• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • صفحه10 سطر6: «و هو ینقسم بحسب القسمه العقلیه الی ما یكون معتدلا بالحقیقه [۱]

    بیان شد كه فصل اول از مقاله اول 4 بحث وجود دارد.
    بحث اول: تعریف اركان كه گذشت.
    بحث دوم: اقسام اركان كه گذشت.
    بحث سوم: تعریف مزاج كه گذشت.
    بحث چهارم: اقسام مزاج.
    نكته مربوط به دو جلسه قبل: ما می گوییم ركن اصلی نار حرارت است و یبوست خودش را از فلك قمر گرفته و ركن اصلی هوا رطوبت است و حرارت خودش را از نار گرفته لذا حرارتش به اندازه حرارت نار نیست و ركن اصلی آب برودت است اما رطوبت خودش را از هوا گرفته و ركن اصلی زمین یبوست است اما یبوست خودش را از مجاورت با آب گرفته است
     نكته مربوط به جلسه قبل: این مزاج كه بیان شد در كجا حاصل می شود؟
    این مزاج را به دو صورت می توان تصویر كرد:
     1ـ انواع اولیه موجودات كه اولین مرتبه موجود شدند به واسطه تركیب عناصر اربعه درست شدند مثلا حضرت آدم علیه السلام كه وجودش بناگذاری شد از تركیب این عناصر بود و بعدا خداوند ـ تبارك ـ نفس انسانی را بر وجودش اضافه كرد هكذا در سایر موجودات همینگونه است مثلا موجود اولیه ی شیر و بقر و غنم اینگونه بودند. یعنی تركیب خاصی از عناصر حاصل شد و سپس نفسِ خاصِ آن حیوان یا جماد یا نبات افاضه شد.
     2ـ گاهی ما الان را لحاظ می كنیم و می گوییم این غذایی كه می خوریم عناصر اربعه در آن موجود است. از گوشت حیوانات و سبزیجاتی كه می خوریم دارای عناصر اربعه هستند یعنی این گیاه از زمین و نور خورشید و آب و هوا تغذیه می كند و آنها را جزء بدن خودش می كند و این نبات ماده ثانیه می شود تا وارد بدن ما بشود پس قبل از اینكه این نبات وارد در بدن ما بشود از عناصر اربعه استفاده كرده كه آن عناصر اربعه ماده ی اُولی برای نبات هستند و بعدا ما به طور مستقیم از عناصر استفاده نمی كنیم بلكه نباتی را كه دارای عناصر اربعه است استفاده می كنیم. وقتی این نبات وارد بدن شد عناصر اربعه آن در نطفه هر موجودی حاصل می شود و به واسطه اینكه آن نطفه دارای مقدار خاصی از عناصر اربعه است و موجود جدیدی را به نام فرزند تولید می كند.
    اقسام مزاج: مزاج به حسب قسمت عقلی بر دو قسم است.
    قسم اول: معتدل بالحقیقه
    قسم دوم: غیر معتدل بالحقیقه، این قسم دوم به دو صورت تقسیم میشود:
    صورت اول: معتدل بالفرض
    صورت دوم: غیر معتدل بالفرض.
    نكته: توضیح لفظ «معتدل»: توضیح این مطلب در كتاب شرح الموجز نفیسی چاپ پاكستان جلد اول صفحه 20 توضیح داده است «معتدل لیس مشتقا من التعادل الذی هو التكافؤ فذلك لا وجود له بل مشتق من العدل فی القسمه» مراد از معتدل چیست؟ آیا مراد این است كه تكافؤ در قُوی داشته باشند. یعنی تكافؤ در صورت نوعیه و ذات خودشان داشته باشد. به عبارت دیگر هر كدام از این عناصر اربعه میل به مكان خودشان دارند یعنی میل های آن 4 عنصرِ موجودی كه می خواهیم مركب را از آن تشكیل بدهیم میل آنها مساوی باشد. توضیح بحث این است كه عناصر اربعه در مبانی قدما دارای مكان خاص است قدما می گفتند زمین كه عنصر ارضی است در مركز عالم قرار دارد و بعد از زمین، آب است كه آب، زمین را احاطه ی غیر تامه كرده است و بعد از آب، هوا است كه هوا، آب و زمین را احاطه كرده و بعد از آن، نار است. اگر یك چیزی داشته باشیم كه عنصر ارضی داشته باشد و در هوا نگه داریم سپس آن را رها كنیم به سمت پایین می آید اما اگر عنصر هوایی داشته باشد اگر آن را رها كنیم هوا می رود. مثلا توپی را لحاظ كنید كه داخل آن هوا قرار دارد اگر زیر آب ببرید فشار می دهد تا به سمت بالا بیاید تا در مكان طبیعی خودش كه كره هوا است قرار بگیرد پس هر كدام از عناصر به سمت مكان طبیعی خودشان می روند.
