• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

 

آيا تنوع طلبى جز طبيعت انسان نيست ؟.

بدون شك , تنوع از لوازم زندگى و جز خواسته هاى بشر است , كاملا طبيعى است كه انسان پس از مـدتـى از غذاى يكنواخت خسته شود, اين كار خلافى نيست پس چگونه بنى اسرائيل با درخواست تنوع مورد سرزنش قرار گرفتند؟.پاسخ اين سؤال با ذكر يك نكته روشن مى شود و آن اين كه در زندگى بشرحقايقى وجود دارد كه اسـاس زنـدگـى او را تشكيل مى دهد و نبايد فداى خورد وخواب و لذائذ متنوع گردد زمانهايى پـيـش مـى آيـد كه توجه به اين امور انسان را ازهدف اصلى , از ايمان و پاكى و تقوى , از آزادگى و حريت باز مى دارد, در اينجاست كه بايد به همه آنها پشت پا بزند.تنوع طلبى در حقيقت دام بزرگى است از سوى استعمارگران ديروز و امروزكه با استفاده از آن , افـراد آزاده را چـنان اسير انواع غذاها و لباسها و مركبها و مسكنهامى كنند كه خويشتن خويش را بكلى به دست فراموشى بسپارند و حلقه اسارت آنهارا بر گردن نهند.

كسانى كه (به پيامبراسلام (ص » ايمان آورده انـد و هـمچنين يهوديان و نصارى وصابئان (پيروان يحيى يا نوح يا ابراهيم ) آنها كه ايمان به خـدا و روز قـيامت آورند وعمل صالح انجام دهند پاداش آنها نزد پروردگارشان ثابت است نه ترسى از آينده دارند و نه غمى از گذشته ان الذين آمنواوالذين هادوا والنصارى والصابئين من آمن باللّه واليوم الا خر وعمل صالحا فلهم اجرهم عندربهم ولاخوف عليهم ولاهم يحزنون

قانون كلى نجات !.

در تـعـقـيب بحثهاى مربوط به بنى اسرائيل در اينجا قرآن به يك اصل كلى وعمومى , اشاره كرده مـى گـويـد: آنچه ارزش دارد واقعيت و حقيقت است , نه تظاهر وظاهرسازى , در پيشگاه خداوند بـزرگ ايـمـان خـالـص و عـمـل صالح پذيرفته مى شود«كسانى كه (به پيامبراسلام (ص » ايمان آورده انـد و هـمچنين يهوديان و نصارى وصابئان (پيروان يحيى يا نوح يا ابراهيم ) آنها كه ايمان به خـدا و روز قـيامت آورند وعمل صالح انجام دهند پاداش آنها نزد پروردگارشان ثابت است » ( ان الذين آمنواوالذين هادوا والنصارى والصابئين من آمن باللّه واليوم الا خر وعمل صالحا فلهم اجرهم عندربهم) «13».و بنابراين «نه ترسى از آينده دارند و نه غمى از گذشته » ( ولاخوف عليهم ولاهم يحزنون).

يك سؤال مهم

بعضى از بهانه جويان آيه فوق را دستاويزى براى افكار نادرستى از قبيل صلح كلى و اين كه پيروان هر مذهبى بايد به مذهب خود عمل كنند قرار داده اند, آنهامى گويند بنابراين آيه لازم نيست يهود و نـصـارى و پـيـروان اديـان ديگر اسلام را پذيراشوند, همين قدر كه به خدا و آخرت ايمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهندكافى است .پـاسخ : به خوبى مى دانيم كه آيات قرآن يكديگر را تفسير مى كنند, قرآن درآيه 85 سوره آل عمران مـى گـويـد: ومـن يـبتغ غير الا سلام دينا فلن يقبل منه: «هر كس دينى غير از اسلام براى خود انتخاب كند پذيرفته نخواهد شد».بـه عـلاوه آيـات قرآن پر است از دعوت يهود و نصارى و پيروان ساير اديان به سوى اين آيين جديد اگر تفسير فوق صحيح باشد با بخش عظيمى از آيات قرآن تضاد صريح دارد, بنابراين بايد به دنبال معنى واقعى آيه رفت .

