روش علمی آیتالله مؤسس
روششناسی فقهی آیتالله حائری یزدی (۳) - بخش پایانی
بخش قبلی را اینجا ببینید
روششناسی مبتنی بر تجمیع ظنون، در برابر صناعتمحوری
این مطلب را دو سه سال قبل در یک مصاحبه عرض کردم و منتشر شد و بعد افرادی در حد وسیع از آن استفاده کردند، ولی به نظر من مطلب را درست نگرفتند. یعنی استنباط کردند که من میخواهم بگویم که عدهای اهل تجمیع ظنون هستند و از این راه به اطمینان میرسند و عمل میکنند، و عدهای دیگر صناعتمحورند و با تجمیع ظنون ولو به اطمینان برسند، عمل نمیکنند. این اشتباه است که گاهی در بعضی از مقالات و بعضی از جزوات آمده و من زیاد دیدهام. آنچه که صحیح است و شاید برای اولین بار در آن مصاحبه عرض شده، این است که فقیه اهل تجمیع ظنون، به دنبال ظنون میرود، الزاماً هم لازم نیست به اطمینان برسد، ولی بعضی وقتها به عنوان بهترین راه ممکن به آن میرسد و در واقع پشت این، قدر رقیقی از انسداد وجود دارد. چون «خیر الطرق المیسره» را کسی میگوید که اندیشهای ولو رقیق در انسداد دارد، ولی استفاده میکند، اما آن بزرگان صناعتمحور، عملاً به دنبال تجمیع ظنون نمیروند و به اطمینان هم نمیرسند، ولی اگر بروند و به اطمینان برسند، عمل میکنند، ولو خیر الطرق المیسره را قبول ندارند. چرا که خیر الطرق المیسره خط قرمزشان است؛ یا یقین، یا اطمینان به عنوان علم عرفی.
من در این محورها که نگاه میکنم، مرحوم شیخ را عمدتاً در جدول اول، یعنی تجمیع ظنون میبینم. کسی که تجمیع ظنون را در فقاهت استفاده میکند، نهِ بزرگ در مقابل مشهور نمیگوید. ما فقیهانی داریم مثل مرحوم آیت الله خویی(قدس سره) که ایشان از کسانی هستند که اگر بخواهیم ایشان را در این جدول جا بدهیم، میبینیم که فکر ایشان، فکر صناعتمحور است و لذا اگر ایشان روایاتی در مسألهای ببینند و روایات ضعف سند داشته باشد یا ضعف دلالت داشته باشد، یا جهت صدور شبهه داشته باشد، همه را کنار میگذارد و سراغ اصل عملی میرود. اگر بگوییم این فتوا مشهور است، ایشان میفرمایند روایت ضعیف، غیرحجت است. میفرمایند شهرت هم غیرحجت است، و از ضمّ لاحجّت به لاحجّت، عدد تولید نمیشود، حجت تولید نمیشود. ضمّ صفر به صفر، عدد تولید نمیکند، لذا بنیان متد فکری این عالمِ ایستاده بر قله و بزرگ، صناعتمحور است و به همین دلیل معتقد است که شهرت نه جابر ضعف سند است و نه جابر ضعف دلالت. البته من یکی دو مورد در آثار ایشان استفاده کردم که پذیرفتهاند، ولی به اطمینان رسیده. گویا اطمینان هم برای ایشان خط قرمز است که از آن نمیگذرد. ولی عموما آیت الله خویی، به دنبال این جهت هم نمیرود و نمیپذیرد.
چنانکه در نقطه مقابل هم، ایشان اعراض مشهور را هم - تا آنجا که من خبر دارم - کاسر نمیداند؛ یعنی نه سند را میشکند که ما سند برایمان مشکوک شود و نه دلالت را. لذا ایشان برای شهرت بما هی هی، نقشی قائل نیست و این اقتضای صناعتمحوری است، در حالی که فقیهان اهل تجمیع ظنون (به آن معنایی که عرض کردم، نه اینکه ظنونی را جمع کنند و بدون اینکه به اطمینان برسند یا به عنوان خیر الطرق المیسره فتوا بدهند. خدای نکرده این برداشت از عرایضم نشود) وقتی به شهرت میرسند، شهرت را جابر ضعف سند میدانند. بعضیهایشان مثل شیخ انصاری، علاوه بر اینکه جابر ضعف سند میداند، در نفی غرر، جابر ضعف دلالت هم میداند و اعراض اصحاب را هم مضعّف و کاسر میداند.
