پاسخ به شبهات؛
آیا امام حسین فدا شد تا گناهان شیعیان آمرزیده شود؟
این تحلیل نیز با هیچ یك از اصول و مبانى مسلم دینى سازگار نیست و موجب شده است عدهاى گمان كنند كه امام حسین علیه السلام با شهادت خود و فرزندانش، گناهكاران را در برابر عذاب الهى بیمه كرده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1396/07/22
آیا قیام حضرت امام حسین (علیه السلام)، فداشدن برای بخشیده شدن گناهان امت اسلام بود؟! آیا حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه خود را قربانی کرد تا فدیه معاصی دیگران شود تا آنان نجات یابند و به بهشت بروند؟!
پاسخ:
این نگاه، پنداری ناروا است که با تأثیرپذیری از آموزه نجات در مسیحیت تحریف شده، مطرح شده است. نگرش كلیسایى به حادثه عاشورا، مخالف قانون مسئولیت همه مکلفان در برابر اعمال خود "کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته" و برعکس قانون عدم مجازات هیچ شخصی به جای دیگری "لاتزر وازرة وزر اخری" و بر خلاف معنای صحیح قانون شفاعت در اسلام است. آری نابرده رنج، گنج میسّر نمی شود و بهشت را به بها دهند نه به بهانه. هیچ تردیدی در صحت و اصالت شفاعت نیست، ولی این قانون را خدای حکیم قرار داده است پس شرایطی دارد و همواره قرین حکمت است.
پاسخ استاد شهید مطهری:
ایشان تحریفات عاشورا را به دو قسم لفظی و معنوی تقسیم کرده و در قسم تحریفات معنوى، چنین نوشته است:
اولین تحریف این بود كه این حادثه را یك حادثه استثنائى و ناشى از یك دستور محرمانه و خصوصى دانستند. امام حسین فداى گناهان امت شد! او كشته شد تا گناهان امت بخشیده شود! بدون شك این یك فكر مسیحى است كه در میان ما نیز رایج شده است. این فكر است كه امام حسین را به كلى مسخ می كند و او را به صورت سنگر گنهكاران درمی آورد، قیام او را كفاره عمل بد دیگران قرار می دهد: امام حسین كشته شد كه گنهكاران از عذاب الهى بیمه شوند! جوابگوى معصیت معصیت كاران باشد. به شخصى گفتند تو چرا نماز نمی خوانى؟! روزه نمی گیرى؟!، مشروب می خورى؟! گفت من؟ مگر شب جمعه در هیئت، سینه سه ضربه مرا ندیدى؟! ... چیزى كه هست فرق ما با مسیحیان این است كه می گوییم یك بهانه اى لازم است، به قدر بال مگسى اشك بریزد و همان كافى است كه جواب دروغگویی ها، خیانت ها، شرابخواری ها، رباخواری ها، ظلم ها و آدمكشی ها بشود! مكتب امام حسین به جاى اینكه مكتب احیاء احكام دین باشد، مكتب اشْهَدُ انَّكَ قَدْ اقَمْتَ الصَّلاةَ و آتَیْتَ الزَّكاةَ وَ امَرْتَ بِالْمَعْروفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ باشد، و همانطور كه خودش فرمود: اریدُ انْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ، مكتب ابن زیادسازى و یزیدسازى شد!
