تبیان، دستیار زندگی
کتاب های زیادی در فقه و اصول و عقاید از ایشان به دست ما رسیده و این تصنیفات همیشه مورد توجه علمای بعدی بوده و شروح متعدد و کثرت توجه در نقل و نقد و بررسی نظرات ایشان در کتاب هایی مثل «قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام» و «مختلف الشیعة فی أحکام الشریع
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : حسن رضائی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سبب توقف تنظیم «ألفین» علامه حلی توسط پسرش (فخر المحققین)

سبب توقف تنظیم «ألفین» علامه حلی توسط پسرش (فخر المحققین)

کتاب های زیادی در فقه و اصول و عقاید از ایشان به دست ما رسیده و این تصنیفات همیشه مورد توجه علمای بعدی بوده و شروح متعدد و کثرت توجه در نقل و نقد و بررسی نظرات ایشان در کتاب هایی مثل «قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام» و «مختلف الشیعة فی أحکام الشریعة»، «منتهی المطلب فی تحقیق المذهب»، «نهایة الإحکام فی معرفة الأحکام» و «إرشاد الأذهان إلی أحکام الایمان» نشان از بالا بودن جایگاه علامه نزد علمای شیعه دارد.

در میان آنچه از نحوه عمل علمای سابق برایمان نقل شده، نکاتی پندآموز و گاهی عجیب به چشم می‌خورد که می‌تواند مورد توجه و دقت بیشتری قرار گیرد. از جمله این نکات، نقلیاتی است که در مورد نحوه برخورد علمی آنان و آزاداندیشی و حق طلبی ایشان به دست ما رسیده، که در عین احترام و تعظیم علمای پیشتر از خود و اساتیدشان، در آزاد اندیشی و حق مداری، برخوردهایی کم نظیر داشته اند. چنیین رویه هایی باید بیشتر مورد توجه قرار گرفته و برای تمامی طالبان علم، نصب العین قرار گیرد.

از میان این حکایات بسیار، به مطلب عجیبی برمی‌خوریم که مرحوم فخر المحققین – فرزند بزرگوار علامه حلی – رحمة الله علیهما - در نسخه‌ای که از کتاب «ألفین» پدر بزرگوارش، نوشته، تحت عنوان «حکایة و منام» به قلم آورده است.

اما پیش از نقل آن حکایت، مناسب است شمه ای در مورد علامه حلی – رحمه الله – و همین طور در مورد فخر المحققین – رحمه الله – به منظور یادآوری جایگاه این دو عالم بزرگوار بیاوریم.

ابو منصور، حسن بن یوسف بن على بن مطهّر الحلّى قدّس سره ملقّب به جمال الدّین و معروف به آیه اللَّه فی العالمین است. ولادت ایشان در ماه رمضان المبارك سال 648 (هجری قمری) و وفاتشان در محرّم الحرام سال 726 و بنا بر این عمرش 77 سال و سه ماه خواهد بود. او از بزرگان علمای شیعه و در بین علماء جایگاه ویژه ای دارد. در کتاب های فقهی شیعه نیز، تعبیر «علامه» به نحو اطلاق، خاص ایشان است. کتاب های زیادی در فقه و اصول و عقاید از ایشان به دست ما رسیده و این تصنیفات همیشه مورد توجه علمای بعدی بوده و شروح متعدد و کثرت توجه در نقل و نقد و بررسی نظرات ایشان در کتاب هایی مثل «قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام» و «مختلف الشیعة فی أحکام الشریعة»، «منتهی المطلب فی تحقیق المذهب»، «نهایة الإحکام فی معرفة الأحکام» و «إرشاد الأذهان إلی أحکام الایمان» نشان از بالا بودن جایگاه علامه نزد علمای شیعه دارد.

و اما پسر ایشان، شیخ ابوطالب، محمد بن حسن بن یوسف بن علی بن مطهر حلی – رحمه الله – معروف به فخر المحققین، در ماه جمادی الاول سال 682 (هجری قمری) متولد شد و تربیت و رشد علمی او، عمدتاً توسط پدر بزرگوارش، علامه حلی، بود و نزد پدر به تحصیل علوم مختلف عقلی و نقلی پرداخت، امری که خود فخر المحققین در شرح خطبه کتاب «قواعد» علامه به آن تصریح می کند. مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب «الکنی و الألقاب» در مورد ایشان گفته که در سال دهم از عمر شریفش به درجه اجتهاد رسیده است [1]. ارتباط این پدر و پسر به قدری بوده که در خطبه برخی کتب پدر تصریح شده که به درخواست پسرش محمد (فخر المحققین) آن را نگاشته و از او به «احب الناس إلیّ» (یعنی محبوب ترین مردم نزد من) یاد می کند. از جمله این کتاب ها، «ألفین» است (تثنیه ألف به معنای هزار) که علامه حلی – رحمه الله – در مقدمه خود بر آن چنین آورده است:

«أمّا بعد: فإنّ أضعف عباد اللّه تعالى الحسن بن یوسف بن المطهّر الحلّی یقول: أجبت سۆال ولدی العزیز علیّ محمّد- أصلح اللّه له أمر داریه كما هو بارّ بوالدیه، و رزقه أسباب السعادات الدنیویّة و الأخرویة كما أطاعنی فی استعمال قواه العقلیّة و الحسّیة، و أسعفه ببلوغ آماله كما أرضانی بأقواله و أفعاله، و جمع له بین الرئاستین كما لم یعصنی طرفة عین- من إملاء هذا الكتاب الموسوم ب: (كتاب الألفین الفارق بین الصدق و المین)، فأوردت فیه من الأدلّة الیقینیّة و البراهین العقلیّة و النقلیة ألف دلیل على إمامة سیّد الوصیّین علیّ بن أبی طالب أمیر المۆمنین علیه السّلام، و ألف دلیل أخرى على إبطال شبه الطاعنین، و أوردت فیه من الأدلّة على [إمامة] باقی الأئمّة علیهم السّلام ما فیه كفایة للمسترشدین، و جعلت ثوابه لولدی، [وقاه اللّه‏] كلّ محذور، و صرف عنه جمیع الشرور، و بلّغه جمیع أمانیه، و كفاه اللّه أمر معادیه و شانیه.» [2]

