• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

مالك يوم الدين خداوندى كه مالك روز جزاست

دومين اصل مهم اسلام .

يعنى قيامت و رستاخيز: «خداوندى كه مالك روز جزاست » (مالك يوم الدين ) .در ايـنجا تعبير به «مالكيت خداوند» شده است , كه نهايت سيطره و نفوذ او رابر همه چيز و همه كـس در آن روز مـشخص مى كند, روزى كه همه انسانها در آن دادگاه بزرگ براى حساب حاضر مـى شـوند و در برابر مالك حقيقى خود قرارمى گيرند, تمام گفته ها و كارها و حتى انديشه هاى خود را حاضر مى بينند, هيچ چيزحتى به اندازه سرسوزنى نابود نشده و به دست فراموشى نيفتاده اسـت , و اكـنون اين انسان است كه بايد بار همه مسئوليتهاى اعمال خود را بردوش كشد! حتى در آنجاكه بنيانگزار سنت و برنامه اى است , باز بايد سهم خويش را از مسئوليت بپذيرد!.

بـدون شك مالكيت خداوند نسبت به جهان هستى مالكيت حقيقى است نه مالكيت اعتبارى نظير مالكيت ما نسبت به آنچه در اين جهان ملك ما است .و بـه تعبير ديگر اين مالكيت نتيجه خالقيت و ربوبيت است , آنكس كه موجودات را آفريده و لحظه به لحظه فيض وجود هستى به آنها مى بخشد, مالك حقيقى موجودات است .

و در پاسخ اين سؤال .

كـه مـگر خداوند مالك تمام اين جهان نيست كه ما از او تعبير به «مالك روزجزا» مى كنيم ؟ بايد بـگـوئيم : مالكيت خداوند گرچه شامل «هردو جهان » مى باشد,اما بروز و ظهور اين مالكيت در قيامت بيشتر است , چرا كه در آن روز همه پيوندهاى مادى و مالكيتهاى اعتبارى بريده مى شود, و هيچ كس در آنجا چيزى از خود ندارد,حتى اگر شفاعتى صورت گيرد باز به فرمان خداست .اعـتـقـاد بـه روز رسـتـاخـيز, اثر فوق العاده نيرومندى در كنترل انسان در برابراعمال نادرست و ناشايست دارد و يكى از علل جلوگيرى كردن نماز از فحشا ومنكرات همين است كه نماز انسان را هم به ياد مبدئى مى اندازد كه از همه كار او باخبر است و هم بياد دادگاه بزرگ عدل خدا.در حديثى از امام سجاد(ع ) مى خوانيم : هنگامى كه به آيه «مالك يوم الدين »مى رسيد, آنقدر آن را تكرار مى كرد كه نزديك بود روح از بدنش پرواز كند.اما كلمه «يوم الدين » : در قرآن در تمام موارد به معنى قيامت آمده است , واينكه چرا آن روز, روز دين معرفى شده ؟ به خاطر اين است كه آن روز روز جزا است و «دين » در لغت به معنى «جزا» مى باشد, و روشنترين برنامه اى كه در قيامت اجرامى شود همين برنامه جزا و كيفر و پاداش است . 

تنها تو رامى پرستم و تنها از تو يارى مى جويم اياك نعبد و اياك نستعين

انسان در پيشگاه خدا

از اينجا گوئى «بنده » پروردگار خود را مخاطب ساخته نخست از عبوديت خويش در برابر او, و سـپس از امدادها و كمكهاى او سخن مى گويد: «تنها تو رامى پرستم و تنها از تو يارى مى جويم » (اياك نعبد و اياك نستعين ).در واقع آيات گذشته سخن از توحيد ذات و صفات مى گفت و در اينجاسخن از توحيد عبادت , و توحيد افعال است توحيد عبادت آن است كه هيچ كس وهيچ چيز را شايسته پرستش جز ذات خدا نـدانـيم تنها به فرمان او گردن نهيم , و ازبندگى و تسليم در برابر غير ذات او بپرهيزيم , توحيد افـعـال آن اسـت كه تنها مؤثرحقيقى را در عالم او بدانيم , نه اينكه دنبال سبب نرويم بلكه معتقد بـاشـيـم هـر سـبـبـى هر تاثيرى دارد به فرمان خداست اين تفكر و اعتقاد انسان را از همه كس و همه موجودات بريده و تنها به خدا پيوند مى دهد.

