كه ديديد. من به نجف آمدم و خدمت استاد، آقا شيخ علي محمد نجف آبادي، رسيدم و مطالبي را كه ديده بودم، مو به مو برايشان بيان كردم. ايشان برخاست و گفت: با من بيا. من در خدمت استاد رفتم. استاد به منزل آقا سيد احمد كربلايي وارد شد و دست من را در دست ايشان گذاشتند و فرمودند: از اين به بعد، مربي اخلاقي و استاد عرفاني تو، ايشان است. بايد از او دستور بگيري و پيروي كني. {نور محمدي، آيت الله حاج علي محمد نجف آبادي، 58 ـ 59}

حکایات

آقا سيد جمال الدين مي فرمايند: "شبي عده زيادي از بستگان كه براي زيارت به نجف اشرف آمده بودند، به منزل ما وارد شدند. شام نخورده بودند و ما هم در منزل چيزي نداشتيم. براي تهيه غذا از منزل خارج شدم. مغازه ها بسته بود. عبا را بر سر كشيدم و رفتم به سمت حضرت امير (ع). آنجا هم، مغازه ها بسته بود. متحير بودم كه خدايا چه كنم. گفتم: خدايا! اينان زوار حضرت امير (ع) هستند و از بستگان من. در اين حال كه اين حرفها را با خود زمزمه مي كردم، ديدم مغازه اي در آن طرف باز است، حال آنكه من چنين مغازه اي را قبلاً نديده بودم. چند گام به طرف مغازه ها رفتم. يك وقت متوجه شدم كه مغازه دار سلام كرد و گفت: چه مي خواهي؟ آنچه احتياج داشتم به او گفتم. تمامي آنچه را كه مي خواستم به من داد. قرار شد پولش را بعد پرداخت كنم. چند قدمي كه آمدن، برگشتم و به عقب نگاه كردم، نه مغازه اي بود و نه كسي".

همچنين، ايشان نقل كرد: "يك وقتي بسيار بدهكار شده بودم. مدتي به حرم حضرت امير (ع) مي رفتم و براي پرداخت قرضهايم دعا مي كردم. ولي فرجي نشد. روزي به همسرم گفتم: شما برويد حرم و براي اداي قرضهايمان دعا كنيد. شايد، خداوند مي خواهد دعاي شما را اجابت كند. ايشان رفتند حرم. پس از مدتي برگشتند، با پاي برهنه و خيلي ناراحت. گفت: كفشهايم را هم از دست دادم. خيلي ناراحت شدم. بلند شدم و عبا را به سر كشيدم و به حرم مشرف شدم. مختصري زيارتنامه خواندم و شروع به عرض حال كردم به حضرت. از حرم بيرون آمدم. در حرم، شخص ناشناسي  پول زيادي به من داد. اين پول به حدي بود كه قرضهايم را پرداخت كردم و تا مدتي هم براي مخارج روزانه از آن استفاده كردم." {مجله حوزه، شماره 53، 50}

يكي از دوستان آن فقيه عارف، نقل كرده است: "در يكي از سالها، مي خواستم براي انجام فريضه حج، به مكه مكرمه مشرف شوم. به همين دليل، براي خداحافظي خدمت آقا سيد جمال الدين گلپايگاني رسيدم و چون پس از ديدار خواستم محضر ايشان را ترك كنم فرمود: آقا، من وقوف اضطراري نهاري مشعر را كافي مي دانم. من شگفت زده شدم و با خود نجوا كردم: من كه مقلد ايشان نمي باشم، پس برايم اين عبارت چه خاصيتي دارد. در هر حال، به سفر حج رفتم و روز عيد قربان پس از رمي جمره وقتي به داخل چادر برگشتم، جواني آشفته و مضطرب وارد گرديد و با ناراحتي گفت: همه اعمالم تباه گرديد، زيرا من همين الآن به مشعر رسيدم، وقوف به آن را درك نكردم. پرسيدم: از چه كسي تقليد مي كني؟ گفت: از آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني. گفتم: اشكالي ندارد، اعمالت درست است. او با تعجب گفت: از هر كس پرسيدم، جواب داد اعمالت باطل است. به او گفتم: نگران نباش، قبل از آمدن به مكه در خدمت ايشان بودم و شنيدم كه فرمودند كه آن مرد خدا با عوالم غيب در ارتباط است و از آنچه ديگران نمي دانند، خبر مي دهد." {مجله حوزه، شماره 65، 42}

