• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

 

به خاطر بياوريد زمانى را كه شما را ازدست فرعونيان نجات بخشيديم همانها كه دائماشما را به شديدترين وجهى آزار مى دادند پـسـرانـتـان راسـر مـى بـريدند, و زنان شما را براى كنيزى و خدمت , زنده نگه مـى داشـتـنـد و در اين ماجرا آزمايش سختى از سوى پروردگارتان براى شما بود واذ نجيناكم من آل فرعون يسومونكم سـو الـعـذاب يـذبـحـون ابـنكم ويستحيون نسكم وفى ذلكم بلا من ربكم عظيم

نعمت آزادى !.

قـرآن در ايـن آيـه بـه يـكـى ديگر از نعمتهاى بزرگى كه به قوم بنى اسرائيل ارزانى داشته اشاره مـى كـند و آن نعمت آزادى از چنگال ستمكاران است كه از بزرگترين نعمتهاى خدا است به آنها يادآور مى شود كه : «به خاطر بياوريد زمانى را كه شما را ازدست فرعونيان نجات بخشيديم » ( واذ نجيناكم من آل فرعون) «همانها كه دائماشما را به شديدترين وجهى آزار مى دادند» ( يسومونكم سـو الـعـذاب) «پـسـرانـتـان راسـر مـى بـريدند, و زنان شما را براى كنيزى و خدمت , زنده نگه مـى داشـتـنـد» ( يـذبـحـون ابـنكم ويستحيون نسكم) «و در اين ماجرا آزمايش سختى از سوى پروردگارتان براى شما بود» (وفى ذلكم بلا من ربكم عظيم ).قـرآن اين جريان را يك آزمايش سخت و عظيم , براى بنى اسرائيل مى شمردـيكى از معانى «بلا» آزمايش است ـ و به راستى تحمل اين همه ناملايمات ,آزمايش سختى بوده است .

بردگى دختران در آن روز و امروز.

قـرآن زنـده گـذاردن دختران و سر بريدن پسران بنى اسرائيل را عذاب مى خواند, و آزادى از اين شـكـنـجـه را نـعمت خويش مى شمارد گويا مى خواهدهشدار دهد كه انسانها بايست سعى كنند آزادى صحيح خويش را به هر قيمت كه هست به دست آورند و حفظ نمايند.چنانكه على (ع ) به اين مطلب در گفتار خود اشاره مى فرمايد: «زنده بودن وزيردست بودن براى شما مرگ است , و مرگ براى شما در راه به دست آوردن آزادى زندگى است ».دنـياى امروز با گذشته اين فرق را دارد كه در آن زمان فرعون با استبدادمخصوص خود پسران و مـردان را از جـمعيت مخالفش مى گرفت , و دختران آنها راآزاد مى گذارد, ولى در دنياى امروز تحت عناوين ديگرى روح مردانگى در افرادكشته مى شود و دختران به اسارت شهوات افراد آلوده در مى آيند.  

به خاطربياوريد هنگامى را كه دريا را بـراى شـما شكافتيم و شما رانجات داديم و فرعونيان را غرق كرديم در حالى كه تماشا مى كرديد واذ فرقنابكم البحر فانجيناكم واغرقنا آل فرعون وانـتم تنظرون

نجات از چنگال فرعونيان !.

از آنـجـا كـه در آيـه قـبـل اشاره اجمالى به نجات بنى اسرائيل از چنگال فرعونيان شد, اين آيه در حـقيقت توضيحى بر چگونگى اين نجات است , مى گويد: «به خاطربياوريد هنگامى را كه دريا را بـراى شـما شكافتيم » ( واذ فرقنابكم البحر) «و شما رانجات داديم و فرعونيان را غرق كرديم در حالى كه تماشا مى كرديد» (فانجيناكم واغرقنا آل فرعون وانـتم تنظرون ).مـاجراى غرق شدن فرعونيان در دريا و نجات بنى اسرائيل از چنگال آنها درسوره هاى متعددى از قـرآن آمـده اسـت , از جمله سوره اعراف , آيه136 ـ انفال ,آيه54 ـ اسرا, آيه103 ـ شعرا, آيه 63 و 66ـ زخرف , آيه 55 و دخان , آيه 17به بعد.