ما را به راه راست هدايت فرما اهدنا الصراط المستقيم «ما را به راه راست هدايت فرما» (اهدنا الصراط المستقيم ).پـس از اظـهـار تـسـلـيم در برابر پروردگار و وصول بر مرحله عبوديت و استمداداز ذات پاك او نخستين تقاضاى بنده اين است كه او را به راه راست , راه پاكى ونيكى , راه عدل و داد, و راه ايمان و عـمـل صـالـح هـدايت فرمايد, در اينجا اين سؤال كه چرا ما همواره درخواست هدايت به صراط مستقيم از خدا مى كنيم مگر ماگمراهيم ! مطرح مى شود وانگهى اين سخن از پيامبر و امامان كه نمونه انسان كامل بودند چه معنى دارد؟!.در پـاسـخ مى گوئيم : انسان در مسير هدايت هر لحظه بيم لغزش و انحراف درباره او مى رود, به هـمـيـن دلـيـل بـايـد خود را در اختيار پروردگار بگذارد و تقاضا كند كه او را بر راه راست ثابت نـگـهـدارد دوم اينكه , هدايت همان پيمودن طريق تكامل است كه انسان تدريجا مراحل نقصان را پـشـت سر بگذارد و به مراحل بالاتر برسدبنابراين جاى تعجب نيست كه حتى پيامبران و امامان از خـدا تقاضاى هدايت «صراط مستقيم » كنند, چه اينكه كمال مطلق تنها خدا است , و همه بدون استثنا درمسير تكاملند, چه مانعى دارد كه آنها نيز تقاضاى درجات بالاترى را از خدا بنمايند.امـام صادق (ع ) در تفسير اين آيه مى فرمايد: «خداوندا! ما را بر راهى كه به محبت تو مى رسد و به بـهشت واصل مى گردد, و مانع از پيروى هوسهاى كشنده وآرا انحرافى و هلاك كننده است ثابت بدار».

صراط مستقيم چيست ؟

«صراط مستقيم » همان آئين خداپرستى و دين حق و پايبند بودن به دستورات خداست , چنانكه در سوره انعام آيه 161 مى خوانيم : «بگو: خداوند مرابه صراط مستقيم هدايت كرده , به دين استوار آئين ابراهيم كه هرگز به خدا شرك نورزيد». 

مـرا بـه راه كسانى هدايت فرما كه آنان را مشمول انواع نعمتهاى خودقراردادى (نعمت هدايت , نـعـمـت توفيق , نعمت رهبرى مردان حق و نعمت علم وعمل و جهاد و شهادت ) نه آنها كه بر اثر اعـمـال زشـت و انحراف عقيده غضب تودامنگيرشان شد و نه آنها كه جاده حق را رها كرده و در بـيـراهـه هـا گـمـراه و سـرگردان شده صراط الذين انـعمت عليهم غير الـمغضوب عليهم و لاالضالين

دو خط انحرافى !

«مـرا بـه راه كسانى هدايت فرما كه آنان را مشمول انواع نعمتهاى خودقراردادى (نعمت هدايت , نـعـمـت توفيق , نعمت رهبرى مردان حق و نعمت علم وعمل و جهاد و شهادت ) نه آنها كه بر اثر اعـمـال زشـت و انحراف عقيده غضب تودامنگيرشان شد و نه آنها كه جاده حق را رها كرده و در بـيـراهـه هـا گـمـراه و سـرگردان شده » (صراط الذين انـعمت عليهم غير الـمغضوب عليهم و لاالضالين ).در حقيقت خدا به ما دستور مى دهد طريق و خط پيامبران و نيكوكاران و آنهاكه مشمول نعمت و الـطاف او شده اند را بخواهيم و به ما هشدار مى دهد كه در برابرشما هميشه دو خط انحرافى قرار دارد, خط «مغضوب عليهم » و خط «ضالين ».

