* سؤال درباره اشتغال نحوی و آیه شریفه و الارضَ مددناها
* ص13: سوم: حل پارادوکس خرمن ...
* نکته: واقع نگری با واقع نگاری و هر دو اینها با توصیف واقع به نحو مدون تفاوت دارند
* در منطقهای فراسازگار هم انفجاری عمل نمیشود و به این معنی نیست که آنها هم تناقض را در هر جایی بتوان قبول کرد بلکه میگویند یک حوزههایی هست که در آنجا تناقض جا دارد و لذا اینکه میگویند راهحل پارادوکس دچار تناقض نباشد، در منطقهای فراسازگار هم همینگونه است.
* این ملازمه که برای باید حداقل در یکی از این پاسخها مخالف شهود عمل کند، ظاهراً درست نباشد و بدیل دارد. از جمله اینکه بگوییم شهود مبهم را مدقق کند. شهود یک امر روانی و درک جلیل (در مقابل درک دقیق) است و یک نظرهای از ذهن به یک امری است.
* ارتکاز چیزی است که بدون تعلیم دیگری خودش میآید ولی شهودی که در اینجا میگویند مرادشان نگاه با دید عرفی کلاسیک نشده باشد. شهود یعنی یک حالت آرام ذهن در برخورد با دال و مدلول و محتوا به خلاف اینکه به ذهن بگوییم که آگاهانه و با علم به علم نگاه کند. ظاهراً ارتکاز اخص از شهودی است که ایشان یا برخی دیگر به کار میبرند.
* راه دیگر این است که ممانعت کنیم از نحوه کنار هم قرار گرفتن چند تا شهود. گاهی نحوه کنار هم قرار دادن شهودی که یک نحو ابهام دارد
* دیوار موش دارد. موش گوش دارد. پس دیوار گوش دارد! شهود شخص در مواد و شهود او در شکل اول غلط نیست. اگر به جای آن میگفتیم دیوار موشدار است! دیگر نمیشد چنین مغالطهای کرد و شکل زبانی موجود در زبان فارسی
* گاهی محتوای فکر که جدا جدا درست است اما مؤلفه محتوا در حقیقت ترکیبی است. مثل حمل ذوهو (ذوقیام یا ذوفأرة) که دو جور است: یکی به نحو اتحادی (مثل ذوقیام) و دیگری به نحو اضافه به غیر مثل ذوفأرة که دومی قابل استفاده برای مغلطه است. (حقیقت آن است که یک حمل مواطات داریم مثل زید قائم و یک حمل اشتقاق (ذوهو) که به دو نحو است: یکی به نحو زید ذوقیام و یکی به نحو ذولباس). که البته این هم یک نحو تدقیق در صورت استدلال است.
* آیا ممکن است بعد از همه این تدقیقات مشکل از در کنار هم قرار گرفتن باشد مثلاً به نحوی که اطلاق هر شهود منوط به نبود دیگری در کنارش است؟ آیا این هم بازگشتش به تدقیق در مواد است؟