2- يعذب :
شكنجه مي دهد – عذاب مي كند
– فعل مضارع از باب تفعيل و متعدي يك مفعولي است .
3- اياب :
بازگشتن – مصدر ثلاثي مجرد است و در اصل اواب بوده كه واو به
خاطر كسره ماقبل قلب به ياء شده است .
تركيب :
(فاء) فاء فصيحه است كه دلالت بر شرط محذوف مي كند تقدير : ان كانوا
لاينظرون الي دلائل قدره الله فذكرهم بها . يا ان لم يتعظ بهذه الدلائل
فذكرهم بها . (ذكر) فعل و فاعل جمله در محل جزم ، جواب شرط مقدر (انم)
ادات حصر است كه مركب از ان (حرف مشبهه بالفعل) و ما (كافه) است بنابراين
عمل نمي كند (انت مذكر) مبتدا و خبر و جمله انما انت مذكر جمله استيناف
بياني (تعليليه) است و محلي از اعراب ندارد. (لست) فعل ناقص و اسمش (عليهم)
جار ومجرور متعلق به مسيطر (ب) حرف جر زائد است و نياز به متعلق ندارد
(مصيطر) مجرور به باء و محلا منصوب است بنابر خبر بودن لست و جمله لست ...
استيناف بياني است و محلي از اعراب ندارد (ال) ادات استثنا (من) اسم موصول
در محل نصب بنابر استثناي متصل (بنابراين مفعول ذكر كه محذوف است (مستثنا
منه) مي باشد تقدير : فذكر عبادي الا من تولي و كفر) .
و محتمل است كه مستثنا منه ضمير مجرور در عليهم باشد تقدير : لست عليهم
بمتسلط الا علي من تولي و كفر . (تولي) فعل و فاعل جمله صله موصول است و
محلي از اعراب ندارد (و) حرف عطف (كفر) فعل و فاعل جمله عطف بر جمله تولي و
محلي از اعراب ندارد وجمله لست عليهم ... استيناف بياني است و محلي از
اعراب ندارد (ف) حرف عطف (يعذبه الله) فعل و مفعول و فاعل جمله عطف بر جمله
استينافيه مقدر است و محلي از اعراب ندارد تقدير : ياخذه يا يحبسه فيعذبه
(العذاب) مفعول مطلق (الاكبر) صفت براي العذاب .