در ايـن سوره ها تقريبا همه جزئيات اين ماجرا شرح داده شده , ولى در اين آيه , تنها اشاره اى از نظر نـعـمـت و لـطـف خداوند به بنى اسرائيل شده , تا آنها را به پذيرش اسلام , آيين نجات بخش جديد, تشويق كند.در ضـمـن ايـن آيـه درسى است براى انسانها كه اگر در زندگى به خدا تكيه كنند,به آن نيروى بـى زوال , اعـتـمـاد داشته باشند, و در مسير صحيح از هيچ گونه كوشش وتلاش باز نايستند, در سخت ترين دقايق , خداوند يار و مددكار آنها است .

به خاطر بياوريد زمانى را كه با موسى چهل شب وعده گذاشتيم شما گوساله را بـعـد از او بـه عـنوان معبود انتخاب كرديد, در حالى كه با اين عمل , به خود ستم مى كرديد واذ واعدنا موسى اربعين ليلة ثم اتخذتم العجل من بعده وانـتم ظالمون

بزرگترين انحراف بنى اسرائيل !.

قـرآن در ايـن آيه از بزرگترين انحراف بنى اسرائيل در طول تاريخ زندگيشان سخن مى گويد, و آن انـحـراف از اصل توحيد, به شرك و گوساله پرستى است ,نخست مى گويد: «به خاطر بياوريد زمانى را كه با موسى چهل شب وعده گذاشتيم »( واذ واعدنا موسى اربعين ليلة).هـنـگامى كه او از شما جدا شد, و ميعاد سى شبه او به چهل شب تمديدگرديد «شما گوساله را بـعـد از او بـه عـنوان معبود انتخاب كرديد, در حالى كه با اين عمل , به خود ستم مى كرديد» ( ثم اتخذتم العجل من بعده وانـتم ظالمون) «9».

با اين گناه بزرگ باز شما را عفو كرديم شايد شكر نعمتهاى ما را بجا آوريد ثم عفونا عنكم من بعد ذلك لعلكم تشكروندر ايـن آيـه خـداونـد مـى گويد: «با اين گناه بزرگ باز شما را عفو كرديم شايد شكر نعمتهاى ما را بجا آوريد» ( ثم عفونا عنكم من بعد ذلك لعلكم تشكرون).

به خاطر بياوريد هنگامى را كه به موسى كتاب و وسيله تـشـخـيـص حق از باطل بخشيديم , تا شما هدايت شويد واذ آتيناموسى الكتاب والفرقان لعلكم تهتدوندر ادامـه آيه قبل مى فرمايد: «به خاطر بياوريد هنگامى را كه به موسى كتاب و وسيله تـشـخـيـص حق از باطل بخشيديم , تا شما هدايت شويد» ( واذ آتيناموسى الكتاب والفرقان لعلكم تهتدون).

به خاطر بياوريدهنگامى را كه مـوسـى بـه قـوم خـود گفت : اى جمعيت شما با انتخاب گوساله به خودستم كرديد اكنون كه چنين است توبه كنيد و به سوى آفريدگارتان باز گرديد توبه شـمـا بـايد به اين گونه كه يكديگر را به قتل برسانيد اين كار براى شما در پيشگاه خالقتان بهتر است و به دنبال اين ماجرا خداوند توبه شما را پذيرفت كه او تواب رحيم است واذ قال موسى لقومه يا قوم انكم ظلمتم انـفسكم باتخاذكم العجل فتوبوآ الى بارئكم فاقتلواانـفسكم ذلكم خير لكم عندبارئكم فتاب عليكم انه هو التواب الرحيمسـپـس در زمـينه تعليم توبه از اين گناه مى گويد: «به خاطر بياوريدهنگامى را كه مـوسـى بـه قـوم خـود گفت : اى جمعيت شما با انتخاب گوساله به خودستم كرديد» ( واذ قال موسى لقومه يا قوم انكم ظلمتم انـفسكم باتخاذكم العجل).«اكنون كه چنين است توبه كنيد و به سوى آفريدگارتان باز گرديد» ( فتوبوآ الى بارئكم) «توبه شـمـا بـايد به اين گونه كه يكديگر را به قتل برسانيد»! ( فاقتلواانـفسكم) «اين كار براى شما در پيشگاه خالقتان بهتر است » ( ذلكم خير لكم عندبارئكم) «و به دنبال اين ماجرا خداوند توبه شما را پذيرفت كه او تواب رحيم است » ( فتاب عليكم انه هو التواب الرحيم).  

