• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  •                     فایل صوتی

    صفحه 22 سطر 1 قوله *« فسبب »*

    نكته مربوط به جلسه قبل: لفظ « استحال » اگر با « الی » بكار رود به معنای تغیر در صورت نوعیه است و اشاره به كون و فساد دارد ولی بنده از استاد خودم كه پرسیدم گفتند صحیح نبود كه در كیفیت تولد اخلاط از لفظ « الی » استفاده شود. و یا اینكه گفته شود این استحاله، استحاله اصطلاحی نیست كه استحاله صورت نوعیه باشد بلكه استحاله لغوی مراد است كه مطلق تغییر مراد است.
    بحث امروز: برای تولد اخلاط و وجود آنها علتی وجود دارد كه باید توضیح داده شود. علت هر چیزی 4 چیز است كه عبارت از علت مادی و صوری و غائی و فاعلی است. برای روشن شدن این مطلب ابتدا مقدمه ای بیان می شود.
    مقدمه: در كتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم در بخش علت و معلول مثال به این صورت می زند كه اگر یكی از كارهای خودمان را مثل دوختن لباس لحاظ كنیم، به وجود آمدن پیراهن، معلول است و موقوف بر مقداری پارچه كه پیراهن دوز *« یعنی خیاط »* آن را با ابزار و آلات مخصوصی برای پوشیدن قرار می دهد و آن را به شكل مخصوصی در می آورد. از این عبارت 4 علت بدست می آید. یكی علت فاعلی است كه همان پیراهن دوز یا خیاط است و یكی علت غایی است كه همان پوشیدن است و یكی علت مادی است یعنی ماده ای برای این پیراهن وجود دارد كه از آن تعبیر به پارچه می شود و یك علت صوری است كه همان شكل پیراهن است یعنی علت صوری این دوختن، شكل پیراهن است ولی شكل پیراهن برای غایت پوشیدن استفاده می شود. اگر یكی از اینها وجود نداشته باشد پیراهن موجود نمی شود.
    در ما نحن فیه می گوییم اخلاط اربعه كه در كبد متولد می شوند وجودشان متوقف بر 4 علت است باید هر یك از این علتهای چهارگانه در اخلاط بررسی شود.
    نكته: علت فاعلی در هر 4 خلط یك چیز است و آن، حرارت معتدله كبد است. پس حرارت معتدله ای كه برای كبد هر انسانی وجود دارد علت فاعلی برای ایجاد خلط در كبد می شود.

    بیان علل اربعه دم:

    علت فاعلی: حرارت معتدله كبد است.
    علت مادی: غذاها و نوشیدنیهای فاضله است. در قانونچه محشی *« فاضله »* را به این صورت معنا كرده *« ای الجیدة الكیموس صالحة الغذاء فالاغذیة الجیدة كلحم الحمل و خبز الحنطة »* یعنی كیموس جیّدی تولید می كند و صلاحیت دارد كه غذا برای بدن شود پس غذاهای جید مانند گوشت گوسفند و نان گندم است.
    علت صوری: صورتی كه از دم حاصل می شود نضج فاضل است. همانطور كه سبب صوری از پیراهن، شكل پیراهن بود سبب صوری از دم هم نضج فاضل است. نضج به معنای پختن است.
    علت غایی: علت غایی دم سه چیز است:
    1 _ تغذیه بدن است. یعنی غایت و هدف كبد از ایجاد  دم، تغذیه بدن است زیرا بدن وقتی به واسطه افعال و حركاتی كه انجام می دهد به سمت تحلیل می رود برای اینكه تحلیل های بدن جبران شود و بدلِ ما یتحلل حاصل شود نیاز به غذا رسانی دارد و این غذا رسانی به واسطه دم جبران می شود و اگر دم نباشد بدن به سمت ضعف می رود. در شرح آملی بر قانون آمده *« ای اِخلاف بدل ما یتحلل منه و هو العمده فیه »* یعنی  عمده علت غایی دم، تغذیه بدن است.
    2 _ تسخین بدن است. زیرا دم دارای حرات است ولی حرارتش در غایت شدت نیست یعنی به اندازه صفرا نیست كه مضر باشد بلكه در حد اعتدال است. حرارت دم باعث حفظ حرارت بدن می شود. گرچه حرارت دم كمتر از حرارت صفرا است ولی چون مقدار دم  در بدن بیشتر از مقدار صفرا است پس حرارت دم حرارتی است كه حِدّت و تیزی صفرا را ندارد لذا اگر مقدارش زیاد شود باعث تیزی و حدت در بدن نمی شود مثل صفراء. پس مفید برای بدن است تا بدن را تسخین كند.
    3 _ ترطیب بدن است. چون رطوبت دم از تمام اخلاط دیگر بیشتر است لذا باعث رطوبت بدن می شود و نمی گذارد بدن به سمت یبوست برود.

