است و محلي از اعراب ندارد (كيف) اسم
استفهام در محل نصب ، يا بنابر مفعول مطلق بودن (نائب از مصدر) به معناي :
اي فعل فعل ربك و يا بنابر حال بودن براي فاعل فعل . البته ابن هشام در
مغني وجه دوم را نمي پسندد و حاشيه نويسان بر كلام ابن هشام وجه نظر ابن
هشام را اينگونه بيان نموده اند كه : زيرا اگر كيف را حال از ربك بدانيم
خداوند را به داشتن كيفيت وصف نموده ايم و اين در مورد خداوند امري محال
است (فعل ربك) فعل و فاعل ، جمله در محل نصب سد مسد دو مفعول تر كه اين فعل
به خاطر وجود اسم استفهام بعد از آن ، از عمل معلق شده است (باصحاب) جار و
مجرور متعلق به فعل و اصحاب مضاف (الفيل) مضاف اليه (ألم يجعل) مانند ألم
تر (كيدهم) مضاف و مضاف اليه مفعول اول براي لم يجعل (في تضليل) جار و
مجرور متعلق به محذوف مفعول دوم براي لم يجعل تقدير : ألم يجعل كيدهم
واقعاً في تضليل . جمله ألم يجعل ... استينافيه است و محلي از اعراب ندارد
(و) حرف عطف (ارسل) فعل و فاعل (عليهم) جار و مجرور متعلق به ارسل (طير)
مفعول براي ارسل (ابابيل) صفت براي طيراً جمله ارسل ... عطف بر جمله ماقبل
است و محلي از اعراب ندارد (ترميهم) فعل وفاعل و مفعول جمله در محل نصب صفت
دوم يا حال براي طيراً (بحجاره) جار و مجرور متعلق به ترميهم (من سجيل) جار
و مجرور متعلق به محذوف صفت براي حجاره (ف) حرف عطف (جعلهم) فعل و فاعل و
مفعول اول (كعصف) جار و مجرور متعلق به محذوف مفعول دوم براي جعل (مأكول)
صفت براي عصف و جمله جعلهم ... عطف بر جمله ارسل است و محلي از اعراب ندارد
.
(پايان ترجمه ، تجزيه و تركيب)
(سوره الفيل)
(والحمد لله رب العالمين)