آخوند خراسانى و مشروطیت(1)
آخوند خراسانى از سیاسىترین علماى تاریخ اسلام است و در زمره عالمانى قرار دارد که با تأیید و امضاى مشروطه، باعث تبدیل حکومت چند هزار ساله استبدادى ایران به حکومت مشروطه شد.
نقش آخوند خراسانى در تحولات سیاسى قبل از مشروطه
آخوند خراسانى تحصیلات معقول و منقول خود را در مشهد، سبزوار، تهران و نجف اشرف نزد علمایى چون حاج ملاهادى سبزوارى، میرزا ابوالحسن جلوه، ملاحسن خویى، شیخ انصارى، میرزاى شیرازى، سید على شوشترى و عدهاى دیگر به پایان مىرساند.
وقتى که قصد میرزاى شیرازى به اقامت در سامرا مشخص مىشود، آخوند چند ماهى را در سامرا مىگذراند و سپس به نجف بازگشته و در جرگه مدرسین بزرگ عالم تشیع قرار مىگیرد. در نهضت تنباکو به تصریح برخى شاگردان آخوند، ایشان محوریت حرکت ضد استبدادى را در نجف بر عهده داشتهاند.
مرحومان ملاعلى کنى، آشیخ هادى نجم آبادى، میرزاى آشتیانى، شیخ محمد حسن مامقانى، ملا محمد شربیانى، سید محمد طباطبایى، سید على اکبر فال اسیرى، آخوند خراسانى و عدهاى دیگر در مقدمات مشروطه نقش مؤثر داشتهاند.
برخى از آنان مانند سیدمحمد طباطبایى و آخوند خراسانى در خود مشروطه هم داراى نقش عمده و اساسى بودهاند.
از حوادث بسیار مهم قبل از مشروطه بحث تکفیر و خلع صدراعظم میرزا علىاصغرخان اتابک توسط علماى نجف اشرف است.
تکفیر چنین شخصیتى که در واقع به واسطه علیل بودن مظفرالدین شاه و سرگرمى او به عیاشىهایش، گرداننده اصلى امور مملکت بوده، امر کوچکى نیست.از جانب مردم مکرر شکایت نامههایى به دست علما مىرسید و غیر از این، خود علما توسط رسولان یا زائران عتبات از وضع داخلى مملکت کسب اطلاع مىنمودهاند و در نامههایى به شاه و دولتمردان این امور را خبر داده و خواستار رفع مفاسد مىگردند.
وقتى ترتیب عمل داده نمىشود در دهه سوم جمادىالثانیه 1321 اتابک اعظم توسط آخوند خراسانى، ملامحمد شربیانى، محمدحسن مامقانى و میرزا حسین رازى طهرانى تکفیر مىشود.
در تکفیرنامه آمده است که تسلط کفار و استیلاى اجانب بر مسلمانان و اعطاى آزادى به فرقه گمراه بابیه و »اشاعه منکرات و اباعه مسکرات در ایران به حدى رسیده که جاى توقف و مجال تامل باقى نمانده و یوما فیوما در تزاید )است( و آنچه در مقام تدبیر و رفع این عوامل هائله شدیم اثرى ندیدیم و این نیز بر ما ثابت و محقق گردید که تمام این مفاسد مستند به شخص اول دولت ایران میرزا علىاصغرخان صدراعظم است« در ادامه او را خائن ملت و دولت نامیده و مىگویند حسب التکلیف شرعى و حفظ نوامیس مسلمین، خیانت ذاتى و کفر باطنى و ارتداد ملى اتابک را واجب عینى مىدانیم و مس با رطوبت او به حکم اینکه کافر است، جایز نبوده و اطاعت از او مانند اطاعت طاغوت و مطیع در حکم انصار یزید بن معاویه علیهمااللعنه است.آخوند خراسانى در مشروطه اول فعالیتهاى بسیارى دارد و گویا کلام حاج ملاهادى سبزوارى که حدود نیمقرن قبل از مشروطه درباره آخوند که در آن وقت طلبهاى جوان بود، اظهار داشته است، تحقق عینىاش در این ازمنه مىباشد.
چندین نامه و تلگراف از علماى نجف قبل از این قضیه که از ربیعالاول تا جمادىالثانیه 1321 صادر شده در دست مىباشد.
البته سید جمالالدین اسدآبادى سالها قبل، اتابک را تکفیر کرده و او را افاک، اثیم و زندیق خوانده بود و از او بر ایران ترسیده بود و رأیش این بود که بایستى این ننگ ایران ازاله شود.
اما پس از تکفیر و عزل اتابک عبدالمجید عین الدوله جانشین وى مىشود و از آنجایى که گرگ برادر شغال است ظلمهاى فراوان به رعیت روا مىدارد. و ظلمهاى او از حد مىگذرد در نتیجه علماى تهران بر ضد وى بهپا مىخیزند. قضیه نوژ بلژیکى و قبرستان سید ولى و بانک روس رخ مىدهد.
