آن تا زمان حال باقى باشد دلالت مىكند ماضى نقلى از تركيب قد با ماضى مطلق ساخته مىشود مىگوييم قد ذهب زيد زيد رفته است و منفى آن از تركيب لما كه حرف نفى و جزم است با فعل مضارع ساخته مىشود مىگوييم لما يذهب زيد زيد تا بحال نرفته است .3ماضى بعيد كه بر تحقق كارى در گذشته بطورى كه اثر آن نيز زائل شده است دلالت مىكند اين فعل از تركيب فعل كان با فعل ماضى ساخته مىشود مىگوييم زيد كان ذهب زيد رفته بود زيد و بكر كانا ذهبا زيد و بكر رفته بودند و...
گاهى قبل يا بعد از فعل كان حرف قد نيز آورده مىشود مانند زيد قد كان ذهب يا زيد كان قد ذهب و گاهى اسم را بين كان و فعل ماضى مىآورند و مىگويند كان زيد ذهب كان زيد ذهب كان زيد و بكر ذهبا و...
منفى اين فعل با درآوردن ماى نافيه بر سر كان ساخته مىشود مانند زيد ما كان ذهب زيد نرفته بود زيد و بكر ما كانا ذهبا زيد و بكر نرفته بودند .4ماضى استمرارى كه بر وقوع مستمر كارى در گذشته دلالت مىكند اين فعل با درآوردن فعل كان بر سر فعل مضارع ساخته مىشود مىگوييم زيد كان يذهب زيد مىرفت زيد و بكر كانا يذهبان زيد و بكر مىرفتند و...
گاهى بين كان و فعل مضارع يك يا چند كلمه فاصله مىشود مانند كان زيد يذهب و كان زيد و بكر يذهبان وكانوا قليلا من الليل ما يهجعون17 الذاريات منفى ماضى استمرارى با درآوردن ماى نافيه بر سر كان يا لاى