در اينجا دو تفسير از همه روشنتر و مناسبتر بنظر مى رسد.1ـ اگـر يـهـود و نصارى و مانند آنها به محتواى كتب خود عمل كنند مسلما به پيامبراسلام (ص ) ايـمـان مى آورند چرا كه بشارت ظهور او با ذكر صفات و علايم مختلف در اين كتب آسمانى آمده است .2ـ اين آيه ناظر به سؤالى است كه براى بسيارى از مسلمانان در آغاز اسلام مطرح بوده , آنها در فكر بودند كه اگر راه حق و نجات تنها اسلام است , پس تكليف نياكان و پدران ما چه مى شود؟, آيا آنها به خاطر عدم درك زمان پيامبر اسلام و ايمان نياوردن به او مجازات خواهند شد؟.

در ايـنـجـا آيه فوق نازل گرديد و اعلام داشت هر كسى كه در عصر خود به پيامبر بر حق و كتاب آسـمـانـى زمـان خـويش ايمان آورده و عمل صالح كرده است اهل نجات است , و جاى هيچ گونه نگرانى نيست .بـنـابـرايـن يهوديان مؤمن و صالح العمل قبل از ظهور مسيح , اهل نجاتند,همان گونه مسيحيان مؤمن قبل از ظهور پيامبراسلام .اين معنى از شان نزولى كه براى آيه فوق ذكر شده نيز استفاده مى شود.شرح اين شان نزول را در «تفسيرنمونه » جلد اول ذيل همين آيه مطالعه كنيد. 

به خاطربياوريد زمانى را كه از شما پيمان گرفتيم و طور را بالاى سر شما قرار داديم و گفتيم آنچه را از آيات الهى به شما داده ايم با قدرت و قوت بگيريد و آنـچـه را در آن اسـت دقـيـقـا به خاطر داشته باشيد (و به آن عمل كنيد) تاپرهيزكار شويد واذ اخذنا ميثاقكم ورفعنا فوقكم الطور خذوام آتيناكم بقوة واذكرا ما فيه لعلكم تتقون

آيات خدا را با قوت بگيريد!.

در اين آيه مساله پيمان گرفتن از بنى اسرائيل , براى عمل به محتويات تورات و سپس تخلف آنها از ايـن پـيـمـان اشـاره شـده اسـت , نخست مى گويد: «به خاطربياوريد زمانى را كه از شما پيمان گرفتيم » ( واذ اخذنا ميثاقكم).«و طور را بالاى سر شما قرار داديم » ( ورفعنا فوقكم الطور).«و گفتيم آنچه را از آيات الهى به شما داده ايم با قدرت و قوت بگيريد» (خذوام آتيناكم بقوة ).«و آنـچـه را در آن اسـت دقـيـقـا به خاطر داشته باشيد (و به آن عمل كنيد) تاپرهيزكار شويد» (واذكرا ما فيه لعلكم تتقون).

و بعد از اين ماجرا, روى گردان شديد و اگـر فـضـل و رحـمت خدا بر شما نبود, از زيانكاران بوديد ثم توليتم من بعد ذلك فلولا فضل اللّه عليكم ورحمـته لكنتم من الخاسرينولـى شـمـا پيمان خود را به دست فراموشى سپرديد «و بعد از اين ماجرا, روى گردان شديد» ( ثم توليتم من بعد ذلك).«و اگـر فـضـل و رحـمت خدا بر شما نبود, از زيانكاران بوديد» (فلولا فضل اللّه عليكم ورحمـته لكنتم من الخاسرين ).1.

چگونه كوه بالاى سر بنى اسرائيل قرار گرفت ؟.

مفسر بزرگ اسلام مرحوم طبرسى از قول «ابن زيد» چنين نقل مى كند:هنگامى كه موسى (ع ) از كـوه طـور بـازگشت و تورات را با خود آورد, به قوم خويش اعلام كرد كتاب آسمانى آورده ام كه حـاوى دستورات دينى و حلال و حرام است ,دستوراتى كه خداوند برنامه كار شما قرار داده , آن را بگيريد و به احكام آن عمل كنيد.