گناه عظيم و توبه بى سابقه

شـك نيست كه پرستش گوساله سامرى , كار كوچكى نبود, ملتى كه بعد ازمشاهده آن همه آيات خـدا و معجزات پيامبر بزرگشان موسى (ع ) همه را فراموش كنند و با يك غيبت كوتاه پيامبرشان بـكـلـى اصـل اسـاسـى توحيد و آيين خدا را زير پاگذارده بت پرست شوند اگر اين موضوع براى هميشه از مغز آنها ريشه كن نشودوضع خطرناكى بوجود خواهد آمد, و بعد از هر فرصتى مخصوصا بـعـد از مـرگ موسى (ع ) ممكن است تمام آيات دعوت او از ميان برود, و سرنوشت آيين او بكلى به خـطـر افـتـد لـذا فـرمـان شـديدى از طرف خداوند, صادر شد, و آن اين كه ضمن دستور توبه و بـازگشت به توحيد, فرمان اعدام دستجمعى گروه كثيرى از گنهكاران به دست خودشان صادر شد.

ايـن فرمان به نحو خاصى مى بايست اجرا شود, يعنى خود آنها بايد شمشيربه دست گيرند و اقدام به قتل يكديگر كنند كه هم كشته شدنش عذاب است و هم كشتن دوستان و آشنايان .طبق نقل بعضى از روايات موسى (ع ) دستور داد در يك شب تاريك تمام كسانى كه گوساله پرستى كرده بودند غسل كنند و كفن بپوشند و صف كشيده شمشير در ميان يكديگرنهند!.

مـمكن است چنين تصور شود كه اين توبه چرا با اين خشونت انجام گيرد؟ آياممكن نبود خداوند توبه آنها را بدون اين خونريزى قبول فرمايد؟.پـاسـخ بـه اين سؤال از سخنان بالا روشن مى شود, زيرا مساله انحراف از اصل توحيد و گرايش به بت پرستى مساله ساده اى نبود.در حـقـيـقت همه اصول اديان آسمانى را مى توان در توحيد و يگانه پرستى خلاصه كرد, تزلزل اين اصـل معادل است با از ميان رفتن تمام مبانى دين , اگر مساله گوساله پرستى ساده تلقى مى شد, شـايد سنتى براى آيندگان مى گشت , لذا بايدچنان گوشمالى به آنها داد كه خاطره آن در تمام قرون و اعصار باقى بماند و كسى هرگز بعد از آن به فكر بت پرستى نيفتد!. 

به خاطر بياوريدهنگامى را كه گفتيد, اى موسى ! مـا هـرگز به تو ايمان نخواهيم آورد مگر اين كه خدارا آشكارا با چشم خود ببينيم سپس در همين حال صاعقه شمارا گرفت در حالى كه نگاه مى كرديد واذ قلتم يا موسى لن نؤمن لك حتى نرى اللّه جهرة فاخذتكم الصاعقه وانـتم تنظرون

تقاضاى عجيب !.

اين آيه نشان مى دهد چگونه بنى اسرائيل مردمى لجوج و بهانه گير بودند وچگونه مجازات سخت الـهى دامانشان را گرفت , نخست مى گويد, «به خاطر بياوريدهنگامى را كه گفتيد, اى موسى ! مـا هـرگز به تو ايمان نخواهيم آورد مگر اين كه خدارا آشكارا با چشم خود ببينيم »! ( واذ قلتم يا موسى لن نؤمن لك حتى نرى اللّه جهرة).اين درخواست ممكن است به خاطر جهل آنها بوده , چرا كه درك افراد نادان فراتر از محسوساتشان نيست , حتى مى خواهند خدا را با چشم خود ببينند و يابه خاطر لجاجت و بهانه جويى بوده است كه يكى از ويژگيهاى اين قوم بوده !.