حال خوش

آيت الله سيد محمد حسين حسيني تهراني نقل مي كند: "اين حقير در هفته يكي دو بار، خدمتش مي رسيدم. يك روز وارد شدم، ديدم در حالي كه به پشت روي تخت افتاده بود و سنش به 80 سال رسيده، صحيفه كوچك خود را مي خواند و اشك مي ريزد و عالمي از سرور و بهجت و نشاط و لذت است، كه به راستي زبان از وصف آن عاجز است. گويا از شدت انس با خداي تعالي، در پوست نمي گنجد و مي خواهد پرواز كند. خدمتش سلام كردم. گفت: بنشين. فلاني، تو كه از حالات من خبر داري و شروع كرد به گفتن برخي از مشكلات و ناگواريهاي زندگي اش. اتاق مطالعه هميشگي ايشان، در بيروني و طبقه بالا كه در تابستان نجف، گرم و طاقت فرسا بود. گرفتاريها و شدايد از همه طرف به او روي آورده، در اواخر عمر به كسالت قلبي و پروستات مبتلا شده بود و عمل جراحي پروستات كرده و روي تخت افتاده و ادرار به وسيله لوله اي به طرف زير تخت مي ريخت و قرض ايشان چه براي امرار مخارج شخصي و چه براي طلاب، به مقدار زيادي رسيده بود. خانه مسكوني خود را به چهار صد دينار عراقي به مصرف يك عمل جراحي كه براي يكي از ارحامشان پيش آمده بود، به رهن گذاشته بودند. با همه اين مشكلات و سختيها، با يك تبسم مليحي رو به من كرد و فرمود: من خوشم، خوش. كسي كه عرفان ندارد، نه دنيا دارد نه آخرت." {حسيني تهراني، معاد شناسي ج 9، 107}

آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني در مواعظي كه براي طلاب و اهل فضل داشت، بر تقوا و عدم مجالست با اهل فسق، فجور و غفلت تاأكيد مي نمود و مي فرمود: در استادي كه انتخاب مي كنيد، دقيق باشيد زيرا همان طور كه حرف مي زند و درس مي گويد، روحياتش هم منتقل مي شود. ايشان بسيار به زيارت اهل قبور مي رفت. يكي از فضلا وقتي اين روش را از وي ديد، با خود گفت: "اين آقا مثل اينكه كار مهمتري ندارد. مرجع تقليد است و با اينهمه مشكلات، وقت و بي وقت به وادي السلام مي رود". روزي همين آقا، به منزل ايشان مي رود. آقا آهسته در گوشش مي گويد: "ما به وادي السلام مي رويم تا مبتلا به فلان و فلان نشويم". و اشاره مي كند به امراض روحي وي كه بدانها مبتلا بوده است.

در ظهر يك روز گرم تابستاني، آقا جمال راهي اين قبرستان مي شود. آقايي از اهل علم و تقوا را مشاهده مي كند و به همراه ايشان به راه خود ادامه مي دهد. از شهر كه خارج مي شوند، احساس مي كند در عمودي از هواي خنك، لطيف و معطر قرار گرفته اند. روش اين عالم عابد اين بود كه وقتي به وادي السلام نجف مي رسيد، ابتدا بر سر قبر بزرگان معرفت و معنويت از جمله مرحوم آيت الله حاج ميرزا علي قاضي طباطبایي مي رفت و بعد در مكاني كه هيچ قبري نبود، مي نشست و فاتحه و دعا مي خواند. به هر حال، وقتي از وادي السلام بر مي گردند، باز همان هواي خنك، لطيف و با صفا با ايشان بود تا اينكه به نجف مي رسند و با شخصي برخورد مي كنند. بعد از سلام و عليك و احوالپرسي كه بسيار كوتاه و زود گذر بود، احساس مي كنند كه آن هواي با لطافت و نسيم فرحزاد ديگر وجود ندارد. پس، خطاب به يكي از همراهان مي گويد: ديديد چگونه تماسهاي نامناسب اثر خود را مي گذارد. بنابراين، معاشرت و تماس با افراد براي شخص مؤمن و پرهيزگار نقش مهمي دارد. {مجله حوزه، شماره 65، 43}

تأليفات

آيت الله گلپايگاني، آثار علمي بسيار دارد، كه كمتر آنها چاپ شده است. ايشان مي فرمود: "من يك تاقچه تقريرات آيت الله نائيني را دارم و حدود 30 سال در خدمت ايشان بودم و تمام درسهاي ايشان را يادداشت كردم ." حدود 70 سال تحصيل و تدريس، آثار علمي بسياري را به دنبال داشت كه به برخي از آنها اشاره مي شود {پيام حوزه، شماره 8، 82}:

1. رساله في جواز البقاء علي تقليد الميت

2. رساله في اجتماع الامر و النهي

3. رساله استدلالي در غيبت

(رساله هاي ياد شده همراه 20 مسأله مهم استدلالي فقهي، در سال 1370 ه.ق، در چاپخانه حيدريه نجف اشرف چاپ شد.)