1ـ «الذين انعمت عليهم » كيانند؟.سـوره نـسـا آيه 69 اين گروه را تفسير كرده است : «كسانى كه دستورات خدا وپيامبر را اطاعت كنند, خدا آنها را با كسانى قرار مى دهد كه مشمول نعمت خودساخته , از پيامبران و رهبران صادق و راستين و جانبازان و شهيدان راه خدا و افرادصالح , واينان رفيقان خوبى هستند» بنابراين ما در سوره حمد از خدا مى خواهيم كه در خط اين چهار گروه قرار گيريم كه در هر مقطع زمانى بايد در يكى از اين خطوط,انجام وظيفه كنيم و رسالت خويش را ادا نمائيم

.2ـ «مـغضوب عليهم » و «ضالين » كيانند؟ از موارد استعمال اين دو كلمه درقرآن مجيد چنين استفاده مى شود كه «ضالين » گمراهان عادى هستند, و «مغضوب عليهم » گمراهان لجوج و منافق , به همين دليل در بسيارى از موارد, غضب و لعن خداوند در مورد آنها ذكرشده .در آيه 6 سوره فتح آمده است : «خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك و آنها را كه در بـاره خـدا گـمـان بد مى برند مورد غضب خويش قرار مى دهد, وآنها را لعن مى كند, و از رحمت خويش دور مى سازد, و جهنم را براى آنان آماده ساخته است ».به هرحال «مغضوب علژيهم » آنها هستند كه علاوه بر كفر, راه لجاجت وعناد و دشمنى با حق را مى پيمايند و حتى از اذيت و آزار رهبران الهى و پيامبران درصورت امكان فرو گذار نمى كنند.پايان سوره حمد.

ســوره بـقــره

اين سوره در «مدينه » نازل شده و 286 آيه است » .

محتوا و فضيلت سوره بقره

جـامـعـيـت اين سوره از نظر اصول اعتقادى اسلام و بسيارى از مسائل عملى (عبادى , اجتماعى , سـيـاسـى و اقـتـصـادى ) قـابـل انكار نيست چه اينكه در اين سوره :

1ـ بحثهائى پيرامون توحيد و شـنـاسـائى خدا مخصوصا از طريق مطالعه اسرارآفرينش آمده است

 2ـ بحثهائى در زمينه معاد و زنـدگـى پـس از مـرگ , مـخصوصامثالهاى حسى آن مانند داستان ابراهيم و زنده شدن مرغها و داسـتـان عـزيـر

 3ـبحثهائى در زمينه اعجاز قرآن و اهميت اين كتاب آسمانى

 4ـ بحثهائى بسيار مـفـصـل در بـاره يـهـود و مـنـافـقـان و مـوضـع گـيـريهاى خاص آنها در برابر اسلام و قرآن , و انواع كارشكنيهاى آنان در اين رابطه

5ـ بحثهائى در زمينه تاريخ پيامبران بزرگ مخصوصاابراهيم و مـوسـى (ع )

6ـ بحثهائى در زمينه احكام مختلف اسلامى از جمله نماز,روزه , جهاد, حج و تغيير قـبـله , ازدواج و طلاق , احكام تجارت , و قسمت مهمى ازاحكام ربا و مخصوصا بحثهائى در زمينه انـفاق در راه خدا, و همچنين مساله قصاص و تحريم قسمتى از گوشتهاى حرام و قمار و شراب و بخشى از احكام وصيت ومانند آن . 

در فضيلت اين سوره

از پـيـامبر اكرم (ص ) پرسيدند: «كداميك از سوره هاى قرآن برتر است ؟ فرمود:سوره بقره , عرض كردند كدام آيه از آيات سوره بقره افضل است ؟ فرمود: «آية الكرسى ».

الم

تحقيق در باره حروف مقطعه قرآن :.

(الم ) درآغاز 29 سوره از قرآن با حروف مقطعه برخورد مى كنيم و اين حروف هميشه جز كـلـمـات اسـرار آمـيـز قرآن محسوب مى شده , و با گذشت زمان وتحقيقات جديد دانشمندان , تـفـسـيـرهـاى تازه اى براى آن پيدا مى شود و جالب اينكه در هيچ يك از تواريخ نديده ايم كه عرب جاهلى و مشركان وجود حروف مقطعه رادر آغاز بسيارى از سوره هاى قرآن بر پيغمبر(ص ) خرده بگيرند,

و آن را وسيله اى براى استهزا و سخريه قرار دهند و اين مى رساند كه گويا آنها نيز از اسرار وجـودحروف مقطعه كاملا بى خبر نبوده اند به هرحال چند تفسير كه هماهنگ با آخرين تحقيقاتى اسـت كـه در ايـن زمـيـنه به عمل آمده , و ما آنها را به تدريج در آغاز اين سوره , و سوره هاى «آل عمران » و «اعراف » بيان خواهيم كرد, اكنون به مهمترين آنهامى پردازيم :.