به هر حال در اينجا چاره اى جز اين نبود كه يكى از مخلوقات خدا كه آنهاتاب مشاهده آن را ندارند بـبـينند, و بدانند چشم ظاهر ناتوانتر از اين است كه حتى بسيارى از مخلوقات خدا را ببيند, تا چه رسـد بـه ذات پـاك پـروردگـار, صـاعـقه اى فرود آمد و بر كوه خورد, برق خيره كننده و صداى رعب انگيز و زلزله اى كه همراه داشت آن چنان همه را در وحشت فرو برد كه بى جان به روى زمين افتادند.چنانكه قرآن به دنبال جمله فوق مى گويد: «سپس در همين حال صاعقه شمارا گرفت در حالى كه نگاه مى كرديد» ( فاخذتكم الصاعقه وانـتم تنظرون ).

سپس شمارا بعد از مرگتان حيات نوين بخشيديم شايد شكر نعمت خدا را بجا آوريد ثم بعثناكم من بعد موتكم لعلكم تشكرونمـوسـى از ايـن مـاجـرا سـخـت نـاراحـت شد, چرا كه از بين رفتن هفتاد نفر از سران بنى اسرائيل در اين ماجرا بهانه بسيار مهمى به دست ماجراجويان بنى اسرائيل مى داد كه زندگى را بـر او تيره و تار كند, لذا از خدا تقاضاى بازگشت آنهارا به زندگى كرد, و اين تقاضاى او پذيرفته شد, چنانكه قرآن مى گويد: «سپس شمارا بعد از مرگتان حيات نوين بخشيديم شايد شكر نعمت خدا را بجا آوريد» ( ثم بعثناكم من بعد موتكم لعلكم تشكرون) «10».

ما ابر را بر سر شما سايبان قرار داديم ما من و سلوى را (كه غذايى لذيذ ونيروبخش بود) بر شما نازل كرديم از ايـن خـوراكهاى پاكيزه اى كه به شما روزى داديم بخوريد آنها به ما ظلم و ستم نكردندبلكه تنهابه خويشتن ستم مى كردند وظللنا عليكم الغمام وانـزلنا عليكم المن والسلوى كلوا من طيبات ما رزقناكم وما ظلمونا ولكن كانوآ انـفسهم يظلمون

نعمتهاى گوناگون !.

آن گـونه كه از آيات (20 تا 22) سوره مائده بر مى آيد پس از آن كه بنى اسرائيل از چنگال فرعونيان نجات يافتند, خداوند به آنها فرمان داد كه به سوى سرزمين مقدس فلسطين حركت كنند و در آن وارد شـونـد, اما بنى اسرائيل زير بار اين فرمان نرفتند و گفتند: تا ستمكاران (قوم عمالقه ) از آنجا بـيـرون نـروند ما وارد اين سرزمين نخواهيم شد, به اين هم اكتفا نكردند, بلكه به موسى گفتند: «تو و خدايت به جنگ آنها برويد پس از آن كه پيروز شديد ما وارد خواهيم شد»!.

موسى از اين سخن سخت ناراحت گشت و به پيشگاه خداوند شكايت كردسرانجام چنين مقرر شد كه بنى اسرائيل مدت چهل سال در بيابان (صحراى سينا)سرگردان بمانند.گـروهـى از آنـهـا از كـار خـود سخت پشيمان شدند و به درگاه خدا روى آوردند,خدا بار ديگر بنى اسرائيل را مشمول نعمتهاى خود قرار داد كه به قسمتى از آن دراين آيه اشاره مى كند: «ما ابر را بر سر شما سايبان قرار داديم » ( وظللنا عليكم الغمام).

پيدا است مسافرى كه روز از صبح تا غروب در بيابان , در دل آفتاب ,راهپيمايى مى كند از يك سايه گـوارا (هـمچون سايه ابر كه نه فضا را بر انسان محدودمى كند و نه مانع نور و وزش نسيم است ) چقدر لذت مى برد.از سوى ديگر رهروان اين بيابان خشك و سوزان , آن هم براى مدت طولانى چهل ساله نياز به مواد غـذايـى كـافـى دارنـد, ايـن مـشـكل را نيز خداوند براى آنها حل كرد چنانكه در دنباله همين آيه مـى فـرمـايد: «ما من و سلوى را (كه غذايى لذيذ ونيروبخش بود) بر شما نازل كرديم » ( وانـزلنا عليكم المن والسلوى).«از ايـن خـوراكهاى پاكيزه اى كه به شما روزى داديم بخوريد «و از فرمان خداسرپيچى نكنيد و شكر نعمتش را بگذاريد» ( كلوا من طيبات ما رزقناكم).ولى باز هم آنها از در سپاسگزارى وارد نشدند «آنها به ما ظلم و ستم نكردندبلكه تنهابه خويشتن ستم مى كردند» ( وما ظلمونا ولكن كانوآ انـفسهم يظلمون). 

