تبیان، دستیار زندگی
ایشان مرجع تقلید شیعه بود. چشم تمام دنیای اسلام متوجه آقای بروجردی است. از ازهر مصر گرفته تا دورترین نقاط دنیا. این آقای بروجردی ازخانه بیرون آمده بود و می خواست سوار درشکه شود تا به درس یا نمازبرود.پیرزنی آمده بود، مسئله داشت...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در گفت و گو با نوه ی دختری مرجع فقید بررسی شد

زعیم حوزه (بخش نخست)

آیت الله بروجردی که بود؟آیت الله العظمی سیدحسین طباطبائی بروجردی در خانواده‌ای مذهبی از علما که نسب خود را با سیزده واسطه به امام حسن می رساندند متولد شد. سید محمد باقر بحر العلوم، عموی پدربزرگش و میرزا محمود بروجردی عموی پدرش که غالباً با ناصرالدین شاه در ستیزه بود از مشهورترین نیاکان او در زمانهای اخیر بودند. آیت الله بروجردی سال‌ها در نجف از آخوند خراسانی، سید محمد کاظم یزدی، مرتضی طالقانی، آقا شریعت اصفهانی در رشتهٔ خارج فقه و اصول تحصیل کرد، و خود در علوم عقلی و نقلی به مرتبه اجتهاد و استادی ارتقاء یافت و در سن سی‌سالگی در ردیف استادان حوزه نجف به تدریس علما اشتغال داشت. آیت‌الله بروجردی بعد از ده سال اقامت در عتبات در سال ۱۳۲۸ از عراق وارد بروجرد شد و مدت سی سال در زادگاه خود به ترویج، تدریس و تألیف مشغول گشت و چند سفر به حوزه قم آمدوشد نمود که در برهه زمان در جمله مدرسین حوزه قم قرار گرفت و دیری نگذشت که پس از فوت آیت‌الله حائری تدریجاً در رأس اساتید بزرگ حوزهٔ قم قرار گرفت. این مرجع شیعه در ۱۰ فروردین ۱۳۴۰ (شوال ۱۳۸۰ قمری) در سن هشتادوشش سالگی بر اثر بیماری قلبی درگذشت و پیکرش در حرم فاطمه معصومه درقم به خاک سپرده شد.

1- رابطه طلبه و مردم

معمولا انسان وقتی خیلی ملا می شود،در آن سطوح بالا سیرمی کند و تماس گرفتن او با مردم عادی و عوام سخت می شود.هنر یک روحانی این است که این فاصله را نبیند،پدر من نقل می کرد وقتی آقای بروجردی در بروجرد بودند،یک پینه دوز بود که سالی یک بار آمده و با آقای بروجردی حساب و کتاب می کرد؛مثلا سه تومان،چهارتومان وجوهات به آقای بروجردی می داد؛برای اینکه وجوه رابدهد،آقای بروجردی را برای ناهار به خانه خود دعوت می کرد.یکی ازاین دعوت ها،مسبوق به این ماجرا بود که آقای بروجردی به مناسبت وقایعی که در بروجرد پیش آمده بود و فرمانده کاری کرده بود،قهرکرده و به یک آبادی بیرون بروجرد رفته بودند.بعدا مردم بعد از یک هفته،رفته بودند و مثلا با سلام و صلوات اورا آورده بودند.

رسم بروجردی ها در مهمانی ها این گونه بود که ازنماز که می آمدند،ناهار را خورده و بعد هم آنجا استراحت می کردند.یک چرتی زده و بلند شده و چای و میوه میخوردند.پدر من می گفتند وقتی آقای بروجردی استراحت کردند،پینه دوز چای و میوه آورد،آمد  و دوزانو جلوی آقای بروجردی نشست و حساب و کتاب خودراکرد و دوسه تومان پول وجوهات جلوی آقای بروجردی گذاشت.بعد با همین تعبیر گفت:"ناهارت را که خوردی،خوابت راهم که کردی،چای هم که خوردی،حالا قشنگ بنشین و برای من تعریف کن آن قهر کردن و برگشتن تو به چه علت بود؟" پدرم نقل می کرد آقای بروجردی مثل اینکه روبروی هم طراز خود نشسته است،شروع کرد برای او تعریف کردن که چه کسی آمد،چه گفت،چه کار کردند.در کنار مردم بودن این است.