اين حروف اشاره به اين است كه اين كتاب آسمانى با آن عظمت و اهميتى كه تمام سخنوران عرب و غـيـر عـرب را متحير ساخته , و دانشمندان را از معارضه باآن عاجز نموده است , از نمونه همين حـروفـى اسـت كـه در اخـتـيار همگان قرار دارد درعين اينكه قرآن از همان حروف «الف با» و كـلـمات معمولى تركيب يافته به قدرى كلمات آن موزون است ومعانى بزرگى در بردارد, كه در اعماق دل و جان انسان نفوذ مى كند, روح را مملو از اعجاب و تحسين مى سازد, و افكار و عقول را در برابرخود وادار به تعظيم مى نمايد.

درست همانطور كه خداوند بزرگ از خاك , موجوداتى همچون انسان , با آن ساختمان شگفت انگيز, و انواع پرندگان زيبا, و جانداران متنوع , و گياهان و گلهاى رنگارنگ , مى آفريند و ما از آن كاسه و كـوزه و مـانـند آن مى سازيم , همچنين خداونداز حروف الفبا و كلمات معمولى ,مطالب ومعانى بـلـنـد را درقـالـب الـفـاظ زيـبـا وكـلـمات موزون ريخته و اسلوب خاصى در آن بكار برده , آرى همين حروف دراختيار انسانهانيز هست ولى توانائى ندارند كه تركيبها وجمله بنديهائى بسان قرآن ابداع كنند.

عصر طلائى ادبيات عرب :.

عصر جاهليت يك عصر طلائى از نظر ادبيات بود, همان اعراب باديه نشين ,همان پابرهنه ها با تمام مـحروميتهاى اقتصادى و اجتماعى دلهائى سرشار از ذوق ادبى و سخن سنجى داشتند, عربها در زمـان جـاهـليت يك بازار بزرگ سال به نام «بازار عكاظ» داشتند كه در عين حال يك «مجمع مـهـم ادبـى » و كـنـگـره سـياسى وقضائى نيز محسوب مى شد در اين بازار علاوه بر فعاليتهاى اقـتـصـادى عـالـيترين نمونه هاى نظم و نثر عربى از طرف شعرا و سخنسرايان توانا در اين كنگره عـرضـه مـى گرديد, و بهترين آنها به عنوان «شعر سال » انتخاب مى شد, و البته موفقيت دراين مسابقه بزرگ ادبى افتخار بزرگى براى سراينده آن شعر و قبيله اش بود.

در چـنـيـن عصرى قرآن آنها را دعوت به مقابله به مثل كرد و همه از آوردن مانند آن اظهار عجز كـردنـد, و در بـرابر آن زانو زدند, گواه زنده اين تفسير حديثى است كه از امام سجاد (ع ) رسيده آنـجـا كـه مـى فـرمايد: «قريش و يهود به قرآن نسبت ناروا دادند گفتند: قرآن سحر است , آن را خـودش ساخته و به خدا نسبت داده است , خداوند به آنها اعلام فرمود: «الم ذلك الكتاب » يعنى : اى مـحـمد!

كتابى كه برتو فرو فرستاديم از همين حروف مقطعه (الف لام ـ ميم ) و مانند آن است كه همان حروف الفباى شما است .