«من و «سلوى » چيست ؟.

بـعضى از مفسران احتمال داده اند كه «من » يك نوع عسل طبيعى بوده كه بنى اسرائيل در طول حـركت خود در آن بيابان به مخازنى از آن مى رسيدند, چرا كه در حواشى بيابان تيه , كوهستانها و سنگلاخهايى وجود داشته كه نمونه هاى فراوانى از عسل طبيعى در آن به چشم مى خورده است .ايـن تـفـسـير به وسيله تفسيرى كه بر عهدين (تورات و انجيل ) نوشته شده تاييدمى شود آنجا كه مـى خوانيم : «اراضى مقدسه به كثرت انواع گلها و شكوفه ها معروف است , و بدين لحاظ است كه جماعت زنبوران همواره در شكاف سنگها و شاخ ‌درختان و خانه هاى مردم مى نشينند, بطورى كه فقيرترين مردم عسل را مى توانندخورد» «11».

در مورد «سلوى » بعضى مفسران آن را يك نوع پرنده دانسته اند, كه از اطراف بطور فراوان در آن سـرزمـيـن مـى آمـده , در تـفسيرى كه بعضى از مسيحيان به عهدين نوشته اند تاييد اين نظريه را مى بينيم آنجا كه مى گويدبدان كه «سلوى » از آفريقا بطور زياد حركت كرده به شمال مى روند كه درجزيره كاپرى , 16 هزار از آنـهـا را در يـك فـصل صيد نمودند اين مرغ از راه درياى قلزم آمده , خليج عقبه و سوئز را قطع نموده , در شبه جزيره سينا داخل مى شود, واز كثرت تعب و زحمتى كه در بين راه كشيده است به آسانى با دست گرفته مى شود,و چون پرواز نمايد غالبا نزديك زمين است «12».از ايـن نوشته نيز استفاده مى شود كه مقصود از «سلوى » همان پرنده مخصوص پرگوشتى است كه شبيه و اندازه كبوتر است .

به خاطر بياوريد زمانى را كه به آنها گفتيم داخل اين قريه (يعنى سرزمين قدس ) شويد از نعمتهاى آن بطور فراوان هر چه مى خواهيدبخوريد و از در (بيت المقدس ) با خضوع و تواضع وارد شويد خداوندا! گناهان ما را بريز تا خطاهاى شما را ببخشيم و به نيكوكاران ـعلاوه بر مغفرت و بخشش گناهان ـ پاداش بيشترى خواهيم داد واذ قلنا ادخلوا هذه القرية فكلوا منها حيث شئتم رغدا وادخلواالباب سجدا وقولوا حطة نغفر لكم خطاياكم وسنزيد المحسنين

لجاجت شديد بنى اسرائيل

! در ايـنـجـا بـه فـراز ديگرى از زندگى بنى اسرائيل برخورد مى كنيم كه مربوط به ورودشان در سـرزمين مقدس است نخست مى گويد:» به خاطر بياوريد زمانى را كه به آنها گفتيم داخل اين قريه (يعنى سرزمين قدس ) شويد» ( واذ قلنا ادخلوا هذه القرية).

«قـريـه » گـرچه در زبان روزمره ما به معنى روستا است , ولى در قرآن و لغت عرب به معنى هر محلى است كه مردم در آن جمع مى شوند, خواه شهرهاى بزرگ باشد يا روستاها, در اينجا و منظور بيت المقدس و اراضى قدس است .سپس اضافه مى كند: «از نعمتهاى آن بطور فراوان هر چه مى خواهيدبخوريد» ( فكلوا منها حيث شئتم رغدا).

«و از در (بيت المقدس ) با خضوع و تواضع وارد شويد» (وادخلواالباب سجدا) و بگوييد: «خداوندا! گناهان ما را بريز» (وقولوا حطة).«تا خطاهاى شما را ببخشيم و به نيكوكاران ـعلاوه بر مغفرت و بخشش گناهان ـ پاداش بيشترى خواهيم داد» ( نغفر لكم خطاياكم وسنزيد المحسنين).بايد توجه داشت كه «حطه » از نظر لغت به معنى ريزش و پايين آوردن است ,و در اينجا معنى آن اين است كه : «خدايا از تو تقاضاى ريزش گناهان خود را داريم ».