    توضیح عبارت

    *« فسبب الدم الفاعلی هو حرارة معتدلة »*
    سبب فاعلی دم، حرارت معتدله كبد است.
    *« و سببه المادی، المعتدل من الاغذیه و الاشربه الفاضلة »*
    سبب مادی دم، معتدل از غذاها و نوشیدنی های فاضله است.
    « المعتدل »: این غذاها و نوشیدنی ها معتدل هستند یعنی درجه حرارت و برودت و رطوبت و یبوست آنها در حد اعتدال قرار دارد.
    نكته: گاهی غذای معتدل خورده می شود ولی بدن شخص چون مریض است از آن غذاها و نوشیدنی ها كیموسِ جیّد تولید نمی شود لذا بین قید *« المعتدل »* و *« الفاضلة »* فرق است.
    *« و سببه الصوری النضج الفاضل »*
    سبب صوری دم نضج فاضل و كامل است.
    *« و سببه الغائی تغذیة البدن و تسخینه و ترطیبه »*
    سبب غائی دم، تغذیه بدن و تسخین بدن و ترطیب بدن است.

    صفحه 22 سطر 8 قوله *« و الصفرا »*

    بیان علل اربعه صفرا:

    علت فاعلی صفرا: حرارت معتدله است. ولی اگر این حرارت از حد اعتدال به سمت زیادی برود باعث احتراق صفرا می شود یعنی آن ماده ای كه از معده به سمت كبد جذب شده طوری است كه به واسطه حرارت كبد احتراق پیدا می كند یعنی شعله ور شدن آن، بیشتر از ماده های دیگر است لذا باعث می شود كه گرما و حرارت را بیشتر به خودش بگیرد و باعث احتراق می شود. وجه دیگر این است كه چون خود كبد از حالت اعتدالِ در حرارت و برودت خارج شده و گرمتر از حد اعتدال شده لذا آن بخشی از ماده كیلوس را كه باید تبدیل به صفرا طبیعی كند آن را به صورت غیر طبیعی در می آورد زیرا آن را بیش از مقدارِ اعتدال، گرما داده است.
    علت مادی صفرا: علت مادی صفرا، غذاهایی است كه لطیف و حار و حلو و دَسِم و حریف باشند. هر غذایی كه یكی از این 5 خصوصیت را داشته باشد از نظر ماده اش موجب ایجاد صفرا می شود.
    علت ایجاد صفرا در  غذاهای لطیف: چون غذاهای لطیف، سرعت انفعالشان در بدن زیاد است لذا وقتی حرارت در  آنها اثر می گذارد تاثیر حرارت در جسم لطیف به شدت خودش را نشان می دهد و لذا به سرعت منقلب به صفرا می شود.
    علت ایجاد صفرا در غذاهای حار: چون ماده ی غذا دارای حرارت است وقتی ضمیمه به حرارت كبد می شود باعث ایجاد صفرا می شود.
    علت ایجاد  صفرا در غذاهای حلو: چون كبد محبت و علاقه به غذاهای حلو دارد پس فعلش در ماده ی حلو بیشتر می شود و چون محبت به غذاهای حلو دارد آن را قبل از وقت جذب می كند و لذا همین مطلب گاهی باعث ایجاد سُدّه می شود.
    علت ایجاد صفرا در غذاهای دسم: چون قبول اشتعالِ آنها زیاد است.
    علت ایجاد صفرا در غذاهای حریف: چون هم لطیف هستند و هم حرارت دارند لذا باعث ایجاد صفرا می شوند مثل پیاز و سیر.   
    نكته: در شرح آملی بر قانون به چاپ سنگی در جلد اول صفحه 150 آمده: در علتِ فاعلی تقسیم به *« اما الطبیعیه منها و اما المحترقة منها »* گفت اما در غذا تقسیم به طبیعیه و محترقه نكرد یعنی بیان نكرد غذاهایی كه باعث ایجاد صفرا طبیعی می شود چیست و آن غذاهایی كه باعث ایجاد صفرا غیر طبیعی می شود چیست. در شرح آملی آمده *« و انما لم یفصّل السبب المادی بالنسبه الی الطبیعیة منها و غیر الطبیعیة »* یعنی سبب مادی تفصیل به طبیعی و غیر طبیعی داده نشد *« لان الاشیاء المذكورة كما هی سبب للطبیعیة اذا كانت الحرارة معتدلة فهی سبب لغیر الطبیعیة اذا كانت الحرارة مفرطة »* وقتی كه حرارت بدن در ماده صفراوی اثر می گذارد اگر آن حرارت، حرارت معتدله باشد ماده را تبدیل به صفرا طبیعی می كند و اگر معتدل نباشد ماده را تبدیل به صفرا غیر طبیعی می كند.
    نكته: لفظ *« من الاغذیه »* قید برای همه موارد است.
    علت صوری صفرا: سبب صوری در صفرا طبیعی مثل دم، نضج فاضل و كامل است و در صفرا غیر طبیعی، تجاوز كردن نضج به سمت افراط است.
    علت غائی صفرا: سه علت ذكر می كند:
    1 _ اعضایی كه در غذاهای آنها مقداری از صفرا لازم است. كبد، صفرا را تولید می كند تا آن اعضا این غذا را استفاده كنند مثل ریه و مراره.
    نكته: آیا اعضا بدن از اخلاط اربعه تغذیه می كنند یا فقط از دم تغذیه می كنند؟ در این مطلب اختلاف است. بعضی می گویند فقط دم تغذیه می شود در اینصورت به این گروه گفته می شود كه صفرا و سوداء و بلغم چه كاری انجام می دهند؟ می گویند صفرا خون را رقیق می كند تا بتواند در مجاری ضیّقه عبور كند یا سوداء خون را غلیظ می كند تا دم بتواند برای عضو یابس مثل استخوان قابل تغذیه شود و بلغم به خاطر این است كه هر وقت دم كم بود تبدیل به دم شود. یك قول دیگر این است كه اعضاء، اخلاط را تغذیه می كنند یعنی دمی كه با سوداء مخلوط شده به توسط استخوان تغذیه می شود و دمی كه با صفرا مخلوط شده به توسط ریه و مراره تغذیه می شود.
    2 _ تلطیف وترقیق دم است تا بتواند در مجاری ضیقه مثل مویرگها عبور كند چون خون به خودی خود معتدل القوام است.
    3 _ به رودها ریزش می كند و ایجاد گزش در آنها می كند تا شخص احتیاج به دفع فضلات « دفع مدفوع » پیدا كند.