مرحوم آیت الله مؤسس، در قاعده «من ادرک» در کتاب صلات، آنجا که روایتی هست درباره اینکه کسی که یک رکعت را درک کند، گویا همه نماز را درک کرده و نباید نیت قضا کند، میفرماید که ما یک روایت ضعیف داریم و یک روایت مرسل، ولی ضعف سند این دو روایت، با عمل اصحاب جبران میشود. این بحث در کتاب صلات ایشان پر است؛ در بحث جواز عدول از لاحقه به سابقه، نماز عصر به نماز ظهر؛ درباره اینکه آیا میشود عدول کرد و آیا کفایت میکند، روایت جناب زراره را داریم که سندش هم خوب است و معتبر است و میگوید میتوانید؛ چهار رکعت مقابل چهار رکعت، حتی بعد از تمام شدن نماز. ولی ایشان مخالفند و میفرمایند چون اعراض مشهور را داریم که بعد از فراغ از نماز نباید اکتفا کرد و اعراض مشهور شکننده است.
توجه به آثار فتوا پیش از صدور
این برخورد، و این رفتار، حاکی از این است که ایشان نمیخواهد صناعتمحور با فقه برخورد کند. ایشان راجع به آن محور اول، یعنی نگاه به اسناد اربعه، اطمینان را قبول میکند و میفرماید اطمینان طریق عقلایی است. میدانید که یکی از حلقههای مفقود در فقه ما، برخورد فقیهان با مسأله اطمینان است. یعنی اطمینان هم ابهام موضوعی دارد. تعجب نکنید. ممکن است ما در ذهنیتمان اطمینان را راحت معنا کنیم، ولی شیخ انصاری برای اطمینان سه معنا بیان میکند؛ لذا اطمینان هم ابهام موضوعی دارد، و هم ابهام حکمی. آیا میشود به اطمینان عمل کرد؟ در مواردی مثل اطمینان در کارهای ابزاری و تفسیری، تقریباً همه قبول دارند، اما اگر بخواهید از اطمینان به عنوان کارآیی سندی استفاده کنید، معمولاً و شاید همه فقهای صناعتمحور، بیاستثنا سراغ اطمینان نمیروند. ولی ایشان اطمینان را میپذیرد؛ البته از این باب که طریق عقلایی به عصر معصوم میرسد و شارع این طریق را امضا کرده است. یعنی به تعبیر دقیقتر، آن را به سنت برمیگرداند. ولی به هر حال نقطه آغاز آن، نه روایت است، نه عقل، نه علم، نه سنت، و نه اجماع. اطمینان را میآورد؛ هم در کارآیی سندی و هم در کارآیی ابزاری.
یکی از آثار فقیهان اهل تجمیع ظنون، این است که گاهی از طریق اثر یک فتوا، به صحت فتوا یا فساد فتوا میرسند. یعنی اول فتوا نمیدهند که این فتواست و باید در جامعه عملی شود، بلکه میبینند آثار فتوا را و اینکه چه بازتابی در اجتماع دارد، بعد فتوایی که میخواهند بدهند را شکل میدهند.
مرحوم صاحب جواهر، درباره اینکه آیا فحص در شبهات موضوعیه در زمان شک لازم است یا نه، میگوید اگر در شبهات موضوعیه برائت جاری کنید یا به عدم وصول مال به حد نصاب (یعنی استصحاب عدم) تمسک کنید، این کار باعث میشود که بسیاری از خمسها داده نشود، بسیاری از زکاتها داده نشود و ما میدانیم این نظر، فاسد است. دقیق یادم نیست که کلمه فاسد را استفاده کردهاند یا ناصحیح. این در حالی است که عموماً میگویند فحص در شبهات موضوعیه لازم نیست. اما خیلی از موارد استثنا میشود، مانند دماء، گرچه بعضی در همین هم مناقشه کردهاند. ایشان هم خمس و زکات را از قاعده استثنا کردهاند. یعنی صاحب جواهر از بازتاب صدور یک فتوا استفاده میکند و برمیگردد و فتوا به برائت نمیدهد و به استصحابِ عدم، حکم نمیکند و میفرماید در این موارد، مکلف باید فحص کند و جستجو کند.
