سهشنبه ۴ آبان ۱۳۹۵
خلاصهای از مباحث و نکات طرح شده در جلسه به همراه متن مربوطه:
* بسیاری از علمای مهم اهل سنت به شدت مخالف قیاسند و بین خودشان مبحاث جدی وجود دارد اما اینکه در یک زمانی قیاسی در بین آنها بوده است. زمینه کاری که اهل سنت انجام میدادهاند خوب است که دیده شود.
* اینکه عدهای ممکن است از ضوابط و تحقیق سوء استفاده کنند، نباید موجب شود که مباحث مطرح نشود و ما در مواردی که فقه نیاز پیدا میکند، در بمانیم. مثل اینکه بخواهیم صم للرؤیة و افطر للرؤیة را به جای صغرای اصل استصحاب، معامله کبرا با آن کنیم و بگوییم روایات صحیحی که آمده که مثلاً تطوق اماره بر شب دوم بودن است و امثال آن را معارض بگیریم و رد کنیم.
* در خصوص داشتن همه کبریات:
* اگر پذیرفتیم که کبریات الآن هستند و فقط تلاش میخواهد تا حدالمقدور به آنها برسیم به خلاف اینکه از اول بگوییم انسداد، در چنین فضایی مباحث ما بهتر پیش میرود اما لازم نیست حتماً این را بپذیریم، بلکه اگر بگوییم دو-سوم کبریات را هم داریم ضابطهمند کردن بحث قیاس و تنقیح مناط در محدوده کبریاتی که آنها را داریم، مهم و کارگشاست.
* مثالها:
* بحث صوم و رؤیت هلال
* بحث اینکه آیا حق القصاص داریم یا اینکه حق الجنایة است که بهواسطه قصاص استیفاء میشود.
* کاردی که از آهن نیست را برخی فتوا میدهند که نمیتوان با آن ذبح کرد اما اگر الغاء خصوصیت کنیم به هر آنچه که تا آخر ذبح، کند نشود، روایتی که میفرماید اگر دیدید حیوان در حال تلف شدن است و حدید ندارید با هر چه میتوانید و حتی با ظفر هم او را ذبح کنید که حرام نشود، با این تنقیح مناط، همگراست و نه واگرا.
* خود همین عبارت بهجة الفقیه در اینجا مثالی برای ما است.
* وقتی صغریاتی نزدیک هم هستند و از مجموع صغریات یک چیزی را به دست آوردیم، کبرای بخشی در آن محدوده است و اینکه کبرا در جاهای دیگری به دست او نرسیده باشد و مثلاً 70 درصد کبریات نرسیده باشد. وقتی صغریات متجاور، شرایط به دست آوردن کبری را داشت، دیگر کاری به نرسیدن کبریات نداریم.
* در مورد روایت ابان، مثلاً با در نظر گرفتن انگشتان دست و پا اگر به چهار انگشت رسید به نحو دو تا از دست و دو تا از پا، دیگر نمیگوییم رجع الی النصف، بلکه میگوییم 40 شتر دیه آن میشود.