تبیان، دستیار زندگی
توبه به این معنا است که در انسان یک حال خجالت زدگى، یک حال شرمندگى، یک حال قصور و تقصیر در عمق جانش پیدا بشود. این حالت توبه به نسبت افراد به سه قسمت تقسیم مى شود: توبه عوام، توبه خواص و توبه اخص الخواص.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پای درس اخلاق

توبه خواص

مظاهری


توبه به این معنا است که در انسان یک حال خجالت‌زدگى، یک حال شرمندگى، یک حال قصور و تقصیر در عمق جانش پیدا بشود. این حالت توبه به نسبت افراد به سه قسمت تقسیم مى‏شود:

توبه عوام، توبه خواص و توبه اخص‌الخواص.
راجع به توبه عموم ما نباید در این‌باره صحبت بکنیم، براى این‌که ان‌شاءالله‏ چشم‌تان، گوش‌تان، زبان‌تان، کلید دارد، ملکه عدالت دارید، و ان‌شاءالله‏ گناه ندارید، باید هم ‌چنین باشد. ابزار کار ما طلبه‏ها، عدالت است باید همه ما عادل باشیم و روح خداترسى در عمق جان ما رسوخ داشته باشد. طلبه قبل از اذان صبح، خودش بیدار بشود براى نماز شبش، یک تلاطم درونى هم براى نماز شب هم براى نماز صبح در طلبه باید باشد. اگر یک غیبت بشنود مثل کسی باشد که مار او را گزید، عقرب او را گزید. من زیاد دیدم، در بزرگان، وقتی که در جلسه یک غیبت مى‏شد رنگشان تغییر مى‏کرد. حضرت امام‌ قدس‌سره تب مى‏کرد. من بارها دیدم علامه طباطبایى‌ قدس‌سره اگر یک شبهه غیبت در مجلس بود و ایشان هم خیلى با حیا بودند و خجالت مى‏کشیدند رد بکنند، دیدم که رنگشان تغییر مى‏کرد؛ و راستى یک گناه، باید انسان را به لرزه درآورد. خب حالا این توبه عوام به درد ما نمى‏خورد براى این‌که شما که گناه ندارید تا ما بگوییم که توبه عموم داشته باشید. خواه ناخواه باید درباره توبه خواص صحبت کنیم. این توبه خواص، مراتب دارد یک مرتبه‏اش مربوط به ترک اولى‏ها است؛ برخی از انبیا هم ترک اولى داشته‏اند و از این ترک اولى‏ها گریه‏ها و ناله‏ها داشتند. از آن طرف عقاب‌هاى عجیب داشتند یک ترک اولى این همه زجر را به حضرت آدم داده که از بهشت بیرون شد اما عمده آن حالت درونى حضرت آدم است که مى‏گویند 200 سال گریه مى‏کرده، 200 سال سر به زیر بوده است سرش را نمى‏توانست بالا کند. از همین جا پى مى‏بریم که بعضی از این کتک خوردن‌های ما از الطاف خفیه خداست. ما اگر شعور خدایى و توحیدى داشته باشیم باید بدانیم که این‌ها خیلى خوب است. انبیا، همه چنین بودند که فوراً کتکش را مى‏خوردند، یعنى تا حضرت آدم آن گندم را خورد ناگهان آبرویش ریخت، به قول قرآن لباس‌هایش ریخت، ظاهراً معنایش همین است آبرویش ریخت پیش عالم ملکوت، بعد هم خیلى عجیب شیطان و حضرت آدم را پهلوى هم گذاشت گفت «اهبطوا» ناگهان آن بهشت آدم نابود شد، حضرت یوسف با یک جمله «اذکرنى عند ربّک»، هشت سال زندانى کشید کتکش را ‏خورد، فوراً ‏خورد.