در این زمینه است كه افسانه ها ساخته شده از قبیل داستان مردى كه سرِ راه را می گرفت و آدم ها را مى كشت و لخت مى كرد، اطلاع پیدا كرد كه قافله اى از زوّار حسینى امشب از فلان نقطه عبور مى كنند، در گردنه اى كمین كرد و در حالى كه انتظار مى كشید خوابش برد و قافله آمد و گذشت و او متوجه نشد. قافله كه مى گذشت، گرد و غبار بلند شده بود و روى لباس ها و بدن او نشست. در همین حال خواب دید كه قیامت به پا شده و او را هم كشان كشان به طرف جهنم مى برند به جرم خون هاى ناحقّى كه ریخته و مال هایى كه دزدیده و امنیتى كه سلب كرده است (زیرا از نظر اسلام اینها محارب خوانده می شوند: إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ... أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ ... ولى همینكه به نزدیك جهنم رسید، جهنم از قبول او امتناع كرد و امر شد او را برگردانید زیرا این كسى است كه در وقتى كه در خواب بوده، غبار زوّار حسینى بر روى او نشسته است! ... پس وقتى كه غبار زوّار حسین بر روى یك دزد جانى بنشیند او را نجات دهد، خود زوّار چه مقام و درجه اى دارند! و حتماً بالاتر از ابراهیم خلیل خواهند بود! ... (مجموعه آثار استاد شهید مطهری (حماسه حسینی 1 و 2)، ج 17، ص 586- 588.)
پاسخ آیت الله مکارم شیرازی:
ایشان یکی از نظریه ها در تحلیل فلسفه عزاداری برای امام حسین (علیه السلام) را تحت عنوان "تشكر از امام حسین علیه السلام" به این صورت توضیح داده است:
در این تحلیل امام حسین علیه السلام خود را فدا كرد تا گناهان امت بخشوده شود و امام كفاره گناهان امت باشد. نظیر اعتقاد باطلى كه مسیحیان نسبت به حضرت مسیح علیه السلام دارند و می گویند مسیح علیه السلام با تن دادن به صلیب باعث پاك شدن گناهان پیروان خود شد و آنان را رستگار كرد.
معتقدان این تحلیل با تمسك به تعابیرى چون «یا باب نجاة الأمه» چنین برداشت كردند كه امام حسین علیه السلام نیز با استقبال از شهادت موجب بخشوده شدن گناهان فاسقان و فاجران امت و در نتیجه سبب نجات آنان شده است. در عوض امت با برپایى مجالس عزا از امام تشكر و سپاسگزارى كرده و مستحق رستگارى می شود.
این تحلیل نیز با هیچ یك از اصول و مبانى مسلم دینى سازگار نیست و موجب شده است عده اى گمان كنند كه امام حسین علیه السلام با شهادت خود و فرزندانش، گناهكاران را در برابر عذاب الهى بیمه كرده است. به تعبیر دیگر: امام علیه السلام و یارانش كشته شدند تا دیگران در انجام هر گناه و جنایتى آزاد باشند و در واقع تكلیف الهى از آنان ساقط گردد.
همین پندار سبب شده است كه عده اى گمان كنند هر كس بر امام حسین علیه السلام گریه كند، هر قدر در فساد و تباهى غوطه ور باشد و حتى نسبت به ضروریات دین پایبند نباشد، مورد عفو و بخشش قرار گرفته و اهل نجات خواهد بود.
نفوذ این پندار غلط تا جایى بوده است كه حتى سلاطین جبار و ستمگرى كه حكومتشان بر پایه هاى ظلم و بى عدالتى استوار بود و دستشان به خون بى گناهان آلوده بوده، در ایام عزادارى آن حضرت مجالس عزا به پا كنند و یا خود پابرهنه در دستجات عزادارى به سر و سینه بزنند، و آن را مایه نجات خود بدانند! هیچ كس نمی تواند شفاعت را انكار كند، ولى شفاعت حساب و كتاب و شرایطى دارد. (عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، ص 69- 70.)
پاسخ آیت الله محمدتقی مصباح یزدی:
ایشان در کتاب "جانها فدای دین"، تحت عنوان "نگاه كلیسایى به حادثه عاشورا" به توضیح این نظر پرداخته و آنگاه تحت عنوان " نقد دیدگاه كلیسایى در مورد عاشورا" آن را مورد نقادی و سنجش قرار داده است. (جانها فدای دین، ص 63- 71.) پاسخ ارزنده و مفصل ایشان با اندکی تلخیص شامل چند نکته است:
نکته اول:
یكى از دیدگاههایى كه در مورد حادثه عاشورا از سوى برخى افراد مطرح شده این است كه این مسأله خواست خداى متعال بوده و از ازل اینگونه مقرر گردیده بود كه امام حسین (علیه السلام) در كربلا به شهادت برسد و آن مصیبتها را متحمل شود تا در ازاى آن، دوستان اهلبیت و امام حسین (علیهم السلام) مورد شفاعت و آمرزش قرار گیرند! ...