    سوال: توپی كه روی زمین قرار دارد چرا به سمت هوا نمی رود؟
    جواب: توپی كه روی زمین قرار دارد چون هوا مماس با سطح زمین است یعنی اگر یك چاله هم باشد و توپ داخل آن چاله برود در آن چاله هوا قرار دارد. البته جواب دیگری هم می توان داد كه مثلا بالن كه پر از هوا شده را لحاظ كنید چند نفر آدم را بالا می برد چون آن هوا یا گازی كه در آن است به سمت بالا می رود یا بادكنك بالا می رود چون مقدار تراكم هوای آن بیشتر از لایه نازكِ بادكنك است اما در توپ اینگونه نیست.
    هر كدام از عناصر دارای میل طبیعی هستند كه به سمت مكان طبیعی خودشان می روند و این، ناشی می شود از صورت نوعیه ای كه عناصر اربعه یا آن شئ مركب دارد.
    در اینجا می گوییم عناصر مفرده هر كدام در مكان طبیعی خودشان قرار دارند اما عناصر مركبه بستگی به این دارد كه كدام یك از عناصر بسیطه در آن مركب، بیشتر وجود دارد. هر كدام كه بیشتر وجود دارد سبب می شود آن مركب در آنجا قرار بگیرد. توضیح مفصل این بحث در كتاب شرح اشارات و تنبیهات به تصحیح علامه حسن زاده حفظه اله جلد 2 صفحه 251 و به چاپ نشر بلاغت جلد 2 صفحه 201 و در مفرح القلوب جلد اول صفحه 32 و در خلاصه الحكمه جلد اول صفحه 40 و 41 آمده است.
    بحث در این بود كه مراد از معتدل، تكافو و تساوی در قوی نیست یعنی اینطور نیست كه هر كدام از عناصر اربعه به مقدار مساوی با یكدیگر مخلوط شوند. دلیل بر این مطلب در كتاب شرح الموجز آمده است «لان العناصر المتساویه فی الصور ان لم یكن لها قاسر یمنعها من میلها الی احیازها لم یحصل منها تركیب» یعنی عناصری كه مساوی در صورت نوعه و مقدار و كیفیت باشند اگر قاسری وجود نداشته باشد كه مانع بشود از اینكه اینها به سمت مكان خودشان بروند اینها با یكدیگر موجود مركبی را حاصل نمی كنند بلكه هر كدام به سمت مكان طبیعی خودش می رود چون بیان شد كه اینها دارای طبیعتی هستند كه این طبیعت آنها باعث می شود اثری از آنها صادر شود كه اگر در مكان طبیعی خودشان قرار دارند در همان جا ساكن بمانند و اگر در مكان طبیعی خودشان قرار ندارند به واسطه نیرویی كه در آنها هست و از آن تعبیر به طبیعت می شود به سمت مكان طبیعی خودشان بروند. پس مركبی كه از این عناصر اربعه به صورت اعتدالِ مساوی باشد وجود ندارد.
    اما اگر فرض كنیم كه قاسر باشد می گوییم این قاسر، این مركب را در كدام یك از جای عناصر اربعه قرار می دهد اگر در هر كدام از این عناصر قرار بدهد ترجیح بلا مرجح می شود. اگر بگویید غیر از این 4 عنصر، مكان دیگری فرض كنید گفته می شود كه لازمه اش خلأ می شود كه در كتاب شفا و اشارات رد شده است.
    سوال: آيا مي توان عناصر را خودمان مخلوط كنيم و موجودي بسازيم؟
    جواب: اگر ما بخواهيم مخلوط كنيم صرف مخلوط كردن لازم نيست چون ما نمي دانيم چه مقدار از اينها را بايد مخلوط كرد بايد مقدار خاصي در زمان و شرايط خاصي مخلوط شود تا بعدا نفسي از بالا و عالم عقل بر اين افاضه شود. بايد نفس نباتي يا صورتي جمادي يا نفس حيواني به آن افاضه شود. افاضه شدن نفس به دست ما نيست.
    پس موجود مركبي كه از اعتدال به معناي تكافو در قوي باشد وجود خارجي ندارد بلكه مراد از اعتدال، مشتق از عدل در قسمت است.