يهود به بهانه اين كه تكاليف مشكلى براى آنان آورده , بناى نافرمانى وسركشى گذاشتند, خدا هم فرشتگان را مامور كرد, تا قطعه عظيمى از كوه طور رابالاى سر آنها قرار دهند.در ايـن هـنـگـام مـوسـى (ع ) اعلام كرد چنانچه پيمان ببنديد و به دستورات خداعمل كنيد و از سركشى و تمرد توبه نماييد اين عذاب و كيفر از شما بر طرف مى شود و گرنه همه هلاك خواهيد شد.

آنها تسليم شدند و تورات را پذيرا گشتند و براى خدا سجده نمودند, درحالى كه هر لحظه انتظار سقوط كوه را بر سر خود مى كشيدند, ولى به بركت توبه سرانجام اين عذاب الهى از آنها دفع شد».اما در چگونگى قرار گرفتن كوه بالاى سر بنى اسرائيل : اين احتمال وجوددارد كه قطعه عظيمى از كوه به فرمان خدا بر اثر زلزله و صاعقه شديد از جا كنده شد, و از بالاى سر آنها گذشت بطورى كه چند لحظه , آن را بر فراز سر خود ديدند وتصور كردند كه بر آنها فرو خواهد افتاد.2ـ.

پيمان اجبارى چه سودى دارد؟.

در پـاسـخ ايـن سـؤال مـى تـوان گفت : هيچ مانعى ندارد كه افراد متمرد و سركش را با تهديد به مـجـازات در بـرابـر حق تسليم كنند, اين تهديد و فشار كه جنبه موقتى دارد, غرور آنها را در هم مـى شكند و آنها را وادار به انديشه و تفكر صحيح مى كند ودر ادامه راه با اراده و اختيار به وظايف خويش عمل مى كند.و به هر حال , اين پيمان , بيشتر مربوط به جنبه هاى عملى آن بوده است وگرنه اعتقاد را نمى توان با اكراه تغيير داد.  

قطعا حال كسانى را كه از ميان شما درروز شنبه نافرمانى و گناه كردند دانستيد ما به آنها گفتيم : به صورت بوزينه گان طرد شده اى درآييد وآنها چنين شدند ولقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت فقلنا لهم كونوا قردة خاسئين

عصيانگران روز شنبه !.

اين آيه به روح عصيانگرى و نافرمانى حاكم بر يهود و علاقه شديد آنها به امور مادى اشاره مى كند, نـخـسـت مـى گويد: «قطعا حال كسانى را كه از ميان شما درروز شنبه نافرمانى و گناه كردند دانستيد» ( ولقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت).و نـيـز دانـسـتيد كه «ما به آنها گفتيم : به صورت بوزينه گان طرد شده اى درآييد وآنها چنين شدند» ( فقلنا لهم كونوا قردة خاسئين).

ما اين امر را كيفر و عبرتى براى مردم آن زمان و زمانهاى بعد قرارداديم و همچنين پند و اندرزى براى پرهيزكاران و همچنين پند و اندرزى براى پرهيزكاران فجعلناها نكالا لما بين يديها وما خلفها وموعظة للمتقين«ما اين امر را كيفر و عبرتى براى مردم آن زمان و زمانهاى بعد قرارداديم » ( فجعلناها نكالا لما بين يديها وما خلفها).«و همچنين پند و اندرزى براى پرهيزكاران » (وموعظة للمتقين).شرح اين ماجرا ذيل آيات (163 تا 166) سوره اعراف خواهد آمد و خلاصه آن چنين است : «خداوند بـه يـهـود دسـتـور داده بـود, روز «شـنـبـه » را تعطيل كنند,گروهى از آنان كه در كنار دريا مـى زيـسـتند به عنوان آزمايش دستور يافتند از دريا درآن روز ماهى نگيرند, ولى از قضا روزهاى شـنبه كه مى شد, ماهيان فراوانى بر صفحه آب ظاهر مى شدند, آنها به فكر حيله گرى افتادند و با يـكـنـوع كلاه شرعى روز شنبه ازآب ماهى گرفتند, خداوند آنان را به جرم اين نافرمانى مجازات كرد و چهره شان را ازصورت انسان به حيوان دگرگون ساخت »!.