نکته دوم:
بر اساس این دیدگاه، دیگر معنا ندارد در مورد حادثه كربلا بخواهیم چون و چرا كنیم و به بحث و تحلیل بپردازیم كه چرا امام حسین(علیه السلام) به كربلا رفت و چرا جانش را فدا كرد و چگونه این حركت موجب حفظ و بقاى اسلام گردید و.... آنچه در این باره مىتوانیم بگوییم فقط همین است كه این امر اراده حق تعالى بود و خداى متعال چنین مىخواست: اِنَّ اللهَ قَدْ شاءَ اَنْ یَراكَ قَتیلا... و اَنْ یَراهُنَّ سَبایا. همانا خداوند مىخواهد تو را كشته... و اهلبیتت را اسیر ببیند.
نکته سوم:
شبیه این تصور در آموزههاى دین مسیحیت نیز وجود دارد و شاید اصل این نظریه در مورد كربلا و امام حسین(علیه السلام) نیز از آنجا اقتباس شده باشد. مسیحیان معتقدند انسان ذاتاً گناهكار آفریده شده و داراى گناه ذاتى است. خداى متعال براى آن كه این گناه جبران شود و انسان لیاقت بهشت و برخوردارى از نعمتهاى الهى در آخرت را پیدا كند، فدیهاى براى آن قرار داد. فدیه گناه ذاتى انسان این بود كه خداوند العیاذ بالله فرزندش حضرت عیسى(علیه السلام) را مبعوث كرد تا در این عالم او را به دار بزنند و به صلیب بكشند. از این رو طبق عقیده مسیحیان، فلسفه به صلیب كشیده شدن حضرت عیسى على نبینا و آله و علیه السلام این بود كه در پرتو آن، انسان كه موجودى ذاتاً گناهكار است مورد بخشش قرار گیرد... این مسأله یكى از اركان اساسى مسیحیت موجود است و مسیحیان سخت بر این عقیده پافشارى مىكنند، تا بدان حد كه آن را جزو شرایط اصلى ایمان قرار دادهاند؛ یعنى اگر كسى این عقیده را كه اصطلاحاً «آموزه نجات» نامیده مىشود قبول نداشته باشد اصلا مؤمن و مسیحى نیست و كافر محسوب مىشود.
نکته چهارم:
روشن است كه این عقیده، امرى است نامعقول كه براى آن هیچ توجیه و تبیین عقلانى نمىتوان ارائه داد. به همین جهت خود مسیحیان نیز مىگویند این مطالب فوق عقل است و فقط باید به آنها ایمان آورد. به راستى چگونه تصور مىشود كه العیاذ بالله خداى متعال به صورت روحى دربیاید و در حضرت مریم (علیها السلام) حلول كند و بعد هم در قالب ماده به شكل حضرت عیسى (علیه السلام) متجسّد گردد و از حضرت مریم (علیها السلام) متولد شود؟! صرفنظر از این كه بر اساس بیان قرآن، اصل داستان به صلیب كشیده شدن حضرت عیسى(علیه السلام) واقعیت ندارد و مردم كسى را كه تصور مىكردند حضرت عیسى(علیه السلام) است به دار آویختند، در حالى كه او فقط شبیه حضرت عیسى(علیه السلام) بود و خداى متعال آن حضرت را از شر دشمنان ایمن ساخت و به آسمان برد. ...
