تبیان، دستیار زندگی
اطاعت در قلمرو مسائل قضائى: اگر پیامبر به حكم این آیه یگانه رهبر سیاسى است به حكم آیات دیگر، یگانه مرجع قضائى نیز مى باشدو داورى داوران دیگر به فرمان و نصب او رسمیت پیدا مى كرد و چنانكه مى فرماید:
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وظائف مسلمانان در برابر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بخش(3)

اطاعت در قلمرو مسائل قضائى: اگر پیامبر به حكم این آیه یگانه رهبر سیاسى است به حكم آیات دیگر، یگانه مرجع قضائى نیز مى‏باشدو داورى داوران دیگر به فرمان و نصب او رسمیت پیدا مى‏كرد و چنانكه مى‏فرماید:

		وظائف مسلمانان در برابر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بخش(4)

«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامرمنكم فان تنازعتم فى شى‏ء فردوه الى الله و الرسول ان كنتم تومنون بالله و الیوم الاخر ذلك خیر و احسن تاویلاً» (نساء /59).

«اى افراد با ایمان خدا را اطاعت كنید و پیامبر خدا و صاحبان فرمان از خود را اطاعت نمائید اگر در چیزى نزاع كردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، این براى شما بهتر است و عاقبت و پایان نیكویى دارد».

اگر این آیه دستور مى‏دهد كه مشكلات قضائى را به خدا و رسول او باز گردانیم مقصود از ارجاع به خدا ارجاع به نماینده او است.

به خاطر همین اصل كه پیامبر یگانه مرجع قضایى مسلمانان است، خدا گروهى را كه با وجود پیامبر، به حكام باطل مراجعه مى‏كردند، سخت نكوهش مى‏كند و مى‏فرماید:

«آیا ندیدى كسانى را كه مدعى ایمان به آنچه كه بر تو و بر پیشینیان از تو نازل شده است، مى‏باشند، و مى‏خواهند مظاهر طغیان (حكام باطل) را به داورى بطلبند و شیطان مى‏خواهد آنها را شدیداً گمراه كند».(نساء /60).

مراجعه به طاغوت، دام شیطانى است كه مى‏خواهد انسانها را از راه راست (داورى پیامبر معصوم) به بیراهه ببرد.

این آیات، پیامبر را یگانه رهبر سیاسى و مرجع قضائى معرفى مى‏كند و مسلمانان را موظف مى‏دارد كه حتماً به او مراجعه كنند و از مراجعه به غیر كه همگى مظاهر طاغوت و حكام باطل و خودكامه‏اند، خود دارى نمایند و فرمانهاى او را محترم بشمارند.

ج: اطاعت در قلمرو مسائل نظامى: قرآن پیامبر را یگانه مرجع نظامى مى‏داند به اندازه‏اى كه جزئى‏ترین مسائل نظامى باید با اجازه او صورت پذیرد مانند ترك میدان جنگ كه باید به اذن او باشد و اگر اذن او نباشد، باید حضور خود را در میدان بر همه چیز مقدم بدارند چنانكه مى‏فرماید:

«انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله و اذا كانوا معه على امر جامع لم یذهبوا حتى یستا ذنوه» (نور /62). «افراد با ایمان كسانى هستند كه به خدا و پیامبر او ایمان آورده‏اند آنگاه كه در كارى كه اجتماع در آن لازم است بدون اجازه او به جایى نمى‏روند».

لفظ «امرجامع» به معنى كار مهمى است كه اجتماع مردم در آن لازم است و مصداق واضح آن مسأله جهاد با دشمن و مبارزه با او است و شأن نزول آیه همین معنى را تأیید مى‏كند.

اگرپیامبر در این آیات، یگانه رهبر و مرجع در امور سیاسى و قضائى و نظامى معرفى شده به خاطر حفظ مصالح جامعه است كه باید تمام تشكیلات در نقطه‏اى متمركز شده و مدیریت‏هاى رده‏هاى گوناگون به مدیریت واحد باز گردد و یك فكر و اندیشه بر تمام تشكیلات سایه افكند.

به خاطر همین مقام نظامى است كه خدا اجازه نمى‏دهد (آنگاه كه پیامبر مردم را به جهاد دعوت مى‏كند) اهل مدینه و بادیه نشینان آنها، از پیامبر تخلف جویند و براى حفظ جان خود از جان او چشم بپوشند چنانكه مى‏فرماید:

«ما كان لا هل المدینة و من حولهم من الاعراب ان یتخلفوا عن رسول الله و لا یرغبوا بانفسهم عن نفسه» (توبه /120).

«هرگز بر اهل مدینه و بادیه نشینان اطراف آن روا نیست كه از پیامبر خدا تخلف جویند و براى حفظ جان خود، از او اعراض نمایند».

این آیات كه نمونه آنها در قرآن فراوان است ایجاب مى‏كند كه مسلمانان وظیفه دارند كه در مسائل سیاسى و قضائى نظامى و... به او مراجعه كنند و از سخنان او تخلف و تخطى ننمایند و در حقیقت قلمرو لزم اطاعت را روشن مى‏سازند.

2- احترام پیامبر (صلی الله علیه و آله)

تكریم بزرگان و ارج نهادن بر شخصیت‏هاى الهى با اعتقاد به عبودیت و بندگى آنها، تعظیم خداى سبحان است، احترام آنان نه تنها از این نظر است كه انسان‏هاى كاملى بودند كه راه سعادت را به روى انسان‏ها گشودند، بلكه در بزرگداشت آنها، انگیزه دیگرى در كار است كه عارفان را به احترام و تعظیم آنها وا مى‏دارد و آن، ارتباط محكم و پیوند استوار آنها با خدا است كه آنى با او به مخالفت برنخاسته و پیوسته مجریان فرمانهاى خدا و پویندگان راه كوى او بودند.

روى این اساس هر نوع تكریم و تعظیمى كه از اعتقاد به قداست و طهارت آنها از گناه، و اخلاص و عشق آنان به كسب رضاى حق، و فداكارى و جانبازى آنان در گسترش آیین او، مایه بگیرد، در حقیقت تعظیم خدا و عشق به او است و اگر آنان را دوست مى‏داریم و احترام مى‏گذاریم از این نظر است كه آنان خدا را دوست داشته و به او عشق مى‏ورزیدند، و خدا نیز آنها را دوست مى‏داشت.

قرآن این حقیقت عرفانى را در آیه‏اى بازگو مى‏كند و مى‏فرماید:

«قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونى یحببكم الله و یغفرلكم ذنوبكم و الله غفور رحیم» (آل عمران /31).

«اگر خدا را دوست مى‏دارید از من پیروى كنید (در این موقع) خدا شما را دوست مى‏دارد و گناهان شما را مى‏بخشد و خدا بخشایشگر و رحیم است».

در این آیه مهر به خدا علت پیروى از پیامبر گرامى (صلی الله علیه و آله) معرفى گردیده به گونه‏اى كه گواه مدعیان دوستداران خدا، پیروى از رسول گرامى اعلام شده است، و نكته آن همان است كه یادآورى شد كه هر نوع گرایش به پیامبران از نظر گفتار و رفتار و اظهار مهر و مودت به شخص و مقام آنان، در حقیقت اظهار علاقه به مقام ربوبى است و همگى از یك عشق ریشه‏دار به خدا سرچشمه مى‏گیرد.

منبع: شهید آوینی