    توضیح عبارت

    *« و الصفراء سببها الفاعلی اما الطبیعیة منها فحرارة معتدلة »*
    سبب فاعلی صفرا طبیعی حرارت معتدله است. در قانونچه محشی آمده *« فحرارة معتدلة »*  خبر برای مبتدای محذوف است یعنی به اینصورت بوده *( فسببها الفاعلی حرارة معتدلة )*.
    *« و اما المحترقة منها فالحرارة المفرطة »*
    اما علت فاعلی صفرا محترقه، حرارتی است كه از حد اعتدال خارج شده و به سمت افراط رفته است. در قانونچه محشی آمده *« شدیدة التاثیر »* یعنی تاثیرش شدید است.
    *« و سببها المادی اللطیف الحار و الحلو و الدسم و الحریف من الاغذیه »*
    سبب مادی صفرا غذاهای لطیف و حار و حلو و چرب و تند است.
    *« و سببها الصوری فی الطبیعی منها النضج الفاضل »*
    سبب صوری صفرا در طبیعی از صفرا نضج فاضل است.
    *« و فی غیر الطبیعیة مجاوزه النضج الی حد الافراط »*
    و سبب صوری در غیر طبیعی، زیادی نضج است به حدّی كه به حد افراط برسد.
    *« و سببها الغائی تغذیة الاعضاء التی یجب ان یكون فی غذائها قسط من الصفراء »*
    سبب غائی صفرا این است كه تغذیه اعضایی می كند كه واجب است در غذا آنها بهره ای از صفرا باشد.
    *« و تلطیف الدم لیسهل نفوذه فی المجاری الضیقة »*
    فایده دوم صفرا این است كه دم را تلطیف می كند تا نفوذ دم در مجاری ضیقه آسان شود.
    *« و لذع الامعاء لتحس بالحاجه الی دفع الفضلة »*
    فایده سوم صفرا این است كه گزش امعا وتحریك آنها می كند برای احساس كردن به حاجت پیدا كردن به دفع فضله.