نکته پنجم:
این دیدگاه کلیسایی، باطل و چنین اعتقادى مردود و غیر قابل پذیرش است. گرچه همانگونه كه قرآن كریم مىفرماید، خداى متعال نیازى ندارد كه در قبال كارش به كسى توضیحى بدهد و این دیگران هستند كه باید در مقابل خداوند پاسخگوى كارها و اعمال خود باشند (لا یُسْئَلُ عَمّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْئَلُونَ) اما باید توجه داشته باشیم كه خداى متعال «حكیم» است و كارى را بىحكمت انجام نمىدهد: وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ. این كه عدهاى مرتكب گناه شوند و بعد ما به شخصى دیگر بگوییم تو جانت را فدا كن تا گناه آنان آمرزیده شود چه ربطى به هم دارند؟! آیا این امر مىتواند با «حكمت» و «عدالت» خداوند سازگار باشد؟ همچنان كه اشاره كردیم، این سخن ظاهراً عقیدهاى وارداتى است كه از ادیان دیگر گرفته شده است.
نکته ششم:
در حركت امام حسین (علیه السلام) صحبت از وظیفه شخصى و اختصاصى نیست. آنچه كه حضرت انجام داد بر اساس تكلیف و وظیفه شرعى بود كه در هر زمان و مكان دیگرى هم كه موضوع آن محقق شود این تكلیف نیز وجود خواهد داشت. ... البته ممكن است شرایطى پیش بیاید كه حكمى در یك زمان، بیش از یك مصداق پیدا نكند، اما این منافات با كلیت و عمومیتِ حكم ندارد. حكم، كلى و عمومى و براى همه است و اگر به فرض در همان زمان مصداق دیگرى نیز یافت مىشد حكمش همین بود، اما فعلا یك مصداق بیشتر پیدا نكرده است. همچنین اگر در زمانهاى دیگر موضوع آن حكم محقق شود، باز هم آن حكم جارى خواهد بود. براى مثال، اگر شرایطى كه براى امام حسین (علیه السلام) پیش آمد براى امام رضا (علیه السلام) یا امام عسكرى (علیه السلام) نیز پیش مىآمد آنها نیز وظیفه داشتند همان كارى را بكنند كه سیدالشهدا (علیه السلام) انجام داد. اگر مىبینیم سایر ائمه (علیهم السلام) چنین اقدامى نكردهاند، از آن جهت است كه شرایط آنها متفاوت بوده و موضوع حكم براى آنها محقق نشده است. در فقه، اصطلاحاً گفته مىشود «حكم تابع موضوع و قیود موضوع است»؛ یعنى ابتدا باید موضوع یك حكم با تمام قیود و شرایطى كه دارد محقق شود تا آن حكم فعلیت پیدا كند و بدون تحقق موضوع و قیود آن، حكمى در كار نخواهد بود.
نکته هفتم:
در هر صورت، این پندارى خام و اندیشهاى باطل است كه تصور كنیم مبناى حادثه عاشورا این بوده كه خداى متعال از ازل چنین تقدیر كرده كه امام حسین (علیه السلام) كشته شود تا فدیه گناهان دیگران و سبب نجات آنها و دخولشان به بهشت باشد! این تصور از القائات شیطانى است و شیطان همانگونه كه با القاى چنین اندیشهاى مسیحیان را به گمراهى كشانده، سعى دارد از طریق آن، مسلمانانى را نیز از رسیدن به حقیقت بازدارد. همچنان كه به تفصیل بیان كردیم، مبناى اساسى قیام امام حسین (علیه السلام) و شهادت آن حضرت، حفظ دین بود. سیدالشهدا (علیه السلام) جان خود را فدا كرد تا دیگران هدایت شوند و اسلام حفظ شود و باقى بماند. سایر ائمه معصومین (علیهم السلام) نیز جانشان را در این راه نثار كردند؛ همانگونه كه خود فرمودهاند: ما مِنّا اِلاّ مَسْمُومٌ اَوْ مَقْتُولٌ؛ هیچ یك از ما نیست مگر آن كه مسموم گردیده یا كشته شده است. بنابراین همه این تلاشها و جانبازىها و تحمل مصائب و مشكلات، در راه دین و براى حفظ اسلام و ارزشهاى اسلامى در جامعه بوده است.
محمّد خردمند
منبع: خبرگزاری رسمی حوزه علمیه