اما آنها كه ستم كرده بودنداين سخن را به غير آنچه به آنها گفته شده بود تغيير دادند ما نيز بر اين ستمگران به خاطر فسق و گناهشان , عذابى از آسمان فروفرستاديم فبدل الذين ظلموا قولاغيرالذى قيل لهم فانزلنا على الذين ظلموا رجزا من السم بما كانوا يفسقونولى چنانكه مى دانيم , و از لجاجت و سرسختى بنى اسرائيل اطلاع داريم , عده اى از آنها حـتـى از گفتن اين جمله نيز امتناع كردند و به جاى آن كلمه نامناسبى بطور استهزا گفتند لذا قـرآن مـى گـويـد: «اما آنها كه ستم كرده بودنداين سخن را به غير آنچه به آنها گفته شده بود تغيير دادند» ( فبدل الذين ظلموا قولاغيرالذى قيل لهم).«ما نيز بر اين ستمگران به خاطر فسق و گناهشان , عذابى از آسمان فروفرستاديم » ( فانزلنا على الذين ظلموا رجزا من السم بما كانوا يفسقون).  

به خاطر بياوريد هنگامى كه موسى (در آن بيابان خشك و سوزان كه بنى اسرائيل از جـهـت آب سـخـت در مـضيقه قرار داشتند) ازخداوند خود براى قومش تقاضاى آب كرد ما به او دستورداديم كه عصاى خود را بر آن سنگ مخصوص بزن نـاگهان آب از آن جوشيدن گرفت و دوازده چشمه آب (درست به تعدادقبائل بنى اسرائيل ) از آن بـا سـرعت و شدت جارى شد هركدام به خوبى چشمه خود را مى شناختند از روزى خداوند بخوريد وبنوشيد اما فساد و خرابى در زمين نكنيد واذ استسقى موسى لقومه فقلنا اضرب بعصاك الحجر فانفجرت منه اثنتا عشرة عينا قد علم كل اناس مشربهم كلوا واشربوا من رزق اللّه ولا تعثوافى الا رض مفسدين

جوشيدن چشمه آب در بيابان !.

بـاز در اين آيه خداوند به يكى ديگر از نعمتهاى مهمى كه به بنى اسرائيل ارزانى داشت اشاره كرده مـى گـويد: «به خاطر بياوريد هنگامى كه موسى (در آن بيابان خشك و سوزان كه بنى اسرائيل از جـهـت آب سـخـت در مـضيقه قرار داشتند) ازخداوند خود براى قومش تقاضاى آب كرد» ( واذ استسقى موسى لقومه).و خدا اين تقاضا را قبول فرمود, چنانكه قرآن مى گويد: «ما به او دستورداديم كه عصاى خود را بر آن سنگ مخصوص بزن » ( فقلنا اضرب بعصاك الحجر).

«نـاگهان آب از آن جوشيدن گرفت و دوازده چشمه آب (درست به تعدادقبائل بنى اسرائيل ) از آن بـا سـرعت و شدت جارى شد» (فانفجرت منه اثنتا عشرة عينا) هريك از اين چشمه ها به سوى طـايـفـه اى سرازير گرديد, به گونه اى كه اسباط وقبايل بنى اسرائيل «هركدام به خوبى چشمه خود را مى شناختند» (قد علم كل اناس مشربهم).

در اين كه اين سنگ چگونه سنگى بوده , بعضى از مفسران گفته اند: اين سنگ صخره اى بوده است در يـك قسمت كوهستانى مشرف بر آن بيابان , و تعبير به «انبجست » كه در آيه 160 سوره اعراف آمـده نـشان مى دهد كه آب در آغاز به صورت كم از آن سنگ بيرون آمد, سپس فزونى گرفت به حـدى كـه هر يك از قبايل بنى اسرائيل و حيوانى كه همراهشان بود از آن سيراب گشتند, و جاى تـعـجـب نـيـست كه از قطعه سنگى در كوهستان چنين آبى جارى شود, ولى مسلما همه اينها با يك نحوه «اعجاز» آميخته بود.

