فقه التربیة (۳)
نظریهای نو در علوم تربیتی اسلامی
در گفتوگو با استاد علیرضا اعرافی
بخش قبلی را اینجا ببینید
- اینگونه که فرمودید، بیشتر مباحث فقه التربیة در فقه هستند و فقه، موضوعات تربیتی را مورد بررسی قرار میدهد و با نگاه و شیوه فقهی و روش اجتهادی، آنها را بررسی میکند. بفرمایید طرح مباحث فقه التربیة چه ضرورتی دارد و چه کارکرد عملی میتواند در جامعه ما داشته باشد؟
استاد اعرافی: اولین نکته این است که ما به عنوان مسلمان، ناچاریم برای همه رفتارهای اختیاریمان احکام شریعت را کشف و استنباط کنیم و اعمالمان را با آنچه خداوند تعیین کرده و در شریعت آمده است تطبیق دهیم. هر مسلمانی موظف است حکم این موضوعات تربیتی را کشف کند و بر این اساس، بحث سود و زیان در این قضیه مطرح نیست، بلکه بحث وظیفه است که باید انجام گیرد.
نکته دیگر، اینکه ما به دلیل نگاهی که داریم، که همان نگاه «عدلیه» است و احکام را مبتنی بر مصالح و مفاسدِ واقعی میدانیم، اگرچه احکام ظاهری ممکن است کاملاً با آنها منطبق نشوند، ولی به هر حال، در مقام اجتهاد، در موارد زیادی به احکام واقعی دسترسی پیدا میکنیم و دسترسی به آن احکام، یعنی دسترسی به مصالح و مفاسدی که پشتوانه آن احکام هستند و آن مصالح و مفاسد، البته هم مصالح و مفاسد اخروی هستند و هم مصالح و مفاسد دنیوی. پس این راهی است که ما را به تعیین مصالح و مفاسد آنها میرساند.
از جهت دیگر، اصولاً وقتی با نگاه دینی وارد قلمرو تعیین احکام شویم، در حوزه کنترل آسیبهای اجتماعی، عرصههای جدیدی برای ما گشوده میشود. برای سلامت جامعه دینی، معیارهایی لازم است که این مباحث، ما را به آنجا میرساند. اگر در تعلیم و تربیت، فقه به ما بگوید: وظیفه پدر این است، وظیفه مادر آن است و وظیفه خانواده فلان است، این موضوع، عرصههای جدیدی را برای تعلیم و تربیت باز میکند و تعلیم و تربیت را در مسیر الهی و معنوی قرار میدهد. البته این طور هم نیست که همیشه بگوییم تمام موضوعات فقهی از بیرون آمدهاند؛ در بسیاری موارد، خودِ منابع دینی حرفهای جدیدی برای ما مطرح میکنند و این حرفهای جدید، فضاهای نوینی را در برابر ما قرار میدهند و تعلیم و تربیت را به سمت خودشان هدایت میکنند.
- با توجه به تلاقی مباحث تربیتی و فقهی و با توجه به اهمیتی که مسائل تعلیم و تربیت در جامعه ما دارند، که نظام جمهوری اسلامی، یکی از رسالتهای مهم خود را تعلیم و تربیت میداند، بفرمایید جایگاه بحث فقه التربیة در نظام تعلیم و تربیت اسلامی چیست و اکنون چه زمینههایی برای طرح آن فراهم است؟
استاد اعرافی: اگر بخواهیم به یک نظام تربیتی اسلامی دسترسی پیدا کنیم، باید به سه قلمرو اصلی بپردازیم:
اول: «فلسفه تربیتی اسلام» است که به حوزه مبانی و نگرشهای کلان در تعلیم و تربیت برمیگردد؛ دوم: «حوزه فقه تربیتی» است که به تعیین شیوهها و روشها و وضعیت رفتارهای صادر شده در مقام تعلیم و تربیت میپردازد و سوم: «اخلاق تربیتی» است که در واقع، به همان حسن و قبحها در مقام تعلیم و تعلم میپردازد. اینها سه قلمرو اصلی هستند (فلسفه تربیتی اسلام، فقه تربیتی اسلام و اخلاق تربیتی) که در کنار هم، «نظام تربیت اسلامی» را ترسیم میکنند و هر یک، به قلمروها و ساحتهای گوناگون تربیت میپردازند. در واقع، اینها سه ضلع یک مثلث هستند که اگر با نگاه استنباطی و اجتهادی و با روش درست به آن پرداخته شود، میتوان یک نظام تربیت اسلامی را تصویر کرد.
البته برای دستیابی به فلسفه تربیتی اسلام، فقه تربیتی اسلام و اخلاق تربیتی، طبعاً باید به چند محور پرداخت:
۱. تفسیر تربیتی قرآن؛
۲. تفسیر تربیتی احادیث و سنت؛
۳. تحلیل تربیتی اعتقادات، احکام و اخلاق اسلامی.
نکته دیگری که شایان توجه است، این است که ارتباط فقه و تربیت به چند گونه متصور است:
۱. فقه تربیتی که به بررسی موضوعات تربیتی از نگاه اجتهادی و فقهی میپردازد و نتیجه آن، گزارههای فقهی در زمینه تربیت است.
۲. نظام تربیتی، که به جمعبندی گزارههای فقه تربیتی و نظامدهی به آنها میپردازد؛ نظیر نظام اقتصادی.
۳. تحلیل تربیتی احکام، که به بررسی آثار اخلاقی و تربیتی همه احکام فقهی میپردازد.
۴. از میان این سه ارتباط، فقه تربیتی تنها به همان قلمرو اول اختصاص دارد.