از طرف آخوند خراسانى و سید محمدکاظم یزدى و میرزا حسین طهرانى نامهاى بر ضد فعالیتهاى نوژ به تهران فرستاده مىشود.
نامهاى دیگر توسط آخوند خراسانى، میرزا حسین طهرانى و ملاعبداللّه مازندرانى در 8 ربیع 1323 به تهران مىرسد که خواستار رفع ید نوژ و اخراج وى از بلاد مسلمین شدهاند.
حادثه کرمان که رکن اصلى آن میرزا محمد رضا کرمانىـ شاگرد آخوند خراسانى ـ است، پیش مىآید، سپس اشتداد ظلم عینالدوله با وقایعى چون اهانت به سید جمالالدین قزوینى و علماى سبزوار و اسارت دختران قوچانى توسط تراکمه باعث تسریع مشروطه خواهى مىشود.
در هجرت صغرىـ حضرت عبدالعظیمـ و هجرت کبرى ـ قم ـ علماى عتبات از جمله آخوند با تلگراف از وضعیت اطلاع حاصل نموده و اظهار پشتیبانى مىکنند. نهایتاً علما در سال 1324 موفق به کسب فرمان مشروطه و ایجاد حکومت مشروطیت مىشوند.
نقش آخوند خراسانى در مشروطه اول
مشروطه، یعنى مقید شدن و مشروط شدن حکومت مطلقه مستبده به قیود و شروطى چند و خود به دو قسم سلطنتى و جمهورى تقسیم مىشود. عقل، قبل از شرع به حسن آن در قیاس با استبداد و اقربیت آن به اسلام حکم مىکند. برخى گمان کردهاند که مشروطه یک امر حادث بوده و خواص و عوام ایران از آن بىاطلاع بودهاند.
در حالىکه الفاظى چون مشروطه، دستور، پارلمان، مجلس شورا و... چندین و چند سال قبل از سال 1324 در گفتار و نوشتار امثال سید جمالالدین اسدآبادى، سید محمد طباطبایى، امیرکبیر، میرزا صالح شیرازى و... آمده است.
حتى بنده در کتابى که توسط یکى از علماى کرمانشاه 99 سال قبل از مشروطه تألیف شده، دیدهام که مکرر از مجلس و پارلمان نام مىبرد.
نهایتا در 14 جمادىالثانى 1324 قمرى پس از هزاران سال نظام استبدادى، حکومت ایران، مشروطه مىشود. از علماى نجف اشرف درباره حکم شرعى مشروطه استفتا مىشود. عدهاى موافقت مىکنند و دستهاى مخالفت نمىکنند، یعنى بىطرف مىمانند. آخوند خراسانى، میرزا حسین طهرانى و ملا عبداللّه مازندرانى از امضا کنندگان اصلىاند که به مراجع ثلاثه حامى مشروطه شهره مىباشند.
باید دانست که علما براى حفظ دین و محافظت بر احکام شریعت و عدم از دست رفتن ایران و سلطه اجانب بر آن مشروطه را امضا کردند، چه اینکه اگر مشروطه نمىشد در اندک زمانى همین باقىمانده خاک ایران هم صرف عیاشى و اروپاگردى شاهان بىغیرت قاجار مىشد.
از علماى مؤید مشروطه چنانکه در تاریخ انقلاب مشروطه کاتوزیان آمده، نقل است که:مملکت به این طرز که در دربار قاجار پیش مىرود اصول اسلام را از پاى در مىآورد ما براى حفظ صیانت اسلام و بقاى مذهب، خود را ملزم مىدانیم که طرفدارى از آن مشروطه کنیم تا اصول استقلال مملکت باقى و برقرار بماند.
بالجمله حبّ مذهب و آیین ما را مجبور نموده است که براى استقلال آن بکوشیم و استقلال مذهب، موقوف بر استقلال مملکت است و استقلال مملکت، منحصر به مشروطیت و آزادى است و الا به یک قرضه دیگر یکى از ارکان ممالک اسلامى که ایران باشد مانند ترکستان یکى از امارتنشینان روس خواهد بود.
سبزوارى درباره آخوند خراسانى گفته است: وى در آینده در علم و دانش نابغه خواهد شد و از انوار نبوغ او هزاران نفر به بزرگى خواهند رسید و از فرمان او سرنوشت ملتى تغییر خواهد کرد
تلاشهاى فراوانى هم براى تأسیس مدارس جدید و تعلیمات نو و تأسیس بانک ملى و تهیه قشون ملى و آموزشهاى نظامى دارد.
در کمتر ازیک سال پس از استقرار مشروطه که بحث متمم شیخ فضلاللّه نورى پیش مىآید نه تنها مخالفت نکرده که یک ماده ابدیه هم بدان مىافزاید.
ادامه دارد.....
نوشته :محمدعلى نجفى کرمانشاهى تنظیم برای تبیان:مجید نقدی گروه حوزه علمیه