• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  •  

     
    یکشنبه ۴ مهر ۱۳۹۵

     خلاصه‌ای از مباحث و نکات طرح شده در جلسه به همراه متن مربوطه:

    * سؤال این است که آیا من ادرک اینجا برای ما نحن فیه هم اثرگذار است؟ ابتدا باید دید که آیا من ادرک لسانش لسان حکومت است یا لسان کبری؟ اگر حاکم باشد نمی توانیم اگر مربوط به آخر وقت است، به اول وقت سرایت بدهیم و قیاس می‌شود. ضمن اینکه ممکن است منحصر برای صلاة فجر باشد. اما اگر کبری باشد و نه استثناء از تقنین‌ها، در این صورت جا دارد که بگوییم من ادرک اول وقت را هم می‌گیرد.

    * اگر طبق مبنای مشهور بگوییم که اگر وقت نشد که چهار رکعت را بیاورد، کشف می‌کند از اینکه امر، بالفعل نبود.

    * فعلیت دفعی امر معنا ندارد و اجزاء به تدریج فعلیت پیدا می‌کند و من ادرک هم ناظر به وقت است صرفاً و نه فعلیت امر.

    * اگر بحث کشف بخواهد درست باشد در مثل مواردی که مثلاً شخصی مستطیع شده و حج را تمام کرده و برگشته و نزدیک وطنش دزد زاد و راحله را برد و دیگر چیزی ندارد، باید بگوییم که کشف می‌کند که از اول استطاعت نبوده است، چرا که استطاعت، زاد و راحله تا برگشت را هم در بر می‌گیرد.

    * اگر بگوییم سهولت فقط حکمت توسعه در وقت بود اما وقتی برش انجام شد و این زمان، وقت شد، دیگر مراعات همین وقت لازم است، در این صورت باید بگوییم اگر بعد از اربعة اقدام هم پاک شد باید ظهر را بخواند.

    * ادامه بهجة الفقیه:

    مسألة: إذا حصل أحد الأعذار المانعة من التكليف كالحيض و الجنون و الإغماء بعد مضيّ مقدار من الزمان يتمكّن فيه من أقلّ الواجب الصلاتي مع التطهّر و سائر الشروط، مع عدم الأداء، وجب القضاء، و لا يجب القضاء مع إدراك الأقلّ من ذلك على المشهور؛ و الأحوط مع العلم بطروّ العذر الإتيان بصلاة العاجز في الكميّة [مقصود در تعداد رکعات نیست و نمی‌توان به مثل صلاة الخوف، مسافر یا غریق منتقل شد، بلکه در اجزائی مثل سوره و تسبیحات اربعه مراد است، همانطور که در تنگی وقت انجام می‌شود و احدی در تنگی وقت قصراً نماز نمی‌آورد یا صلاة الغریق] و الكيفيّة، و التنزّل إلى البدل في ما له بدل لا يطول وقته، و إسقاط ما يسقط بالضرورة و العجز [برای خود او و نه هر مضطر یا عاجزی. احتمال دارد بگوییم در مثل پیری که اگر بخواهد قائماً نماز بیاورد، خیلی طول می‌کشد، نیز نسبت به خود اوست ملاحظه می‌شود برای خودش جالساً]، و كذا القضاء مع عدم الأداء المذكور. و لا فرق في ذلك بين أن يكون زمان التمكّن أوّل الوقت، أو وسطه، أو آخره في غير ما يذكر.

    * یکی از مشکلات قول مشهور، منضبط نبودن است که نمی‌توان بالاخره فهمید که ملاحظه چه حدی از بدل‌ها را باید کرد و همچنین اکتفاء به اقل واجب.

    * می‌توان گفت که چون تنجز تکلیف را نیاز داریم، هر کجا که یقینی شد، امر فعلیت پیدا می‌کند پس به ضمیمه اصل برائت، کار آسان و منضبط می‌شود.