• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  •  
     
      یکشنبه ۹ آبان ۱۳۹۵

     خلاصه‌ای از مباحث و نکات طرح شده در جلسه به همراه متن مربوطه:

     ... و فيه زيادة الدلالة علىٰ أدائيّة الكلّ بوقوع ركعة في الوقت؛ و أنّ شرط المكلّف به أعمّ من وقت الركعة فما زاد بنحو تعدّد المطلوب؛ فوقت الركعة شرط و الزائد واجب فقطّ.[><]

    * اگر فعلاً فرض کنیم که تعبیری که محقق در معتبر آورده‌اند حدیث هست، بر این متمرکز شدیم که مدلول تصوری و تصدیقی آن چیست.

    * مدلول تصوری قصر نظر بر قرائن داخلیه کلام من ادرک رکعة من الوقت فقد ادرک الوقت مورد بحث قرار گرفت که آیا مدلول تصوری کلام در ادرک ذهن را بیشتر به سمت ماضی می‌برد یا معنای مضارع دارد در سیاق شرط؟ آنچه به ذهن می‌آید این است که بطور کلی در قضیه شرطیه اینکه بخواهد به معنای ماضی باشد، مؤونه زائده می‌خواهدو اگر متکلمی قرینه اضافه‌ای دال بر ماضویت نیاورد، نفس جمله شرطیه با فعل ماضی، معنایش مضارع است.

    * اما مدلول تصدیقی، مهم است که بدانیم کلام در چه مقامی صادر شده است.

    * اما توجه داشته باشیم که پشتوانه بحث ما این است که اجماع یا شهرت عظیمی که کالاجماع است، این کار را کرده‌اند و قاعده من ادرک را درست کرده‌اند در تمامی صلوات، حتی نماز آیات.

    * چیزی که مطرح است این است که مشهور چه کرده‌اند؟ مهم‌تر اینکه در مورد زن حائض گفته‌اند که اگر بتواند با انجام وظیفه طهارت، یک رکعت هم بیاورد و نیاورد، باید قضا را بیاورد.

    * کسی که 4 رکعت مانده به نصف شب، مشهور گفته بودند که فایده ندارد که اول سه رکعت مغرب را بیاورد چون در وقت اختصاصی شریکه است و وقت مغرب گذشته است. در فرض مشابه، حائضی که وقتی پاک شود که 4 رکعت به نیمه شب مانده است، می‌گوییم طبق مشهور، نماز مغرب بر او نیست. تمام اینها با ملاحظه این است که قاعده من ادرک را داریم.

    * برمی‌گردیم به قاعده من ادرک. آیا بقیه نماز آنکه یک رکعت را درک کرد، اداء است یا قضاء؟ آیا کل آن اداء است، یا کل آن قضاء یا اینکه بخشی اداء و بخشی قضاء؟ مشهور می‌گویند کل آن اداء است.

    * آنها که نظرشان این است که تمامش قضاء است می‌گویند که من ادرک می‌گوید که لازم نیست اعاده یا قطع اما وصف آن را قضاء می‌دانند. (جواهر ج7 ص258 دیده شود)

    * خانمی پاک شده و طهارت هم تحصیل کرده در 4 رکعت مانده به غروب، آیا من ادرک او را نسبت به ظهر می‌گیرد؟ گفته می‌شود که ظهر بر او نیست. حال، اگر 3 رکعت به مغرب بود چه؟ آیا من ادرک می‌تواند با ظهورش احداث تکلیف کند؟ چون وقت سه رکعت برای اتیان 4 رکعت سعه ندارد تا او را بتوان تکلیف کرد چون ممکن نیست در آن وقت اتیان عصر. مشهور مشکلی ندارند که حتی برای یک رکعت هم واجب است بیاورد عصر را و اگر نیاورد، قضا دارد. از کجا مشهور فهمیده‌اند که قاعده من ادرک، احداث تکلیف هم می‌کند؟ یعنی علاوه بر کسی که تکلیف داشت، برای کسی هم که تکلیف نداشت، احداث تکلیف کرد. اینجا شبهه قیاس قوی‌تر است.

    * در ادله باب (در جواهر ج3 ص212و 213 دیده شود) هیچ کجا صحبت از قاعده من ادرک نیست، در صورتی که محل ابتلاء بوده است. سؤال این است که به چه بیان توسعه داده‌اند؟

    * خود من ادرک ... را که نگاه کنیم یک «من» شرطیه داریم و عناصر دیگر. ذهن هر کسی که با این قضیه مواجه می‌شود، سروکارش با طبایع مفاهیم است و اگر بخواهد سروکارش با شخص باشد و با جزئی حقیقی به نحو اشاره سروکار داشته باشد، نیاز به مؤونه زائده دارد و اگر نباشد، ذهن به صورت منطقی به سراغ طبیعی می‌رود و نه فرد. «من» یک فرد است و «ادرک» هم کار یک فرد است و تنها چیزی که می‌تواند طبیعت داشته باشد، رکعت و وقت است و از آن دو عنصر قبلی، ذهن عبور می‌کند. ذهن فوری دو طبیعت را به هم وصل می‌کند. («من» یک متغیر است و اداتی است برای اشاره به فرد خارجی و به تبع فردیت او «ادرک» هم که کار او است فردی می‌بیند). ذهن، اگر مؤونه زائده‌ای در کلام نیاید، این جمله شرطیه را در مقام تقنین، به نحوری تحلیل می‌کند که بین رکعة و وقت رابطه برقرار می‌کند. اگر بخواهد بین این دو طبیعت ارتباط برقرار شود چه می‌فهمیم؟ یکی این به ذهن ممکن است بیاید که با لسان حکومت باشد. دیگر اینکه محور وقت، یک رکعت باشد و مسمای وقوع صلاة به رکعت است. روی این تحلیل، در هر کجای وقت این رابطه برقرار می‌شود.

    * اگر عبارتی در مقام امتثال و اتیان بیاید، حکومت (به منزله ... بودن) در آن قوی است اما اگر در مقام تقنین و توقیت و پیش از امتثال است، برعکس است و کبری بودن، قوی‌تر است.

    * اگر به سمت تنقیح مناط رفتیم و به سراغ طبیعی رفتیم، در فضای تقنین و تبیین هستیم.