ایشان در این مقدمه، سبب نگارش کتاب را پاسخ به درخواست پسرش، محمد (فخر المحققین)، ذکر کرده که در آن ادله یقینی و براهین عقلی و نقلی: هزار دلیل بر امامت امیر المۆمنین، علی بن ابی طالب – علیه‌السلام – و هزار دلیل دیگر بر ابطال شبهات مخالفان آورده است و همچنین در آن ادله ای بر امامت دیگر ائمه – علیهم السلام – آورده اند (که البته بیش از 38 دلیل از صد دلیل اول از هزار دلیل دوم، گویا به دست ما نرسیده است) و ثواب آن را برای فرزندشان – فخر المحققین – قرار داده اند.

ایشان در این کتاب، پس از مقدمه، ادله را در قالب دو بخش هزار تایی و هر صد دلیل را در قالب یک مِئَة (صدگانه) آورده اند.

فخر المحققین که مشغول به ترتیب و تنظیم نوشته های پدر بوده، زمانی که به دلیل پنجاه و یکم از دلایل صدگانه دوم می رسد، نوشتن را متوقف می کند، چرا که این دلیل به نظرش، غیربرهانی می آید. خود ایشان در همین جای کتاب تحت عنوان «حکایة و منام» آورده است:

«یقول محمد بن الحسن بن المطهر حیث وصل فی ترتیب هذا الكتاب‏ و تبینه إلى هذا الدلیل فی حادی عشر جمادى الآخر سنة ست و عشرین و سبعمائة بحدود آذربایجان خطر لی أن هذا خطابی لا یصلح فی المسائل البرهانیة فتوقفت فی كتابته ...» [3]

ایشان در 11 جمادی الثانی سال 726 یعنی زمانی که حدود 44 سال داشته و چند ماه بیشتر از رحلت پدر نگذشته بود، وقتی که دلیل پدر را برهانی نمی یابد، دست از نوشتن و ادامه کار می کشد. سپس پدر بزرگوارش را همان شب در خواب می بیند که به او تسلی می دهد و اندوهش را برطرف می کند. سپس فرزند، شدیداً می گرید و از کمی کمک کار و زیادی دشمنان و ... نزد پدر شکایت کرده و می گوید که این مسائل باعث شده تا جلای وطن کرده، به سوی آذربایجان بگریزد. پدر اینچنین پاسخ می دهد که گفتارت را قطع کن که بندهای دلم را پاره کردی. تو را به خدا می سپارم که او تکیه گاه کسی است که تکیه گاهی ندارد ... و پاداش اخروی نزد تو از پاداش دنیوی محبوب تر است ... پس از آن پسر می گوید: ای آقای من، در دلیل پنجاه و یکم بعد از صدتایی اول از کتاب «ألفین»، که بر عصمت ائمه – علیهم السلام – اقامه کرده اید، برای من شک ظاهر شده است. پدر می پرسد: برای چه؟ پسر پاسخ می دهد: چون خطابی است. پس پدر می گوید: بلکه برهانی است و خودش آن را بطور کامل توضیح می دهد. سپس کلامش را اینگونه تکمیل می کند که: ای فرزندم، بدان که وجود پیامبر لطفی عظیم است و رحمتی تام و تمام است که اهل دنیا آن را نمی شناسند و رحمت واسعه ای است که نه اختصاص به زمان خاصی دارد و نه مخصوص اهل عصر خاصی است و از آنجا که بقاء همیشگی در دار دنیا برای بشر حاصل نمی شود، پس هیچ گریزی نیست از وجود شخصی که جانشین او در هر عصری باشد و به همین خاطر خدای متعال در آیه شریفه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ» اطاعت او را در کنار اطاعت پیامبر – صلی الله علیه و آله – آورده است. پس بر تو است تمسک به ولایت ائمه دوازده گانه که ایشان صراط مستقیم و دین استوارند. پس از این وصیت، پدر روگردانده و به راه می افتد و پسر اینچنین می نگارد که: «... من دوست داشتم که کاش قبض روح می شدم و از او جدا نمی شدم، اما حکم از آن خدای یکتای مقتدر است» [4]


پی نوشت ها:

[1] الکنی و الالقاب، ج3 ص13

[2] الألفین، ص11 (انتشارات هجرت، چاپ دوم)

[3] همان، ص125

[4] همان، ص126 و 127

http://library.tebyan.net/newindex.aspx?pid=102831&MetaDataID=36577&PageIndex=0

تهیه و تولید:محسن تهرانی-گروه حوزه علمیه تبیان

مطالب مرتبط:

وصیت نامه علامه حلى به فرزندش فخر المحققین

فخر المحققین حلى فرزند علامه حلى

شخصیت و جایگاه علا مه حلى(ره) در

تجلیل و احترام علامه حلى نسبت به فرزندش فخر المحققین

با مفاخر اسلام شنا شویم [منبع الکترونیکی] : علامه حلی (2)

جستاری بر زندگی علامه حلی