• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • اشكال این بود كه قاعده من ادرك نسبت به عصرالان جاری نیست برای اینكه عصر الان پنج ركعت وقت مانده است و برای ظهر اگر بخواهد قاعده من ادرك جاری بشود این فراهم با وقت عصر است و تا قاعده من ادرك در عصر جاری نشود این مزاحمت رفع نمی شود .بنابراین الان كه پنج ما به وقت داریم الان قاعده نسبت به ظهروعصر هیچكدام جاری نیست اما نسبت به عصر كه وقتش نیامده وقت باقی است و نسبت به ظهر هم به خاطر اینكه اگر جاری كنیم مزاحمت با عصر می كند وادله گفته اند كه عصر مقدم است نمی توانیم این را جاری بكنیم اشكال این بود.
     حالا ببینیم كه این فرمایشی كه فرموده اند این اشكال را رفع می كند علاوه بر اینكه این اشكالاتی كه عرض كردم بر فرما یششان بود كه ما مجموع صلاتین را بگویم كه مطلوب آن همان طوری كه این صلاه مطلوب است این صلاه مطلوب است پس از این ما می فهمیم كه مجموع صلاتین هم مطلوب وبعبارت دیگر هشت ركعت نماز مطلوب است از ما در این وقت بین ظهر وغروب و ما چون هشت ركعت را كه مطلوب است نمی توانیم همه اش را در وقت بیاوریم و می توانیم دو ركعتش را در وقت بیاوریم این مطلوبی كه از شارع هست كه همه اش در وقت باشد این نمی شود یكجا بیاوریم این قدر را كه ما میتوانیم بجا بیاوریم بجا می آوریم ودلیل من ادرك هم درست می كند كه تتمه اش كه خارج وقت واقع شد مانعی ندارد این علاوه بر آن اشكالاتی كه بعضی اشكالاتی كه من عرض كردم دیروز علاوه بر این رفع اشكال را می كند.
     اشكال ما این بود كه قاعده من ادرك نسبت به عصر جاری نیست برای اینكه نسبت به عصر وقتش نیامده و قاعده من ادرك نسبت به ظهر هم جاری نیست برای اینكه مزاحمت با وقت عصر دارد .حالا شما فرض بكنید كه این مجموع هم مطلوب یا ثمان ركعات هم مطلوب این مجموعی كه الان ما داریم كه عبارت از مجموع نماز ظهر ونماز عصر است اگر بنا باشد كه نسبت به نماز عصر اگر بخواهد نماز ظهر واقع بشود و من ادرك بخواهد چیز بكند مزاحمت می كند با نماز عصر نسبت به هر دو نمی توانید جاری كنید. نسبت به عصر نمی توانید جاری كنید بر اینكه وقتش نیامده یك ركعت باید باشد به غروب تا بشود من ادرك موضوع من ادرك بشود پنج ركعت به غروب داریم مثل این است كه شما اول ظهر بگویید كه ما به من ادرك تمسك می كنیم نماز عصر بخوانید من ادركی نیست در اینجا من ادرك صلاه معناش این است كه كسی كه یك ركعت وقت دارد حالا اگر نماز را بخواهد تتمه اش را خارج بشود این مانع ندارد پس نسبت به عصر ما الان من ادرك نداریم الان هشت ركعت است نخوانده را دارم من حساب می كنم قبل از اینكه ما الان رسیده ایم به یك حالی كه پنج ركعت به وقت داریم و نماز ظهر عصر را هم شك داریم كه خوانده ایم یا نخوانده ایم یا بفرما یید نخوانده ایم الان كه شما پنج ركعت به وقت دارید ملا حظه كنید خود نماز عصر را كه بگویید كه من در من ادرك از صلاه را به نماز عصر جاری می كنم نماز عصر گفته می شود كه موضوعش من ادرك باشد برای اینكه پنج ركعت به غروب داریم پنج ركعت هم وقت نماز عصر است شما می توانید كه اول ظهر بگو یید كه من نماز می خوانم با من ادرك درست می كنم و این من ادرك نیست من ادرك آن وقتی است كه شما یك ركعت به غروب دارید و حالا شروع كنید به نماز اگر من ادرك نبود شما نمازتان از دست رفته بود با من ادرك شما می گوید یك ركعت را می خوانم چهار ركعت یا سه ركعتش هم خارج وقت اما وقتی كه پنج ركعت شما به غروب دارید نسبت به نماز عصر شما من ادرك اصلا ندارید می آیم سراغ نماز ظهر كه یك ركعتش در وقت مشترك واقع می شود وسه ركعت اش هم در آن وقتی واقع می شود كه اختصاص به عصر دارد ولو ما اختصاص به آن معنا كه این خارج وقت هم هست نگوییم لكن كسی كه نماز عصر را نخوانده نماز ظهر نمی تواند مزاحمت كند با او پس سه ركعت هم در وقتی دارد واقع می شود كه گفته اند كه اگر چنانچه بخواهی نماز ظهر را بخوانی نماز عصر هم از بین می رود بنا بر این این شما می خواهید كه این سه ركعتی كه در اینجا است كه خارج وقت ظهر است یعنی وقت اختصاص عصر است مختص به عصر است می خواهید به ظهر بدهید با دلیل من ادرك كه یك ركعتش را كه در وقت مشترك جعل كرده وقت ظهر بوده وقت عصر هم بوده وقت ظهر هم بوده سه ركعت كه مختص به عصر بود مثل خارج وقت بوده بدتر از خارج وقت كه نیست مثل خارج وقت است این سه ركعت را شما می خواهید كه نماز ظهر بدهید به دلیل من ادرك.