بروجردی

2- ماهی در میان آب

آقای بروجردی یک تعریفی داشتند که می فرمودند روحانی شیعه در کنار مردم است.ولی بین اهل سنت این طور نیست.روحانی در کنار حکومت هاست.چون ارتزاق او هم ازآنهاست؛اما در شیعه این طور نیست.روحانی بین مردم مثل ماهی در آب است.ماهی خارج ازآب حیات ندارد.ما بیرون ازمردم چیزی نیستیم. ما در میان مردم هستیم که شکل پیدامی کنیم. روحانی شیعه این است؛ لذا آن روحانی ای که بین مردم باشد،ولی به درد و رنج مردم بی توجه باشد،روحانی نیست.روحانی بین مردم است.ما بسته به این مردم هستیم،نه فقط آن مردمی که به ما پول می دهند،بلکه آن مردمی که باید به آنهاپول بدهیم.غمخوار آنها هستیم.

در نماز،این مردم باید به روحانی اقتدا کنند. ما در میان مردم به دنیا آمدیم و میان مردم به خاک می رویم. جدا کردن خود ازمردم،مصیبت است. من خیلی ازکاری که آقای میرزا جواد تهرانی در مشهد کردند،خوشم آمد. همه آقایان وقتی فوت می شوند،در حرم به آنها جا می دهند. ایشان گفته بود من را به حرم علی بن موسی الرضا علیه السلام نبرید! ایشان گفته بود من را جایی دفن کنید که همه مردم می توانند راحت به آنجا بروند و دفن شوند.ایشان را بردند و در قبرستان عمومی دفن کردند.چقدر در مردم جلوه کرد؟چرا ما باید از مردم جدا باشیم؟در صورتی که ما در مردم بودیم.زندگی ما در مردم بوده است.با مردم هم عیاق بودیم.فاصله نداشتیم.

بروجردی

آقای بروجردی،مرجع تقلید شیعه بود. چشم تمام دنیای اسلام متوجه آقای بروجردی است. ازازهر مصر گرفته تا دورترین نقاط دنیا. این آقای بروجردی ازخانه بیرون آمده بود و می خواست سوار درشکه شود تا به درس یا نمازبرود.پیرزنی آمده بود،مسئله داشت،حاجت داشت. آقای بروجردی ایستاده بود گوش آقای بروجردی هم سنگین بود و گوش خود را نزدیک این زن گرفت. این پیرزن هم پیوسته حرف می زد.تا وقتی حرف این پیرزن تمام نشد و نرفت،آقای بروجردی سوار درشکه نشد. این هنراست. ما این بودیم  و انقلاب اسلامی هم این گونه شکل گرفته است.

یک فرد سیاسی وقتی می خواهد جمعیت جمع کند،چقدر باید هزینه کند؟ ما کل مردم را بدون هیچ هزینه ای با یک کلمه بسیج کرده ایم. چرا؟ چون در مردم بوده ایم.این خاصیت شیعه است. علمای شیعه این طور بوده اند.در مردم به دنیا آمده اند،در مردم مرده اند،مثل مردم زندگی کرده اند،زندگی آن چنانی و جدا ازمردم مردم نداشته اند. این واقعیت قصه است.این همه سفارش می کنند که ما به قول معروف طوری زندگی کنیم که وقتی مردم به ما نگاه می کنند،اطمینان خاطری پیدا کنند و به زندگی خود قانع باشند که آقا هم مثل خود ما زندگی می کند،این یک واقعیت است.

آقای بروجردی این ویژگی را حائز بود.این جمله ایشان بسیار برای من آموزنده است که روحانی شیعه بین مردم مثل ماهی در آب است. ما جدا از مردم وجود نداریم و این هنر که انسان با وجود بزرگی و اوج بتواند خود را تنازل دهد که با این پیرزن هم بنشیند و حرف بزند،با این پینه دوز هم بنشیند و حرف بزند.

حاج شیخ عبدالکریم حائری هم همین طور بوده است.به حاج شیخ عبدالکریم پرداخته نشده است. او از افتخارات ماست. ازافتخارات این حوزه است. اورا بشناسید.


گفت و گو با آیت الله سید محمدجواد علوی بروجردی، نوه ی دختری مرجع فقید آیت الله العظمی بروجردی به نقل از مجله حاشیه

تنظیم: سید سبحان بطحایی