ايـن هـمان كتاب با عظمت است كه هيچ گونه ترديد در آن وجود ندارد مايه هدايت پرهيزكاران است ذلك الكتاب لاريب فيه هدى للمتقين بـعـد از بـيان حروف مقطعه , قرآن اشاره به عظمت اين كتاب آسمانى كرده مى گويد: «ايـن هـمان كتاب با عظمت است كه هيچ گونه ترديد در آن وجود ندارد»(ذلك الكتاب لاريب فيه ).ايـنـكـه مى گويد هيچ گونه شك و ترديد در آن وجود ندارد اين يك ادعا نيست بلكه آنچنان آثار صـدق و عـظـمت و انسجام و استحكام و عمق معانى و شيرينى وفصاحت لغات و تعبيرات در آن نـمـايان است كه هرگونه وسوسه و شك را از خوددور مى كند جالب اينكه گذشت زمان نه تنها طـراوت آن را نـمـى كاهد بلكه هر قدرعلم به سوى تكامل پيش مى رود درخشش اين آيات بيشتر مى شود, سپس در ادامه مى افزايد: اين كتاب «مايه هدايت پرهيزكاران است » (هدى للمتقين ). 

هدايت چيست ؟.

كلمه «هدايت » در قرآن به دو معنى بازگشت مى كند:1ـ.«هدايت تكوينى ».و مـنظور از آن رهبرى موجودات به وسيله پروردگار زير پوشش نظام آفرينش و قانونمندى هاى حساب شده جهان هستى است .2ـ.«هدايت تشريعى ».كـه بـه وسيله پيامبران و كتابهاى آسمانى انجام مى گيرد و انسانها باتعليم وتربيت آنها در مسير تكامل پيش مى روند.

چرا هدايت قرآن ويژه پرهيزكاران است ؟.

مـسـلـمـا قـرآن براى هدايت همه جهانيان نازل شده , ولى چرا در آيه فوق هدايت قرآن مخصوص پـرهـيـزكـاران مـعـرفى گرديده ؟ علت آن اين است كه تامرحله اى از تقوا در وجود انسان نباشد (مـرحله تسليم در مقابل حق و پذيرش آنچه هماهنگ با عقل و فطرت است ) محال است انسان از هـدايت كتابهاى آسمانى ودعوت انبيا بهره بگيرد «زمين شوره زار هرگز سنبل برنيارد, اگر چه هـزاران مرتبه باران برآن ببارد» سرزمين وجود انسانى نيز تا از لجاجت و عناد و تعصب پاك نشود, بذر هدايت را نمى پذيرد, و لذا خداوند مى فرمايد: «قرآن هادى و راهنماى متقيان است ».

آنها كسانى هستند كه ايمان به غيب دارند نماز را برپا مى دارند و ازتمام مواهبى كه به آنها روزى داده ايم انفاق مى كنند الذين يؤمنون بالغيب ويقيمون الصلوة ومما رزقناهم ينفقون

آثار تقوا در روح و جسم انسان !.

قـرآن در آغـاز ايـن سـوره , مـردم را در ارتباط با برنامه وآئين اسلام به سه گروه متفاوت تقسيم مى كند:

1ـ«متقين » (پرهيزكاران ) كه اسلام را در تمام ابعادش پذيراگشته اند

2ـ «كافران » كه در نـقـطـه مـقـابـل گروه اول قرار گرفته و به كفر خود معترفند

 3ـ«منافقان » كه داراى دو چـهـره انـد, با مسلمانان ظاهرا مسلمان و با گروه مخالف ,مخالف اسلامند, البته چهره اصلى آنها هـمان چهره كفر است , بدون شك زيان اين گروه براى اسلام بيش از گروه دوم است و به همين سبب قرآن با آنها برخوردشديدترى دارد.درايـن آيـه سخن از گروه اول است , ويژگيهاى آنها را از نظر ايمان و عمل درپنج عنوان مطرح مى كند

,.1ـايمان به غيب :

نخست مى گويد: «آنها كسانى هستند كه ايمان به غيب دارند» (الذين يؤمنون بالغيب ).«غيب و شهود» دو نقطه مقابل يكديگرند, عالم شهود عالم محسوسات است , وجهان غيب , ماورا حـس , زيـرا «غـيـب » در لـغـت بـمعنى چيزى است كه پوشيده و پنهان است و چون عالم ماورا مـحـسـوسـات از حس ما پوشيده است به آن غيب گفته مى شود, ايمان به غيب درست نخستين نقطه اى است كه مؤمنان را ازغيرآنها جدا مى سازد و پيروان اديان آسمانى را در برابر منكران خدا و وحى وقيامت قرار مى دهد و به همين دليل نخستين ويژگى پرهيزكاران ايمان به غيب ذكرشده است .