4. تقريرات درس اصول مرحوم نائيني

5. يك دوره اصول فقه به قلم خود ايشان

6. يك دوره فقه، شامل ابواب: طهارت، صلات، وصايا، اجاره، مكاسب، طلاق، قضا (ناتمام)، اطعمه و اشربه و حج

استادان

آيت الله گلپايگاني، بيشتر از محضر استادان ذيل بهره برد:

1. آيت الله علامه سيد محمد باقر درچه اي (د. 1342 ه.ق) صاحب حاشيه بر مكاسب و رسائل

2. علامه شيخ مجمد علي ثقة الاسلام (1271 ـ 1318 ه.ق)، صاحب كتاب لسان الصدق و معاصي كبيره

3. علامه ميرزا حسين غروي نائيني (1277 ـ 1355 ه.ق‌)

4. حكيم ميرزا جهانگير خان قشقايي (د. 1328 ه.ق)، صاحب شرح نهج البلاغه

5. علامه جليل، فقيه اديب، شاعر فصيح و متكلم رجالي آخوند مولي عبدالكريم بن مولي مهدي گزي (د. 1339 ه.ق ) صاحب تذكرة القبور

6. آخوند ملا محمد كاظم خراساني (د. 1329 ه.ق)، صاحب كفاية الاصول

7. حاج آقا رضا همداني (د. 1322 ه.ق)، صاحب مصباح الفقيه في شرح شرائع الاسلام و حاشيه المكاسب

8. آخوند ملا علي كاشي

شاگردان

آيت الله گلپايگاني در نجف اشرف، حوزه درسي داشت. محضر وي به دليل كمالات علمي و عرفاني اش، بسيار پر بار آموزنده و بيدار كننده بود. كارواني از مشاهير معاصر، موفق گرديدند از چشمه انديشه و جويبار معنويتش برخوردار شوند. آنان اندرزهاي ارزنده اش را كه از دلي مشحون از ايمان، تقوا و اخلاص بر مي خاست، آويزه گوش خويش كردند و بدين وسيله ضمن خودسازي و تهذيب نفس و نيز هدايت افراد جامعه، توشه اي پر توان بر آخرت خود تدارك ديدند و نامي نيك بر جاي نهادند. در ذيل، اجمالاً به برخي شاگردان اين فقيه عارف اشاره مي شود:

1. آيت الله فياض

2. آيت الله حاج شيخ محمد حسن عالم نجف آبادي (د. 1348 ه.ق)

3. آيت الله حاج شيخ حسنعلي نجابت شيرازي

4. حاج شيخ مرتضي انصاري، فرزند ميرزا جعفر و از نوادگان شيخ مرتضي انصاري

5. آيت الله سيد مرتضي حسيني فيروز آبادي

6. آيت الله سيد عباس حسيني كاشاني

7. علامه محمد تقي جعفري

8. آيت الله حاج شيخ حسن صافي اصفهاني

9. آيت الله حاج شيخ محمد حسين كلباسي

10. آيت الله حاج شيخ محمد علي احمديان نجف آبادي

11. آيت الله حاج سيد ضياء الدين اصفهاني

12. آيت الله حاج شيخ حيدر علي محقق

وفات

سرانجام، آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني پس از عمري تلاش و كوشش در جهت احياي دين و خدمات ارزنده بسيار به جامعه اسلامي، در عصر روز دوشنبه 29 محرم الحرام سال 1377 ه.ق، در سن 82 سالگي چشم از جهان فرو بست. پيكر پاكش را پس از تشييع جنازه اي با شكوه، به وادي السلام در نجف انتقال دادند و چون در اين قبرستان جاي مناسبي غير همان مكاني كه ايشان مي نشستند و فاتحه مي خواندند پيدا نمي كنند، از اين روي بدنش را در اين مكان دفن مي كنند. {مجله حوزه، شماره، 65، 44 }


منابع:

1. آقا ميري، سيد محمد رضا "جلوه هايي از حيات عالم رباني آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني"، پيام حوزه، شماره 8، سال دوم، شماره 4، زمستان 1375.

2. استادي، رضا، شرح حال دانشمندان گلپايگان، ج1، كنگره بزرگداشت علماي گلپايگان، 1381.

3. انصاريان، حسين، عرفان اسلامي، ج 12، چ 1، انتشارات پيام آزادي، 1368

4. جرفادقاني، م .، علماي بزرگ شيعه از كليني تا خميني، قم، معارف اسلامي، 1364

5. حسيني تهراني، سيد محمد، معاد شناسي، چ2، تهران، انتشارات حكمت، 1402 ه.ق

6. حائري، عبدالهادي، تشيع و مشروطيت در ايران و نقش ايرانيان مقيم عراق، چ2، تهران، انتشارات امير كبير، 1364

7. مجله حوزه، شماره 30. بهمن و اسفند 1367؛ شماره 53، آذر و دي 1371؛ شماره 65؛ شماره هاي 76 ـ 77، مهر و آبان و آذر و دي 1375

8. مذهبي، محمد تقي، تذكره شعراي گلپايگان، چ1، كنگره بزرگداشت علماي گلپايگان 1381

9. موحد ابطحي، سيد حجت، ريشه ها و جلوه هاي تشيع در حوزه علميه اصفهان، اصفهان، انتشارات تبليغات المهدي (عج) 1418 ه.ق

10. موسوي مطلق، سيد عباس، كرامات الاولياء، چ1، نشر نسيم حيات، 1379

11. مير محمدي، حميد رضا، سيري در تاريخ و جغرافياي گلپايگان، كنگره بزرگداشت علماي گلپايگان، 1380

12. نور محمدي، محمد جواد، عارف بالله و حكيم فرزانه آيت الله حاج علي محمد نجف آبادي، چ1، مؤسسه فرهنگي انتشاراتي مهر خوبان، 1378