به خاطر بياوريد هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت بايد گاوى را سر ببريد گفتند: آيا ما را به مسخره گرفته اى موسى در پاسخ آنان گفت : به خدا پناه مى برم كه از جاهلان باشم واذ قال موسى لقومه ان اللّه يامركم ان تذبحوا بقرة قالوآ اتتخذناهزوا قال اعوذ باللّه ان اكون من الجاهلين

ماجراى گاو بنى اسرائيل !.

از ايـن آيـه بـه بعد بر خلاف آنچه تا به حال در سوره بقره پيرامون بنى اسرائيل خوانده ايم كه همه بطور فشرده و خلاصه بود, ماجرايى به صورت مشروح آمده .مـاجـرا (آن گـونـه كـه از قـرآن و تـفـاسير بر مى آيد) چنين بود كه يكنفر ازبنى اسرائيل به طرز مرموزى كشته مى شود, درحالى كه قاتل به هيچ وجه معلوم نيست .

در مـيـان قـبـايـل و اسـباط بنى اسرائيل نزاع درگير مى شود, داورى را براى فصل خصومت نزد موسى (ع ) مى برند و حل مشكل را از او خواستار مى شوند موسى (ع )با استمداد از لطف پروردگار از طريق اعجازآميزى به حل اين مشكل چنانكه درتفسير آيات مى خوانيد مى پردازد.

نـخـسـت مى گويد: «به خاطر بياوريد هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت بايد گاوى را سر ببريد» ( واذ قال موسى لقومه ان اللّه يامركم ان تذبحوا بقرة).آنـهـا از روى تـعجب «گفتند: آيا ما را به مسخره گرفته اى »؟! ( قالوآ اتتخذناهزوا) «موسى در پاسخ آنان گفت : به خدا پناه مى برم كه از جاهلان باشم » (قال اعوذ باللّه ان اكون من الجاهلين).يـعـنـى اسـتـهزا نمودن و مسخره كردن , كار افراد نادان و جاهل است , و پيامبرخدا هرگز چنين نيست .

گفتند: اكنون كه چنين است از پروردگارت بخواه براى ما مشخص كند كه اين چگونه گاوى بايد باشد گفت : خداوند مى فرمايد بايد ماده گاوى باشد كه نه پير و از كـار افتاده و نه بكر و جوان بلكه ميان اين دو باشد آنچه به شما دستور داده شده است انجام دهيد قالواادع لنا ربك يبين لنا ماهى قال انه يقول انها بقرة لا فارض ولا بكر عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤمرونپـس از آن كه آنها اطمينان پيدا كردند استهزايى در كار نيست و مساله جدى مى باشد «گفتند: اكنون كه چنين است از پروردگارت بخواه براى ما مشخص كند كه اين چگونه گاوى بايد باشد»؟! ( قالواادع لنا ربك يبين لنا ماهى).بـه هـر حال , موسى در پاسخ آنها «گفت : خداوند مى فرمايد بايد ماده گاوى باشد كه نه پير و از كـار افتاده و نه بكر و جوان بلكه ميان اين دو باشد» ( قال انه يقول انها بقرة لا فارض ولا بكر عوان بين ذلك ).و براى اين كه آنها بيش از اين مساله را كش ندهند, و با بهانه تراشى فرمان خدا را به تاخير نيندازند در پـايـان سـخـن خود اضافه كرد: «آنچه به شما دستور داده شده است انجام دهيد» (فافعلوا ما تؤمرون).