    صفحه 24 سطر 8 قوله *( و سبب البلغم الفاعلی )*

    بیان علل اربعه بلغم:

    علت فاعلی بلغم: حرارت معتدله است اما در كتاب تعبیر به « حراره مقصره » كرده است. وجهش این است كه اگر علت فاعلی لحاظ شود موادی از غذا را تبدیل به بلغم می كند و این علت فاعلی، حرارت كبد است و حرارت كبد، حرارت معتدله است. وقتی مواد از طریق عروق ماساریقا به كبد جذب می شود به 4 قسمت تقسیم می شود بعضی از این مواد وقتی حرارت معتدله به آن داده می شد سریع مشتعل می شود و تبدیل به صفرا می گردد و بعضی از آنها وقتی حرارت معتدله به آنها داده می شود برای نضجش كافی است و تبدیل به دم می شود و بعضی از آنها وقتی حرارت معتدله كبد به آنها داده می شود نیاز به حرارت دیگری دارد تا تبدیل به دم شود لذا تبدیل به بلغم می شود و بعضی هم همان دم می شود ولی چون غلظت دارد باعث رسوب می شود كه به آن سوداء می گویند. پس اینكه تعبیر به « حراره مقصره » شده از این جهت است كه ناظر به این مطلب می باشد كه بیان شد.
    علت مادی بلغم: سبب مادی بلغم، اغذیه ای است كه مناسب با مزاج بلغم است كه عبارت از غذاهای غلیظ و رطب و لزج و بارد هستند.
    علت صوری بلغم: سبب صوری بلغم قصور نضج است. یعنی باید یك خلطی در بدن باشد كه نضجش قاصر از نضج دم باشد و به اندازه دم نضج پیدا نكرده باشد تا در وقت نیاز، طبیعت بدن بتواند آن را تبدیل به خلط دم كند.
    علت غایی بلغم: سبب غایی بلغم چند مورد است:
    1 _ مهیا و آماده باشد برای آنكه هنگامی كه غذا در بدن نیاید و خون وافی نباشد حرارت بدن در آن تصرف و آن را نضج دهد تا تبدیل به دم شود.
    2 _ ترطیب بدن است زیرا بلغم دارای رطوبت است و لذا در اعضای بدن و در مفاصل بدن قرار می گیرد و آنها را مرطوب می كند تا بدلِ ما یتحلل قرار بگیرد زیرا وقتی مفاصل بدن حركات زیادی انجام دهد و رطوبات آن تحلیل رود این بلغم در این مفاصل قرار می گیرد.
    3 _ تغذیه اعضایی كه در آنها بلغم نیاز دارد مانند دماغ و نخاع و اعصاب.

    توضیح عبارت

    *« و سبب البلغم الفاعلی حرارة مقصرة »*
    سبب فاعلی بلغم حرارت مقصره است.
    *« و سببها المادی الغلیظ الرطب اللزج البارد من الاغذیة »*
    و سبب مادی بلغم، غذاهای غلیظ و رطب و لزج و بارد است.
    *« و سببه الصوری قصور النضج »*
    سبب صوری بلغم، قصور نضج است.
    *« و سببه الغائی ان یكون معدَّاً لتغذیة البدن عند فقدان الغذاء »*
    *« معدا »* اسم مفعول از باب افعال است.
    سبب غائی بلغم این است كه بلغم آماده شده برای تغذیه بدن، وقتی كه غذا در بدن فاقد می شود.
    *« و ترطیبه »*
    فایده دوم بلغم، ترطیب بدن است.
    *« و تغذیة بعض الاعضاء التی یجب ان یكون فی غذائها قسط من البلغم »*
    فایده سوم بلغم، تغذیه بعض اعضایی است كه واجب است در غذا آن اعضا بهره و نصیبی از بلغم باشد.

    صفحه 25 سطر 3 قوله *« و سبب السوداء »*

    بیان علل اربعه سوداء:

    علت فاعلی سوداء: اگر حرارت كبد، حرارت معتدله باشد باعث می شود آن ماده ای كه از آن، سوداء حاصل می شود به صورت طبیعی باشد و اگر حرارتش معتدل نباشد باعث ایجاد سودای غیر طبیعی می شود.
    علت مادی سوداء: سبب مادی سوداء غذاهایی است كه غلیظ و قلیل الرطوبه باشند مثل گوشتِ ماهی كه نمك زده شده است و بادمجان و گوشت خشك و عدس و گوشت گاو.
    چرا تعبیر به « قلیل الرطوبه » شد؟ چون اجزاء ارضیه در این  غذاها غالب است پس مستعدّ برای ایجاد جزء ارضی می شود و جزء ارضی رطوبتش كم است یعنی یبوستش زیاد است.
    سودا از غذاهای حار هم تولید می شود چون حرارت وقتی همراه با غلظت و قلت رطوبت باشد معین بر حدوث ارضیت می شود به واسطه اینكه قلت رطوبتی را هم كه دارد تحلیل می برد و وقتی تحلیل رفت به سمت یبوست شدید می رود و همین یبوست باعث ایجاد سوداء می شود. این مطلب در قانونچه محشی صفحه 14 آمده است.
    علت صوری سوداء: سبب صوری سوداء این است كه به صورت دُردِی و ته نشین باشد كه رسوب می كند ولی رسوب آن به حدی است كه باعث ایجاد سیلان و تحلیل نشود.
    به چه علت تعبیر به *« لا یسیل »* شد و حال آنكه در تعریف خلط تعبیر به *« سیال »* شده بود؟ جوابی كه در شرح آملی بر قانون آمده این است *« فلا یسیل لا مطلقا »* یعنی نه اینكه به صورت مطلق سیلان پیدا نكند *« و الا لم یكن خلطا »* و الا اگر به صورت مطلق سیلان پیدا نكند خلط نخواهد بود *« لوجوب كون الخلط سیالا بل لا یسیل كسیلان باقی الاخلاط »* بلكه مراد از سیلان پیدا نكردن این است كه مانند سایر اخلاط سیلان پیدا نكند.
    *« لا یتحلل»*: اگر سودا به واسطه احتراق رسوب كند قبول تحلیل نمی كند چون سوخته است به عبارت دیگر در احتراقق بخش لطیفش از بین رفته و بخش ارضیتِ محض باقی مانده.
    علت غائی سوداء: دو مورد بیان می شود:
    1 _ تغذیه غذاهایی كه واجب است در آنها سوداء باشد مثل استخوان و غضروف و رباط.
    2 _ برای اینكه شهوت طعام را برانگیزد بر فم معده ریزش می كند و فم معده را با عفوضتی كه دارد تقویت می كند و آن را خارش و غلغلك می دهد به واسطه حموضتی كه دارد. توضیح این مطلب در شرح الموجز صفحه 57 آمده: وقتی سوداء به فم معده ریزش پیدا می كند بعضی از اجزاء معده را قبض و جمع می كند و بعضی را جمع نمی كند چون سوداء به طور تمام و مساوی به اجزاء معده ریزش نمی كند بلكه به بعضی اجزاء ریزش می كند و به بعضی اجزاء ریزش نمی كند لذا یك بخش از معده را قبض و جمع می كند اما بخشی از آن را قبض و جمع نمی كند. در اینصورت یك سطح، انخفاض و یك سطح، استعلا پیدا می كند یعنی پستی و بلندی ایجاد می كند كه از آن تعبیر به خشونت می شود. این خشونت به واسطه، عفوضت و گس بودن آن است.

    توضیح عبارت

    *« و سبب السوداء الفاعلی اما ان الطبیعیة منها فحرارة معتدلة »*
    سبب فاعلی سوداء طبیعی، حرارت معتدله است.
    *« و اما المحترقة فحرارة مجاوزة عن الاعتدال »*
    سبب فاعلی سوداء غیر طبیعی، حرارتی است كه از حد اعتدال تجاوز كرده است.
    *« و سببها المادی الغلیظ القلیل الرطوبة من الاغذیة و الحار منها »*
    سبب مادی سوداء خوردن غذاهای غلیظِ كم رطوبت و غذاهای غلیظ حار است.
    *« و سببها الصوری الثفل الراسب بحیث لا یسیل و لا یتحلل »*
    سبب صوری سوداء تفاله های رسوبی است به طوری كه نه سیلان پیدا كند و نه تحلیل بپذیرد.
    *« و سببها الغائی تغذیة الاعضا التی یجب ان یكون فی غذائها قسط من السوداء »*
    سبب غائی، تغذیه اعضایی است كه واجب است در غذای آنها مقداری از سوداء باشد.
    *« و تنبیه شهوه الطعام بان ینصب الی فم المعدة من الطحال فیشده بعفوضته و یدغدغ بحموضته فیثور الشهوة »*
    سبب غایی دوم، تنبیه شهوت طعام است به اینكه به سوی فم معده از طریق طحال ریزش می كند و به سبب عفوصت و گس بودنی كه دارد فم معده را منقبض می كند و باعث ایجاد تحریك در معده می شود به واسطه حموضت و ترشی كه دارد در نتیجه شهوت طعام را بر می انگیزد.