در آثاری که من از حاج شیخ دیدم هم همینطور است. حاج شیخ گاهی نظر به آثار فتوا دارد و به همین دلیل از آن فتوا برمیگردد. درباره اینکه اگر کسی عبادتی را به قصد تحصیل ثواب یا رفتن به بهشت یا دفع شر انجام دهد، آیا این عبادت صحیح است یا نه، در حالی که علامه حلی در قواعد، از بزرگی نقل میکند که این عبادت باطل است چون لله نیست، اما حاج شیخ میگوید اگر ما این فتوا را صادر کنیم، مستلزم فساد عبادت اکثر انسانهاست؛ با اینکه از نظر فنی و عقلی، این فتوا کاملاً قابل دفاع است. چرا که انسان اگر واقعاً برای بهشت عبادت کند، و واقعاً خواستهاش این است که به آن حوری برسد و به آن غلمان برسد، به شیر و شکر برسد، به عسل مصفا برسد، چطور ممکن است بگوییم لله عبادت میکند؟ اگر کسی عبادت کند و آخر شب ۱۰ هزار تومان بگیرد، همه میگوییم درست نیست، اما اگر عبادت کند و بخواهد ۱۰ میلیارد در بهشت بگیرد، توقف میکنیم! از نظر فنی و عقلی تفاوتی نمیکند، اما ایشان میفرماید اگر این فتوا را بدهیم، مستلزم فساد عبادت اکثر انسانهاست. یعنی به بازتاب یک فتوا که چه اثری میگذارد تمسک میکند، به سیره تمسک نمیکند، به آیه و روایت تمسک نمیکند، فقط از بازتاب یک فتوا که چه اثری دارد، برمیگردد و فتوا نمیدهد.
نکتهای که برای من جالب بود، نکتهای اخلاقی است. لازم نیست فقط بحث علمی کنیم. مرحوم حاج شیخ تلاش میکند حرف علامه در قواعد را توجیه کند. اگر ما بودیم، ممکن بود بگوییم نیازی به توجیه نیست و علامه اشتباه کرده است، اما این عالم بزرگِ ایستاده بر قله اخلاق، میگوید منظور علامه شاید این باشد که ثواب تنها حاصل اطاعت نیست، بلکه دو رقم است؛ در یک حالت میگوید خدایا اطاعت میکنم و از طریق این اطاعت تو به من پاداش میدهی، اما در حالت دیگر، اصل بر اطاعت نیست و میگوید مستقیماً میخواهم با خدا معامله کنم. به هر حال مرحوم حاج شیخ توجیه میکند، اینکه موفق است یا نه، مهم نیست، اما این اخلاق را دارد.