گفتند: ازپروردگارت بخواه كه براى ما روشن كند كه رنگ آن بايد چگونه باشد گـفـت : خـدا مـى فـرمايد: گاو ماده اى باشد زرد يكدست كه رنگ آن بينندگان را شاد و مسرور سازد قالواادع لنا ربك يبين لنا ما لونها قال انه يقول انها بقرة صفرآ فاقـع لونها تسر الناظرينولى باز آنها دست از پرگويى و لجاجت برنداشتند و «گفتند: ازپروردگارت بخواه كه براى ما روشن كند كه رنگ آن بايد چگونه باشد»؟! ( قالواادع لنا ربك يبين لنا ما لونها).مـوسـى (ع ) در پـاسـخ «گـفـت : خـدا مـى فـرمايد: گاو ماده اى باشد زرد يكدست كه رنگ آن بينندگان را شاد و مسرور سازد» (قال انه يقول انها بقرة صفرآ فاقـع لونها تسر الناظرين).عـجـب ايـن اسـت كـه باز هم به اين مقدار اكتفا نكردند و هر بار با بهانه جويى كارخود را مشكلتر ساخته , و دايره وجود چنان گاوى را تنگتر نمودند.

گفتند: از پروردگارت بخواه براى ما روشن كند اين چگونه گاوى بايد باشد چرا كه اين گاو براى ما مبهم شده و اگر خدا بخواهد ما هدايت خواهيم شد قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ماهى ان البقر تشابه علينا وانا ان شاللّه لمهتدونباز «گفتند: از پروردگارت بخواه براى ما روشن كند اين چگونه گاوى بايد باشد»؟ از نظر نوع كار كردن ( قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ماهى).«چرا كه اين گاو براى ما مبهم شده » ( ان البقر تشابه علينا).«و اگر خدا بخواهد ما هدايت خواهيم شد»! (وانا ان شاللّه لمهتدون).

موسى گفت : خدا مى فرمايد: گاوى باشد كه براى شخم زدن , رام نشده , و براى زراعت آبكشى نكند و از هر عيبى بركنار باشد هيچ گونه رنگ ديگرى در آن نباشد گفتند: حالا حق مطلب را ادا كردى و آن را سر بريدند, ولى مايل نبودند اين كار را انجام دهند قال انه يقول انها بقرة لاذلـول تثير الا رض ولا تسقى الحرث مسلمة لاشية فيها قالوا الا ن جئت بالحق فذبحوها وما كادوا يفعلونمـجـددا «موسى گفت : خدا مى فرمايد: گاوى باشد كه براى شخم زدن , رام نشده , و براى زراعت آبكشى نكند» ( قال انه يقول انها بقرة لاذلـول تثير الا رض ولا تسقى الحرث).«و از هر عيبى بركنار باشد» (مسلمة ).و حتى «هيچ گونه رنگ ديگرى در آن نباشد» ( لاشية فيها).در ايـنـجـا كـه گـويـا سؤال ديگرى براى مطرح كردن نداشتند «گفتند: حالا حق مطلب را ادا كردى »! (قالوا الا ن جئت بالحق).سـپـس گـاو را با هر زحمتى بود به دست آوردند «و آن را سر بريدند, ولى مايل نبودند اين كار را انجام دهند»! ( فذبحوها وما كادوا يفعلون).

به خاطر بياوريد هنگامى كه انسانى را كشتيد, سپس درباره قاتل آن به نـزاع پـرداخـتـيـد و خـداوند (با دستورى كه در آيات بالا آمد) آنچه را مخفى داشته بوديد آشكار ساخت واذ قتلتم نفسا فاداراتم فيهاواللّه مخرج ما كنتم تكتمونقرآن بعد از ذكر ريزه كاريهاى اين ماجرا, باز آن را بصورت خلاصه و كلى در اين آيه و آيه بعد چنين مطرح مى كند: «به خاطر بياوريد هنگامى كه انسانى را كشتيد, سپس درباره قاتل آن به نـزاع پـرداخـتـيـد و خـداوند (با دستورى كه در آيات بالا آمد) آنچه را مخفى داشته بوديد آشكار ساخت » ( واذ قتلتم نفسا فاداراتم فيهاواللّه مخرج ما كنتم تكتمون).

سپس گفتيم قسمتى از گاو را به مقتول بزنيد آرى ! خدا اين گونه مردگان را زنده مى كند و اين گونه آيات خود را به شما نشان مى دهد تا تعقل كنيد فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحيى اللّه الموتى ويريكم آياته لعلكم تعقلون«سپس گفتيم قسمتى از گاو را به مقتول بزنيد» تا زنده شود و قاتل خود را معرفى كند ( فقلنا اضربوه ببعضها).«آرى ! خدا اين گونه مردگان را زنده مى كند» (كذلك يحيى اللّه الموتى).«و اين گونه آيات خود را به شما نشان مى دهد تا تعقل كنيد» ( ويريكم آياته لعلكم تعقلون ).