    يعني به مركب از اين عناصر اعطا مي شود بهره و نصيبي كه مخصوص به مزاج نوعيه انسان يا حيوان است يعني مثلا مزاجي كه مناسب با نوع اسد است اين است كه بايد حار باشد يعني عنصر ناري كه در اسد وجود دارد بايد بيشتر از عنصر ناري كه در انسان يا جماد يا حيوانات ديگر هست باشد چون در اسد روحيه شجاعت و گوشت خام خوردن وجود دارد پس بايد حرارتش بيشتر باشد تا غذاها را هضم كند. بر عكس اين هم هست. در خرگوش مي گويند مزاجش اين است كه خائف و ترسو باشد و اين اقتضاي برودت مي كند يعني نسبت به مزاج انسان و اسد بارداست يعني آن مقداري كه مخصوص به نوع خرگوش است با آن مقداري كه مخصوص به نوع اسد است هركدام نسبت سهم خودشان را داشته باشند. مثل اينكه در يك كلاس درس معلم بگويد به همه افراد نمره 20 مي دهم اين، تعادل به معناي تكافو است كه غلط مي باشد كه مراد اين نيست. اما اگر به هر كدام كه به اندازه تلاشش نمره داده شود تكافو به معناي عدل در قسمت مي شود.
    مثال ديگر: در حيوان اسدي مثلا 10 عنصر ناري وجود داشته باشد و اگر كمتر از 10 تا شد مثلا 8 تا يا 12 تا شد باعث مي شود از آن اعتدال و سهم و نصيب و قسطي كه براي اسد است خارج شده باشد يعني از سمت اعتدال اسدي به سمت غير اعتدال رفته است. توضيح بيشتر اين مطلب در اقسام مزاج معتدل مي آيد.
    غير معتدل حقيقي بر دو قسم شد:
     الف: معتدل بالفرض: ان يكون لموضوع ما «كه مراد از موضوع هم مي تواند بدن انسان و هم عضوي از اعضا بدن انسان باشد» نوع مزاج هو اصلح الامزجه له.
    مراد از «اصلح الامزجه» اين است كه مثلا حرارت اسد نسبت به انسان بيشتر است ولي بايد جزء ناري كه در اسد وجود دارد 9 يا 10 یا 11 جزء باشد و اگر در اسد 9 جزء يا 10 جزء يا 11 جزء ناري باشد اسد است اما آن كه 10 جزء ناري دارد اصلح امزجه است چون 10 نسبت به 11 و 9 در وسط قرار گرفته اما مزاج 9 از اعتدال اسدیت خارج شده و به سمت برودت رفته لذا ممكن است اختلال در تغذيه و رفتار پيش بيايد يا اگر 10 جزء ناري بود 11 جزء شد در اينصورت به سمت حرارت ميل پيدا مي كند يعني از اعتدال اسديت خارج مي شود.

    توضيح عبارت

    «و هو ينقسم بحسب القسمه العقليه الی ما یكون معتدلا بالحقیقه»
    اين مزاج به حسب قسمت عقلي «نه به حسب قسمت خارجي» تقسيم مي شود به اينكه معتدل بالحقيقه باشد.
    «و هو ان تكون المقادير من الكیفیات المتضاده فی الممتزج متساویه»
    معتدل حقيقي آن است كه باشد مقدارهايي كه از اين كيفيات متضاده «كه در عناصر اربعه موجود بود» در اين ممتزج و مخلوط، حاصل شده متساوي باشد.
     «و يسمي معتدلا بالحقيقه»
    و اين قسم را معتدل بالحقيقه مي گويند
    «والي ما يكون خارجا عن الاعتدال الحقیقی»
    این عبارت عطف بر «الي ما يكون معتدل بالحقيقه» است.
    «لكن القسم الاول مما لا يمكن ان يوجد في الخارج اصلا بل الذی یوجد من الامزجه انما هو خارج عن الاعتدال الحقیقی»
    حكم معتدل حقيقي را بيان مي كند كه در خارج وجود ندارد
    ترجمه: لكن قسم اول يعني «معتدل بالحقيقه» از آن مواردي است كه امكان ندارد در خارج يافت شود به هيچ وجه اما آنچه در خارج موجود مي شود از مزاجها فقط مزاجي است كه خارج از اعتدال حقيقي است.
    «و ينقسم الي ما تسميه الاطباء معتدلا بالفرض و هو ان یكون لموضوع ما نوع مزاج هو اصلح الامزجه له»
    قسم خارج از اعتدال  حقيقي تقسيم مي شود به دو قسم 1ـ قسمی كه اطبا به آن معتدل بالفرض مي گويند و معتدل بالفرض آن است كه باشد براي يك موضوع «كه مي تواند بدن انسان يا عضوي از بدن انسان يا بدن حيوانات ديگر باشد».
    «والي ما يكون خارجا عن اعتدال»
    این عبارت عطف بر «الي ما تسميه الاطبا» است.
     و تقسیم می شود به آن كه از عتدال بالفرض خارج است.

    [۱] قانونچه، محمد بن محمود الچغمینی الخوارزمی،انتشارات المعی، ص10، س6