«هر که در این بزم مقرب‌تر است جام بلا بیشترش مى‏دهند»

معمولاً این‌جا هم بلاها براى خاطر این ترک اولى‌هاست. حالا اگر هم العیاذ بالله‏ شما خواص گناه داشته باشید این زجرها براى کفاره گناهان است؛ حالا ارتقای درجه هم هست. بعضى اوقات به قول قرآن نماز براى ما سنگین است؛ این سنگین بودن نماز خیلى مصیبت است. معلوم مى‏شود ما خدا را دوست نداریم! چطور آن جلسه دو سه ساعته با رفقا این‌قدر براى ما اهمیت داشت و لذت‌بخش بود. این خسته شدن در نماز، سنگین بودن نماز براى ما توبه مى‏خواهد و ما توجه نداریم و الا انسان باید دقّ کند، چه جور مى‏شود که انسان با خدا حرف مى‏زند اما توجه نداشته باشد که در محضر خداست. معلوم مى‏شود خیلى مریض هستیم، معلوم مى‏شود خیلى بدبخت هستیم، و این توبه مى‏خواهد. نماز نباید براى ما سنگین باشد، نباید خواب مقدم بر نماز شب ما باشد، باید بیدار شویم لااقل بیدارمان بکنند و یک‌ساعت مناجات بکنیم. در این عشق‌هاى مجازى که سر تاپا کثافت است؛ بالاترین لذت براى عاشق این است که با معشوقه‏اش حرف بزند. اگر دنیا و آن‌چه که در دنیاست را از او بگیرند، تا یک شب با این معشوقه‏اش حرف بزند راضی است. حالا نماز شب چیست؟ اول خلوت بنده با خدا، عشق به خدا کجا و معشوقه مجازى کجا؛

«حسن یوسف را به عالم کس ندید حسن آن دارد که یوسف آفرید»

حالا متأسفانه خیلى از ما طلبه‏ها نماز شب نمى‏خوانیم! در حالی که آقا امام زمان‌؟عج؟ فرمودند: «ننگ است براى طلبه نماز شب نخواند» حالا نماز شب هم بخوانیم، دل همه جا هست جز خدا! در نماز شب خسته مى‏شود، خواب را بر نماز شب مقدم می‌دارد. ما خیلى ننگ داریم، خیلى عیب داریم، خیلى باید توبه کنیم، این‌ها را مى‌گویند توبه خواص. حالا یک دفعه گناه براى عموم مردم است، خب گناه بر عموم مردم مراتب دارد، مثل غیبت کردن خیلى گناهش بزرگ است اما خواص که غیبت نمى‏کند؛ اما برای طلبه بعضى از چیزها، از آن غیبت هم گناهش بزرگ‌تر است.

این‌که آدم لذت نبرد از خلوت با خدا، از مکالمه با خدا، این گناه به اندازه‏اى بزرگ است که اگر دق کند کافى است. ما توجه به این حرف‌ها نداریم، آن‌که مى‏بیند گاهى توجه‏ها به غیر از وجود حقه حقیقى است خود را گنه‌کار مى‏داند و گناه هم هست؛ زیرا وقتی یک مقدار انسان بحث را باز بکند، مى‏بیند این‌ها براى خواص گناه محسوب می‌شود. مثلاً این 17 رکعت نماز چقدر طول مى‏کشد؟ آن 51 رکعت نماز چقدر طول مى‏کشد؟ شما یک نماز ظهر و عصر بخوانید، خیلى هم تعقیب و همه نوافل را همه بخوانید، چقدر طول مى‏کشد؟ نیم‌ساعت طول مى‏کشد. ما در این نیم‌ساعت لنگ هستیم؛ اولاً حاضر نیستیم در شبانه‌روز نیم‌ساعت را صرف نمازها بکنیم. بالفرض صرف هم بکنیم مى‏بینم که حضور قلب نداریم، آن مکالمه، آن معاشقه نیست. بنابراین باید روح قصور و تقصیر، روح خجالت‌زدگى از خدا، روح شرمندگى از خدا، روح بدهکارى به خدا، در عمق جان ما باشد و آن حالت حقیقتاً ما را متلاطم بکند، برایش گریه بکنم، برایش عذرخواهى و استغفار بکنم، تا هم آن استغفارها این عبادت‌ها را مؤثر بکند و هم «یبدل الله‏ سیئاتهم حسنات» محقق شود.

عمده براى خودمان این توبه خواص است و این مثال‌ها که زدم باید برای ما خیلی مهم باشد که حال خجالت‌زدگى داشته باشیم و یک روح خداترسى، خجالت‌زدگى، بدهکارى و شرمندگى از خدا در عمق جان انسان باشد.