اول به معناي فربه گرداندن و در صورت
دوم به معناي فربه شده است .
13- جوع :
گرسنگي – اسم مصدر است .
تركيب :
(هل اتاك حديث الغاشيه) مانند آيه 17 سوره بروج تركيب مي شود (وجوه) مبتدا
(يومئذ) مضاف و مضاف اليه ظرف متعلق به خاشعه (خاشعه) صفت اول براي وجوه
(عامله ناصبه) صفت دوم و سوم براي وجوه . مسوغ ابتدائيت وجوه اين است كه
وجوه نكره موصوفه است . (تصلي نار) فعل و فاعل و مفعول جمله در محل رفع
خبر براي وجوه و جمله وجوه ... استيناف بياني است و محلي از اعراب ندارد
(حاميه) صفت براي ناراً (تسقي) فعل مجهول و نايب فاعل (من عين) جار و مجرور
متعلق به تسقي (آنيه) صفت براي عين و جمله تسقي ... در محل رفع خبر بعد از
خبر براي وجوه (ليس) فعل ناقص (لهم) جار و مجرور متعلق به عامل محذوف خبر
براي ليس (طعام) اسم ليس (ال) ادات حصر (من ضريع) جار و مجرور متعلق به
عامل محذوف صفت براي طعام (در ظاهر) و در واقع من ضريع بدل است از جار و
مجرور محذوف قبل از الا . تقدير ليس لهم طعام من شيء الا من ضريع به هر حال
جمله ليس ... درمحل رفع است بنابراينكه خبر بعد ازخبر است براي وجوه و چون
مراد از وجوه ، اصحاب الوجوه است ضمير لهم به صورت جمع مذكر به آن عود
نموده است .
(ل) حرف نفي (يسمن) فعل و فاعل جمله در محل جر صفت براي ضريع (و) حرف
(لايغني) فعل منفي و فاعل جمله در محل جر عطف بر جمله قبل (من جوع) جار و
مجرور متعلق به لايغني . به نظر برخي اين من زائده است و جوع محلاً منصوب
مفعول لايغني است .