بعد از اين ماجراها و ديدن اين گونه آيات و معجزات و عدم تسليم دربرابر آنها دلهاى شما سخت شد همچون سنگ يا سختتر پـاره اى از سنگها مى شكافد و از آن نهرها جارى مى شود بعضى از آنها شكاف مى خورد و قطرات آب از آن تراوش مى نمايد پاره اى از آنها (از فراز كوه ) از خوف خدا فرو مى افتد خداوند از آنچه انجام مى دهيد غافل نيست ثم قست قلوبكم من بعدذلك فهى كالحجارة او اشد قسوة وان من الحجارة لما يتفجر منه الا نـهار وان منها لما يشقق فيخرج منه الم وان منها لمايهبط من خشية اللّه ومااللّه بغافل عما تعملوندر ايـن آيـه بـه مـساله قساوت و سنگدلى بنى اسرائيل پرداخته مى گويد: «بعد از اين ماجراها و ديدن اين گونه آيات و معجزات و عدم تسليم دربرابر آنها دلهاى شما سخت شد همچون سنگ يا سختتر» ( ثم قست قلوبكم من بعدذلك فهى كالحجارة او اشد قسوة).چـرا كـه «پـاره اى از سنگها مى شكافد و از آن نهرها جارى مى شود» ( وان من الحجارة لما يتفجر منه الا نـهار).يا لااقل «بعضى از آنها شكاف مى خورد و قطرات آب از آن تراوش مى نمايد»(وان منها لما يشقق فيخرج منه الم).و گاه «پاره اى از آنها (از فراز كوه ) از خوف خدا فرو مى افتد» (وان منها لمايهبط من خشية اللّه ).امـا دلـهـاى شـمـا از اين سنگها نيز سخت تر است , نه چشمه عواطف و علمى ازآن مى جوشد و نه قطرات محبتى ازآن تراوش مى كند,و نه هرگز ازخوف خدا مى طپد.و در آخـريـن جـمله مى فرمايد: «خداوند از آنچه انجام مى دهيد غافل نيست »(ومااللّه بغافل عما تعملون).و ايـن تـهـديـدى اسـت سربسته براى اين جمعيت بنى اسرائيل و تمام كسانى كه خط آنها را ادامه مى دهند.  

نكات آموزنده اين داستان ـ.

اين داستان عجيب , علاوه بر اين كه دليل بر قدرت بى پايان پروردگار بر همه چيز است , دليلى بر مساله معاد نيز مى باشد.از ايـن گـذشـتـه اين داستان به ما درس مى دهد كه سختگير نباشيم تا خدا بر ماسخت نگيرد به علاوه انتخاب گاو براى كشتن شايد براى اين بوده كه بقاياى فكرگوساله پرستى و بت پرستى را از مغز آنها بيرون براند.

شما چگونه انتظار داريد كه اين قوم به دستورات آيـين شما ايمان بياورند, با اين كه گروهى از آنان سخنان خدا رامى شنيدند و پس از فهم و درك آن را تـحريف مى كردند, در حالى كه علم و اطلاع داشتند افتطمعون ان يؤمنوا لكم وقد كان فريق منهم يسمعون كلام اللّه ثم يحرفونه من بعد ما عقلوه وهم يعلمون

انتظار بيجا !.

در ايـن آيـه قـرآن , مـاجـراى بـنـى اسـرائيـل را رهـا كـرده , روى سـخن را به مسلمانان نموده و نـتـيجه گيرى آموزنده اى مى كند, مى گويد: «شما چگونه انتظار داريد كه اين قوم به دستورات آيـين شما ايمان بياورند, با اين كه گروهى از آنان سخنان خدا رامى شنيدند و پس از فهم و درك آن را تـحريف مى كردند, در حالى كه علم و اطلاع داشتند»؟! ( افتطمعون ان يؤمنوا لكم وقد كان فريق منهم يسمعون كلام اللّه ثم يحرفونه من بعد ما عقلوه وهم يعلمون).