- در این زمینه، تا چه حد کار شده است؟ آیا کارهای جدی صورت گرفته و اگر نه، در چه زمینهها و محورهایی باید کار شود و با چه شیوهها و راهکارهایی میتوان بحث «فقه التربیة» را توسعه داد و به آن پرداخت؟
استاد اعرافی: با این شکل و ترتیبی که بنده عرض کردم، کاری صورت نگرفته است و این اولین بار است که موضوع، با این شکل مطرح میشود. اما همانگونه که قبلاً اشاره کردم، علاوه بر مباحث پراکنده در فقه متداول، بخشی از آنچه در کتابهای اخلاقی میبینیم، بُعد فقهی-تربیتی دارد و در برخی از قلمروهای جدید فقهی مانند «فقه الدعوة»، که در واقع فقه تبلیغ است، بدین امر توجه شده است. اینها هم مقداری با «فقه التربیة» ارتباط دارند. البته در اینکه فقه تربیت را هم جزو فقه تبلیغ قرار بدهیم یا ندهیم، دو دیدگاه وجود دارد، اما به هر حال، این دو حوزه هم میتوانند با یکدیگر تلاقی پیدا کنند. در فقه خانواده و فقه فرزندان و کودکان نیز کارهای پراکندهای وجود دارد که میتوانند به نحوی با این بحث ارتباط پیدا کنند.
تذکر این نکته هم لازم است که هر جا بحث «فقه» را مطرح میکنیم، دو نوع تلقّی از آن وجود دارد: گاه منظور همان احکام است که مراجعی دارد؛ مثلاً راجع به بعضی مباحث سؤال شده و پاسخ دادهاند. ولی گاهی به تعبیر کتاب معالم، بحث در استخراج حکم از «ادلّه تفصیلیه» است؛ در اینجا کمتر مصداقی برای این بحثها داریم. بنابراین، بحث مزبور، بحثی نوپا و پراکنده است که به صورت تکموضوعی در کتابهای فقهی و احیاناً مقالات جدید به آن پرداخته شده است.
اما از حیث روش، در فقه التربیة ما باید کاملاً مقید باشیم به همان ضوابط و اصول استنباطی و اجتهادی؛ چرا که در حقیقت، موضوعشناسی، مقدمه کار و یکی از مبادی است. پس از آن نوبت به عرضه موضوع به منابع دینی میرسد، با اصول و قواعدی که در علم اصول مطرح شدهاند و ما باید از آن منابع به حکم برسیم؛ گر چه با ورود در حاقّ مباحث جدید، ممکن است به روشپردازی هم نیاز باشد.
- لطفاً بفرمایید گذشته از نیاز به تقلید، چه زمینههای پژوهشی جدیدی مثلاً در عرصه تعلیم و تربیت و فقه التربیة برای پژوهشگران مطرح است، بخصوص برای کسانی که هم در عرصه تعلیم وتربیت تحصیلاتی دارند و هم در عرصه فقه، تا بتوانند این مسائل را با نگاه و تأکید خاصی مورد بررسی قرار دهند؟
استاد اعرافی: در این زمینه، به برخی موارد از باب مثال اشاره میکنم:
بحث وظایف حکومت در تعلیم و تربیت، از مباحثی است که کموبیش از آن بحث شده است، ولی در روزگار ما، در این زمینه خیلی کار شده است و دیدگاههای گوناگون، از جمله دیدگاههای لیبرالیستی در این باره وجود دارد. اصولاً این بحث مطرح است که «جایگاه حکومت و وظایف آن در تعلیم و تربیت جامعه و ملتها» چه جایگاهی است؟ این یکی از قلمروهای مهمی است که فقه باید در آن وارد شود و وظایف حکومت را استخراج کند و بعد از آن به یک نظام برسد و جایگاه و ارتباط ما را مثلاً با نظامهای لیبرالیسی و نظامهای رایج دنیا مشخص کند. یکی از ارکان دستیابی به نظریه مذکور در باب حکومت دینی و وظایفی که در جامعه به لحاظ تربیتی دارد، این است که به فقه تربیتی بپردازیم. البته این همه کار نیست و بخشی به مبانی آنها برمیگردد.
مبحث دیگر، مراحل تربیت است. با توجه به تحولات و پیشرفتهایی که در خصوص مراحل رشد و تربیت حاصل شده است، اکنون در تعلیم و تربیت جدید، بر اساس مراحل رشد، «مراحل تربیت» تعریف شده است و بر اساس این مراحل، گفته میشود که وظایف مربیان چیست. در اینجا، باید موضعمان را نسبت به این مراحل مشخص کنیم که آیا اینها را قبول داریم یا نه و آیا این کارشناسیها را معتبر میدانیم یا نمیدانیم؟ فقه باید در اینجا وظایف را مشخص کند.
همینطور در زمینه ابزارها، روشها و شیوههای متکثری که امروز برای تعلیم و تربیت وجود دارند، ما وظیفه داریم و باید موضع فقهی ما در قبال اینها روشن شود. همینطور است در مورد روشها و اصولی که مطرحاند. همه اینها، در این قلمرو جای میگیرند.
از جمله این مباحث که به نحوی ریشه در سنّت ما هم دارد، بحث «انواع علوم» (علوم واجب، علوم محرّم و...) است. این بحث به شکل بسیطی در فقه مطرح شده است، ولی با تحولاتی که امروز در علوم ایجاد شده است و با ملاحظه عناوین ثانویه و کلی، باید وضعیت آنها را مشخص کنیم. اینها بعضی از قلمروهایی هستند که در فقه تربیت باید مورد بحث قرار گیرند.
ادامه دارد...
منبع: فصلنامه معرفت، مرداد ۱۳۸۵، شماره ۱۰۴