• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  •  
     
    دوشنبه ۵ مهر ۱۳۹۵

     خلاصه‌ای از مباحث و نکات طرح شده در جلسه به همراه متن مربوطه:

     * در عبارت «بعد مضيّ مقدار من الزمان يتمكّن فيه من أقلّ الواجب الصلاتي مع التطهّر و سائر الشروط، مع عدم الأداء، وجب القضاء، و لا يجب القضاء مع إدراك الأقلّ من ذلك على المشهور ... و لا فرق في ذلك بين أن يكون زمان التمكّن أوّل الوقت، أو وسطه، أو آخره في غير ما يذكر [در فقره بعدی]» ذیل عبارت نشان می‌دهد که لازم نیست مضی از اول وقت باشد بلکه اگر در اول وقت در اغماء بود و بعد یک مدتی به هوش آمد و نخواند و سپس به اغماء رفت را هم در بر می‌گیرد و در اینجا زمان از ابتدای به هوش آمدن حساب می‌شود.

    * موضوع احتیاط را در الاحوط، علم قرار دادند و فرمودند:

    ... الإتيان بصلاة العاجز في الكميّة و الكيفيّة، و التنزّل إلى البدل في ما له بدل لا يطول وقته، و إسقاط ما يسقط بالضرورة و العجز ...

    * ضیق وقت، بدل برای طهارت مائیه می‌آورد و برای مثل رکوع و سجود بدل نمی‌آورد.

    * احکام، دائر مدار علم مکلف نیست و مشترک بین العالم و الجاهل است پس چگونه علم را جزء موضوع قرار دهیم؟

    * علم شرط تکلیف و جزء موضوع تکلیف نیست. آنچه در کلام مطرح می‌شود، مقصود از آن تکلیف متعقب به عقاب است و در فقه اینگونه نیست و احکام مشترک بین عالم و جاهل است.

    * نسبت علم با تکلیف چیست؟ می‌توان تفصیل داد به اینکه علم، شرط تکلیف نیست اما شرط فعلیت تکلیف هست.

    * مقصود از فعلیت، تعبیر موجود در آن مراحل چهارگانه نیست (که به معنی ارسال رسل است)، بلکه به معنی این است که گویی دست مولا پشت سر مکلف می‌خورد که او را هل می‌دهد برای انجام کار.

    * چنین فعلیتی دفعی نیست، بلکه شؤونات خارجی، هر کدام به تناسب خودش یک فعلیتی می‌آورد. به عنوان مثال قرب زمانی و تهیؤ می‌تواند یکی از شؤونات باشد.

    * کسی نیم ساعت زمان دارد به طور معمول برای نماز خودش و بعد از 40 دقیقه به اغماء رفت، باید قضا کند. اگر یک ربع بعد از زوال به اغماء رفت

    * اگر از اول می‌داند که سر یک ربع به اغماء خواهد رفت، در اینجا احتیاط مطرح شده می‌آید. اگر بگوییم علم جزء موضوع نیست، بلکه شرط فعلیت حکم باشد، مانعی ندارد که تکلیف با علم بیاید.

    * آیا علم به جای اینکه شرط فعلیت باشد، می‌تواند مصحح امتثال باشد؟

    ... و الأحوط مع العلم بطروّ العذر الإتيان بصلاة العاجز في الكميّة و الكيفيّة، و التنزّل إلى البدل في ما له بدل لا يطول وقته، و إسقاط ما يسقط بالضرورة و العجز، و كذا القضاء مع عدم الأداء المذكور ...

    * فرمودند کذا ... مع عدم الاداء نه اینکه هکذا القضاء، پس در قضاء وضعیت خود مکلف لحاظ می‌شود نه وضعیت سابق او برای اداء. پس اینگونه نیست که به همان شکل اضطراری قضاء را هم انجام بدهد.

    * به صرف اینکه ما بدانیم در بین وقت فلان مقدار بیشتر وقت نداریم و فقط می‌توان با تیمم نماز آورد، آیا می‌توان گفت مجوز اتیان با تیمم آمد و تکلیف هم فعلیت پیدا کرد؟ گویا به همین دلیل فتوا ندادند و احتیاط کردند. اگر صاف بود برای ما که در بین وقت هم اضطرار، منتقل به بدل می‌کند، می‌شد فتوا داد.

    * شاید بتوان گفت که اگر به اندازه صلاة غریق هم وقت دارد و این فرد از صلاة را هم می‌تواند بیاورد، احتیاطاً بیاورد و اگر نیاورد قضای اختیاری بیاورد.