• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 


  • علمهاى اهل دل حمّالشان علم چون بر دل زند يارى شود علم چون بر تن زند بارى شود(1)

  • علمهاى اهل تن احمالشان علم چون بر تن زند بارى شود(1) علم چون بر تن زند بارى شود(1)

شيخ بهايى(رحمه الله) درباره علم مفيد چنين سروده است:

  • علمى بطلب كه تو را فانى علمى بطلب كه به دل نور است علمى كه از آن چو شوى محفوظ علمى بطلب كه كتابى نيست علمى بطلب كه نمايد راه علمى بطلب كه جدالى نيست علمى كه مجادله را سبب است علمى كه دهد به تو جان نو به علوم غريبه تفاخر چند؟ سهل است نحاس، كه زر كردى بگذر ز همه به خودت پرداز عشق است كليد خزاين جود غافل تو نشسته به محنت و رنج جز حلقه عشق، مكن در گوش آن علم، ز تفرقه برهانَد آن علم، تو را ببرد به رهى آن علم، ز چون و چرا خالى است ساقى! قدحى ز شراب الست در ده به «بهايىِ» دلْ خسته تا كُنده جاه، ز پا شكند وين تخته كلاه، ز سر فكند (2)

  • سازد ز علايق جسمانى سينه ز تجلى آن طور است گردد دل تو لوح المحفوظ يعنى ذوقيست خطابى نيست وز سرّ ازل، كندت آگاه حالى است تمام و مقالى نيست نورش ز چراغ ابولهب است علمِ عشق است، ز من بشنو زين گفت و شنود، زبان دربند زر كن مس خويش، اگر مردى كز پرده برون نرود آواز سارى در همه ذرّاتِ وجود و اندر بغلِ تو كليد گنج از عشق بگو، در عشق بكوش آن علم، تو را ز تو بستانَد كز شرك خفىّ و جلى برهى سرچشمه آن على عالى است كه نه خستِش پا،نه فشردِش دست آن دلْ به قيود جهان بسته وين تخته كلاه، ز سر فكند (2) وين تخته كلاه، ز سر فكند (2)

1 . مثنوىدفتر اوّل، ابيات 3446 ـ 3447.

2 . كليات اشعار و آثار فارسى شيخ بهايىص 32 ـ 33.