اسم موصول در محل جر صفت دوم براي ربك
(خلق) فعل و فاعل جمله صله موصول و محلي از اعراب ندارد (ف) حرف عطف (سوي)
فعل و فاعل جمله عطف بر جمله صله است و محلي از اعراب ندارد (و) حرف عطف
(الذي قدر فهدي) عطف بر آيه قبل و مانند آيه قبل تركيب مي شود (و) حرف عطف
(الذي) اسم موصول در محل جر عطف بر اسم موصول اول (اخرج المرعي) فعل و فاعل
و مفعول جمله صله و موصول و محلي از اعراب ندارد (ف) حرف عطف (جعله عثاءً)
فعل و فاعل و مفعول اول و مفعول دوم و جمله عطف بر جمله اخرج المرعي و محلي
از اعراب ندارد (احوي) صفت براي عثاءً و برخي گويند جايز است حال باشد براي
مفعول اول جعل كه عود به المرعي مي كند (س) حرف استقبال (نقرئك) فعل و فاعل
و مفعول جمله استينافيه است و محلي از اعراب ندارد (ف) عاطفه (لاتنسي) فعل
منفي و فاعلش و اين جمله عطف بر جمله سنقرئك و محلي از اعراب ندارد (ال)
حرف استثنا (م) اسم موصول در محل نصب مفعول براي لاتنسي زيرا استثنا مفرغ
است و مابعد الا به حسب عامل ماقبل الا اعراب داده مي شود (شاء الله) فعل و
فاعل جمله صله ما است و محلي از اعراب ندارد و عائد به موصول محذوف است
تقدير : ما شاءه الله (انه) حرف مشبهه بالفعل و اسمش (يعلم الجهر) فعل و
فاعل و مفعول جمله در محل رفع خبر ان (و) حرف عطف (م) اسم موصول در محل
نصب عطف بر الجهر (يخفي) فعل و فاعل جمله صله موصول است و محلي از اعراب
ندارد و جمله انه ... جمله تعليليه است (استيناف بياني) و محلي از اعراب
ندارد (و) حرف عطف (نيسرك) فعل و فاعل و مفعول (لليسري) جار و مجرور متعلق
به نيسر و جمله نيسر ... عطف بر جمله سنقرء ... است و محلي از اعراب ندارد
.