• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

بسيارى با توجه به اين عدد، توهم نمودند كه اين قراءات همان احرف سبعه اى هستند كه در حديث نبوى وارد شده است (5) .
براى رد تواتر قراءات دلايل فراوانى وجود دارد كه به برخى از آنها اشاره مى شود:
1. بررسى حال راويان و طرقى كه قاريان، قراءت قرآن را از ديگران اخذ مى نمودند، به روشنى تواتر قراءات را نفى مى نمايد.
2. استدلال و احتجاج هر يك از قاريان به صحت قراءت خويش، نقلى بودن قراءت و سماع آن را نفى نموده قراءات را مستند به اجتهاد قاريان و آراى آنها مى كند و اين خود دليلى بر عدم تواتر قراءات است; زيرا اگر قراءات، متواتر بودند نيازى به استدلال و اجتهاد در قراءت وجود نداشت.
3. وجود معانى متفاوت و متضاد كه در بعضى موارد از اختلاف قراءات ناشى مى شود، به عدم تواتر رهنمون است; زيرا پذيرفته نيست پيامبر، قرآن را به صورتى قراءت نموده باشد كه معانى متضاد از آن برداشت شود.
قرآن خود فرموده است: افلايتدبرون القرآن و لو كان من عند غيرالله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا; (6) آيا در [معانى] قرآن نمى انديشند؟ اگر از جانب غيرخدا بود، قطعا در آن اختلاف بسيارى مى يافتند.
4. اگر قراءات متواتر بودند، آيا كسى مجاز بود بعضى از آنها را انكار نمايد؟ مامى بينيم بسيارى از بزرگان، حتى قراءات قراى سبعه را مورد انكار قرار داده اند; مثلا طبرى قراءت ابن عامر را رد كرده در بسيارى از موارد قراءات قراى سبعه را مورد خدشه قرار مى دهد.
بعضى ديگر از صاحب نظران به قراءت حمزه و بعضى به ابوعمرو و بعضى به قراءت ابن كثير اشكال وارد نموده اند (7) .
5. تقسيم بندى قراءات به متواتر و مشهور، آحاد و شاذ، خود گواهى ديگر بر بى پايگى ادعاى تواتر است.
گرچه بعضى درصددند كه قراءات سبعه را، قراءات متواتر بدانند، اما در بيان ابن جزرى، كه سيوطى آن را بهترين سخن در اين مقام دانسته، حقيقت امر اين چنين بيان گرديده است: هر قراءتى كه به گونه اى موافق قواعد عربيت و مطابق با يكى از مصاحف عثمانى و صحيح السند باشد، قراءت صحيحى است كه رد و انكار آن جايز نيست، بلكه اين قراءت از حروف هفت گانه اى است كه قرآن به آن نازل شده و بر مردم قبول آن لازم است، خواه قراءت قراى سبعه باشد، يا عشره يا قراءت غير اينها، از كسانى كه قراءتشان مورد قبول واقع شده است. (8) .
گرچه در ضوابط سه گانه اى كه ابن جزرى براى صحت يك قراءت ذكر نموده، سخن بسيار است -وما در فصل پنجم از آن سخن خواهيم گفت- اما با دقت در كلام او روشن مى شود او بر قراءتى كه شرايط فوق را دارا باشد صحه مى گذارد، نه برتواترآن.
ابن جزرى تاكيد مى كند كه ابوعمرو دانى و ابومحمد مكى بن ابى طالب و ابوشامه همگى بر اين مذهب توافق دارند و احدى از علماى گذشته در اين مسأله مخالفتى نداشته است (9) .
ابوشامه در مرشد الوجيز گفته است: سزاوار نيست در مورد هر قراءتى كه به يكى از قراى سبعه نسبت داده مى شود، غفلت صورت گيرد و بر آن، اطلاق صحت گردد و گفته شود: قرآن به همين صورت نازل شده است. (10) .