     اشكال این است كه من ادرك در عصر جاری می خواهید بكنید و به نماز ظهر بدهید یا جاری نكرده اگر در عصر من ادرك ما نداشته باشیم این چهار ركعت مزاحم برای چیز را این از مختصات نماز عصر است و عرض كردیم كه فرق است ما بین اینكه نماز صبح سه ركعتش در خارج وقت واقع بشود یا نماز عصر سه  ركعتش در خارج وقت واقع بشود و آنجایی كه بخواهد نماز ظهر را سه ركعتش در وقت عصر قرار بدهد آنجایی كه مثل نماز عصر است آن سه ركعتش كه در خارج واقع می شود مزاحمی ندارد آن موسع است مزاحمت با این نمی كند شما می توانید اصلا نماز نخوانید نماز مغرب نخوانید آن وقت.
     بناء علیه مزاحم نسبت كه شما بخواهید یك وقتی كه مال این است نباید درآن واقع بشود اگر واقع بشود از بین می رود مزاحمت به این معنا نیست اصلا اینجا اما نماز ظهر را اگر بخواهید در وقت اختصاصی عصر واقع كنید مزاحمت با وقت عصری می شود نماز عصر از دستتان می رود.
     بناءعلیه شما می خواهید با من ادرك بدون جریان من ادرك در عصر كه او را ببریدش آن طرف اگر در عصر من ادرك جاری باشد عصر را می كشد آنور سه ركعتش را آن طرف می گذرد آن وقت در اینجا من ادرك كه در ظهر هم جاری است من ادرك كه در عصر هم جاری است من ادرك در عصر را می كشد تا سه ركعت در زمان غروب این سه ركعتش را می دهیم به ظهر مزاحمت دیگر   نسبت بر اینكه نماز عصر ادا است در وقت واقع می شود بحسب تعبد مزاحمت در وقتی است كه در وقت واقع نشود لكن شما قبل از وصول به ركعت واحده الی غروب من ادرك نسبت به عصر ندارید مثل این است كه اول ظهر بخواهید با من ادرك یك كاری بكنید من ادرك من ادرك اول ظهر معنای ندارد من ادرك عصر آن وقتی است كه یك ركعت به غروب داشته باشیم پس حالی كه  ما پنج ركعت به غروب داریم نسبت به عصر موسع است وقت خودش است و من ادرك نمی تواند نسبت به او حالا جاری باید بگذاری  تا یك ركعت به غروب كه ماند آن وقت نسبت به عصر من ادرك جاری كنیم آن هم كه حالا  به درد شما نمی خورد آن وقت می روید سراغ اینكه بگوئید ما نه  خیر در ظهر جاری می كنیم بدون جریان من ادرك در عصر بخواهید من ادرك را در ظهر جاری كنید معنایش این است كه وقت اختصاص را می خواهید به او بدهید مزاحم دارد این من ادرك ركعتا من الصلاه ادرك صلاه در وقتی است كه مزاحمتی در كار نباشد اینجا گفته است كه اگر نماز این جا بخوانی هر دویشان باطل است این مزاحم دارد پس نمی توانی جاری كنی اشكال این بود ببینیم كه این فرمایشی كه فرموده اند رفع این اشكال را می كند خوب ما حالا فرض می كنیم كه یك مركبی هم ما داریم كه مركب مطلوب است مركب از نماز ظهر و نماز عصر آن مركب مطلوب شارع است اگر در مركبات یك جزء از مركب اگر بخواهد واقع بشود مزاحم با جزء دیگر می شود همان اشكالی است كه اگر مركب نبود وارد می شود اگر ما این مركبی كه مجموع نماز ظهر و عصر است و فرض این است كه این جزء از مركب هم كه چهار ركعت است وقت هم دارد وقت مختص هم دارد آن جزئش هم وقتی دارد كه آنجا است شما می خواهید كه بگوید من ادرك را در این مجموع من درست می كنم و عصرش دیگر این مزاحمتی كه مض گفته بود مزاحم است دیگه مزاحم نیست چون من این احتمال را می كنم اگر این را بخواهید بگوئید صحیح نیست ولو این كه با اعتبار شما مزاحمت از بین نمی رود چهار ركعت اینجا مختص به آن جزء از مركب است  ما مركب دایم اما مركب نه اینكه دو اجزاء