نظرات فقهای اهل تجمیع ظنون قابل پیشبینی نیست
ما در اهل تجمیع ظنون، رفت و برگشت فقیه را زیاد میبینیم، اما یک فقیه صناعتمحور، هر چه مبنایش باشد، همان را انتخاب میکند و فتوا میدهد. به همین دلیل است که بزرگانی که صناعتمحورند، إن قلت و قلت زیادی در کلماتشان نمیبینیم. مسأله را مطرح میکند، و موضوع را بیان میکند، اگر لازم باشد تبارشناسی میکند که معمولاً در فقه ما معمول نیست، اگر لازم بود پیشینهشناسی میکند و بعد موقعیت فقهیاش را میگوید و مثلاً میگوید اجماعی است، یا دو قول است، و بعد نظر خودش را میگوید و عبور میکند. یعنی شما إن قلت و قلت نمیبینید. در حالی که در مسلک تجمیع ظنون، نمیگویم همهجا و همیشه، ولی إن قلت و قلت، یک هنجار حاکم بر فقاهت این شخص است. مثلاً مرحوم حاج شیخ در وجوب صلاة عیدین بدون وجود سلطان عادل، ۷ مرتبه رفت و برگشت دارد و هر بار مطلبی را میگوید و رد میکند. این کار را در آثار شیخ انصاری زیاد میبینیم. امواجی را ایجاد میکند و بالا و پایین میکند. شیخ انصاری اهل تجمیع ظنون به آن معنایی است که در بحث حق و حکم عرض کردم. مرحوم حاج شیخ ۹ مرتبه رفت و برگشت میکند و در مواردی ۱۱ مرتبه این کار را انجام میدهد. یعنی یک مطلب را مطرح میکند و با یک ظن میزند. مجدداً میزند، باز تأیید میکند و باز جواب میدهد. ۱۱ مرتبه إن قلت و قلت میکند و نهایتاً به نظری که میخواهد میرسد. به همین خاطر، کمتر میتوان نظر فقیهان اهل تجمیع ظنون را پیشبینی کرد. حتی خودشان گاهی در آغاز مسأله نمیدانند به کجا میانجامد، در حالی که فقیه صناعتمحور نهتنها خودش قبل از شروع مسأله میداند به کجا خواهد رسید، بلکه دیگران هم میتوانند پیشبینی کنند که این فقیه به کجا میرسد.
مرحوم حاج شیخ، فقیه گرانقدری بود و این فقاهت گرانقدر، مزد گذشت بزرگی بود که در حق پدرش انجام داد. در محضر حضرت آیت الله محقق داماد نوه بزرگوار ایشان هستیم و اگر لازم دیدند، مطالبی بیان کنند. این فقاهت، مزد یک گذشت پدر بود. خداوند گاهی برای کارهای به حسب ظاهر کوچک، مزد بزرگ میدهد. وقتی به خاطر اینکه دل یتیمی شکسته نشود، از زنی که با عقد موقت گرفته تا بچهدار شود، میگذرد و عبور میکند و میگوید خدایا اگر خواستی از همان زن رسمی به من فرزند بده، و اگر نخواستی نده. برای اینکه دلی را به دست بیاورد، از آن قضیه میگذرد و خداوند اینطور به او مزد میدهد. چنانکه حوزه علمیه هم مزد دو اخلاص بزرگ است. وقتی به میرزا ابوالقاسم کبیر میگویند آقا! میگوید ما یک آقا در قم داریم و آن هم مؤسس حوزه است، در حالی که هنوز حوزه تأسیس نشده بود. اخلاص میرزا ابوالقاسم کبیر، با توان و اخلاق آشیخ عبدالکریم ضمیمه میشود. اگر اشتباه نکنم آیت الله محمد ارباب، ۱۵ سال از شیخ بزرگتر است و در قم متعین است، اما وقتی آیت الله میآید، کنار میکشد و مثل یک شاگرد برخورد میکند. این اخلاص است. لذا در عین اینکه مؤسس، ایشان است و به نام ایشان ورق خورده، اما شاگردان بزرگی در کنار ایشان بودند که میتوان نام ۳۰ تن از مراجع بزرگ را نام برد.
اخلاص بزرگ دیگر، وقتی است که در سال ۱۳۵۵، مرحوم آیت الله حائری فوت میکنند و ۹ سال بعد وقتی در سال ۱۳۶۴، سه مرجع حوزه را اداره میکنند، با ورود آیت الله بروجردی، همه کنار میکشند و حوزه را در اختیار این عالم توانمند قرار میدهند و ایشان تا سال ۱۳۸۰، ۱۴ سال حوزه را به نحو کرامتگونه اداره کردند. این، مزد یک گذشت است و حوزه علمیه امروز که به یقین هیچ نمونهای در طول تاریخ نداشته است، از آن دو اخلاص در آن دو مقطع شکل گرفته است.
خدایا ما را از عالمان عامل، مخلَص و مخلِص قرار بده. واقعاً عذرخواهی میکنم؛ مخصوصاً از سروران معظم و اساتید که هم خسته شدند و هم نمیشد بحث را ناقص گذاشت. والحمدلله.
منبع: پایگاه مباحثات (با قدری تصرف و اصلاح)