پـاكـدلان آنها هنگامى كه مؤمنان راملاقات مى كنند اظهار ايمان مـى نـمايند اما در پنهانى و خلوت , جمعى از آنها مى گويند: چرا مطالبى را كه خداونددر تورات براى شما بـيـان كـرده بـه مـسلمانان مى گوييد تا در قيامت در پيشگاه خدا بر ضد شما به آن استدلال كنند, آيانمى فهميد واذا لقوا الذين آمنوا قالوآ آمنا واذا خلا بعضهم الى بعض قالوا اتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم ليحجوكم به عند ربكم افلا تعقلون

شان نزول : در نزول اين آيه و آيه بعد از امام باقر(ع ) چنين نقل كرده اند: «گروهى از يهود كـه دشـمنى با حق نداشتند هنگامى كه مسلمانان را ملاقات مى كردند از آنچه در تورات پيرامون صفات پيامبراسلام (ص ) آمده بود به آنها خبرمى دادند, بزرگان يهود از اين امر آگاه شدند و آنها را از ايـن كـار نهى كردند, و گفتندشما صفات محمد(ص ) را كه در تورات آمده براى آنها بازگو نكنيد تا در پيشگاه خدادليلى بر ضد شما نداشته باشند, اين دو آيه نازل شد و به آنها پاسخ گفت » .

تـفسير: اين آيه پرده از روى حقيقت تلخ ديگرى پيرامون قوم يهود, اين جمعيت حيله گر و منافق بـر مـى دارد و مـى گـويـد: «پـاكـدلان آنها هنگامى كه مؤمنان راملاقات مى كنند اظهار ايمان مـى نـمايند» و صفات پيامبر را كه در كتبشان آمده است خبر مى دهند ( واذا لقوا الذين آمنوا قالوآ آمنا).

«اما در پنهانى و خلوت , جمعى از آنها مى گويند: «چرا مطالبى را كه خداونددر تورات براى شما بـيـان كـرده بـه مـسلمانان مى گوييد»؟ (واذا خلا بعضهم الى بعض قالوا اتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم).«تا در قيامت در پيشگاه خدا بر ضد شما به آن استدلال كنند, آيانمى فهميد»؟ ( ليحجوكم به عند ربكم افلا تعقلون ).از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه ايمان اين گروه منافق در باره خدا آن قدر ضعيف بود كه او را هـمـچـون انسانهاى عادى مى پنداشتند و تصور مى كردند اگرحقيقتى را از مسلمانان كتمان كنند از خدا نيز مكتوم خواهد ماند!.

آيـا اينها نمى دانند كه خداوند ازاسرار درون وبرونشان آگاه است اولا يعلمون ان اللّه يعلم ما يسرون وما يعلنون

در ايـن آيـه بـا صـراحـت مـى گـويـد: «آيـا اينها نمى دانند كه خداوند ازاسرار درون وبرونشان آگاه است » ( اولا يعلمون ان اللّه يعلم ما يسرون وما يعلنون).آيه 78 و 79ـ شان نزول : جمعى از دانشمندان يهود اوصافى را كه براى پيامبراسلام (ص ) در تورات آمـده بود تغيير دادند و اين تغيير به خاطر حفظ موقعيت خود و منافعى بود كه همه سال از ناحيه عوام به آنها مى رسيد.

هـنـگامى كه پيامبراسلام (ص ) مبعوث شد, و اوصاف او را با آنچه در تورات آمده بود مطابق ديدند تـرسـيـدنـد كـه درصـورت روشـن شـدن ايـن واقـعـيـت مـنـافـع آنها درخطر قرار گيرد, لذا بجاى اوصاف واقعى مذكور درتورات ,صفاتى بر ضد آن نوشتند.عـوام يـهـود كـه تا آن زمان كم و بيش صفات واقعى اورا شنيده بودند,از علماى خود مى پرسيدند: آيـااين همان پيامبر موعود نيست كه بشارت ظهور اورا مى داديد؟آنها آيات تحريف شده تورات را بر آنها مى خواندند تا به اين وسيله قانع شوند.تفسير