بـه هـر حـال خـداونـد از يـكـسـو بر آنها من و سلوى نازل كرد, و از سوى ديگر آب بقدر كافى در اخـتـيـارشان گذاشت , و به آنها فرمود: «از روزى خداوند بخوريد وبنوشيد اما فساد و خرابى در زمين نكنيد» ( كلوا واشربوا من رزق اللّه ولا تعثوافى الا رض مفسدين ).در حـقـيقت به آنها گوشزد مى كند كه حداقل به عنوان سپاسگزارى در برابراين نعمتهاى بزرگ هم كه باشد لجاجت و خيره سرى و آزار پيامبران را كنار بگذاريد

و به خاطر بياوريد زمـانـى را كه گفتيد: اى موسى ! ماهرگز نمى توانيم به يكنوع غذا قناعت كنيم بنابراين از خدايت بخواه تا از آنچه از زمين مى رويد براى ما قرار دهد ازسبزيها, خيار, سير, عدس و پياز آيا شما غذاى پست تر را در مقابل آنچه بهتر است انتخاب مى كنيد

 اكـنـون كـه چـنـين است از اين بيابان بيرون رويد و كوشش كنيد وارد شهرى شويد, زيرا آنچه مى خواهيد در آنجا است خداوند مهر ذلت و فقر را بر پيشانى آنها زد و بار ديگر به غضب الهى گرفتار شدند ايـن به خاطر آن بود كه آنها آيات الهى را انكار مى كردند و پيامبران را بناحق مى كشتند ايـن بـه خاطر آن بود كه آنها گناه مى كردند و تعدى و تجاوز داشتند واذ قلتم يا موسى لن نصبر على طعام واحد فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الا رض من بقلهاوقثئها وفومها وعدسها وبصلها قال اتستبدلون الذى هو ادنى بالذى هو خير اهبطوا مصرا فان لكم ما سالـتم وضربت عليهم الذلـة والمسكنة وبؤا بغضب من اللّه ذلك بانـهم كانوا يكفرون بيات اللّه ويقتلون النبيين بغيرالحق ذلك بما عصوا وكانوا يعتدون

تمناى غذاهاى رنگارنگ !.

بـه دنـبـال مـواهب فراوانى كه خداوند به بنى اسرائيل ارزانى داشت , در اين آيه , چگونگى كفران و نـاسپاسى آنها را در برابر اين نعمتهاى بزرگ منعكس مى كند ونشان مى دهد كه آنها چگونه مردم لـجـوجـى بوده اند كه شايد در تمام تاريخ ديده نشده است , نخست مى گويد: «و به خاطر بياوريد زمـانـى را كه گفتيد: اى موسى ! ماهرگز نمى توانيم به يكنوع غذا قناعت كنيم » من وسلوى هر چـنـد خـوب و لـذيـذاست , اما ما غذاى متنوع مى خواهيم ( واذ قلتم يا موسى لن نصبر على طعام واحد).«بنابراين از خدايت بخواه تا از آنچه از زمين مى رويد براى ما قرار دهد ازسبزيها, خيار, سير, عدس و پياز» (فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الا رض من بقلهاوقثئها وفومها وعدسها وبصلها).ولـى موسى به آنها گفت : «آيا شما غذاى پست تر را در مقابل آنچه بهتر است انتخاب مى كنيد»؟ (قال اتستبدلون الذى هو ادنى بالذى هو خير).«اكـنـون كـه چـنـين است از اين بيابان بيرون رويد و كوشش كنيد وارد شهرى شويد, زيرا آنچه مى خواهيد در آنجا است » (اهبطوا مصرا فان لكم ما سالـتم).سپس قرآن اضافه مى كند: «خداوند مهر ذلت و فقر را بر پيشانى آنها زد»( وضربت عليهم الذلـة والمسكنة ).و بار ديگر به غضب الهى گرفتار شدند» (وبؤا بغضب من اللّه).«ايـن به خاطر آن بود كه آنها آيات الهى را انكار مى كردند و پيامبران را بناحق مى كشتند» ( ذلك بانـهم كانوا يكفرون بيات اللّه ويقتلون النبيين بغيرالحق).و «ايـن بـه خاطر آن بود كه آنها گناه مى كردند و تعدى و تجاوز داشتند» ( ذلك بما عصوا وكانوا يعتدون).