است چهار ركعت از وقت مختص به آن جزء از مركب است این جزء از مركب هم مشترك است تا آن جزئش تا شما  می خواهید كه الان نماز را كه می خوانید و اسمش را می گذارید یك نماز واحد می خواهید این نماز را شروع كنید و این جزء مركب را به جا بیاورید در آن وقتی كه آن جزء مركب اختصاص به آن جزء مركب دارد شما چطور رفع این اشكال را كردید با همین كه وقتی كه این صلاه مطلوب باشد این صلاه مستقله مطلوب باشد پس محبوبش هم مطلوب است مطلوب است اما چطور می توانید شما رفع اشكال بكنید این مزاحمتی واقع می شود ما بین این واین چطور رفع می كنید می خواهی من ادرك را بگویید كه ما همان من ادرك را در این مجموع ثابت می كنیم دیگر به این جزءدیگرش كار نداریم من ادرك را در این مجموع ثابت می كنیم این هم خودش یك عنوان است چرا می گوید دو ركعت در وقت واقع بشود وقتی نباشد این یك صلاتی باشد خودش هم یك عنوان باشد صلاه كه ادراك شده یك ركعتش در وقت و كافی است دو ركعت هر جا كه دیگری اش هم در خارج وقت مانع ندارد یك ركعتش هم كه در وقت واقع بشود این هم كه شما نمی توانید ملتزم بشوید علاوه بر این آیا بعد از اینكه شا می گویید كه حالا این جزء مستقلا این صلاه ظهر مستقلا مطلوب است و صلاه عصر هم مستقلا مطلوب است پس ا زراره مطلوبیت مستقله این و مطلوبیت مستقله این شما را ه پیدا كردید به اینكه پس مجموع هم مطلوب است اگر این طور شد شما نمی توانید دست از آن مطلوبیت مستقله بردارید مطلوب مستقله سر جایش هست اگر دست از مطلوبیت مستقله بردارید  نمی توانید ثابت كنید كه مجموع مطلوب است شما راه اثبات اینكه مجموع مطلوب است این است كه چون این صلاه ظهر مطلوب مستقل صلاه عصر هم مطلوب مستقل از امر متعلق  به صلاه ظهر از امر متعلق به صلاه عصر كه این هر دویشان را فهمیده مطلوب است از این شما این معنا را درست كردید كه حالی كه هذا و هذا مطلوب پس مجموع هم مطلوب است شما می توانید در این حالی كه با مطلوبیت مستقله هذا و مطلوبیت مستقله هذا مطلوبیت مجهول را درست كنید حالا كه مجبور هستید مطلوبیت مستقله را ازآن دست بر دارید باید بگویید دیگر مطلوب مستقله نیست اگر مطلوب مستقل نیست پس مجموع هم چیز نیست این موجب می شود كه حرف شما نقض می شود پس باید مطلوبیت مستقله در كار باشد .ما اشكال در همان مطلوبیت مستقله داریم كه این مطلوب مستقل را كه الان هم ما دو مطلوب داریم دو مطلوب مستقل ادا كردید ما یك زائد هم داریم وآن از اینها كسب می كنیم كه مجموع هم عرفا مطلوب است از این دو تا مطلوبیت آن مطلوبیت مجموع هم بدست می آوریم ما اشكالمان در مطلوب مستقله است الان ما نمی توانید بگوید نماز ظهر واجب نیست دیگر نماز عصر هم واجب نیست مجموع واجب است می گوید نماز ظهر واجب مستقله نماز عصر هم واجب مطلقه حالا كه این دو تا واجب شده پس مجموع هم واجب است پس مجموع هم مطلوب است.
     خوب راجع مطلوب مستقل شما چه جواب دارید از این اشكال نسبت به نماز عصرش كه من ادرك ندارد نسبت به نماز ظهر هم چون نماز عصر ندارد ندارد اشكال برگشت به حرف اول جواب شما هیچ فایده نكرد بنا براین این فرمایش ایشان علاوه بر اشكالات اصلی كه دارد این اشكال هم دارد كه كسی جواب نمی شود از اشكال كه در كار شد حالا یك وجهی است بنظر می رسد وآن این است كه ما گرفتار صحیحه حلبی هستیم در قضیه مزاحمت ما گرفتار صحیحه حلبی هستیم كه فرموده است اگر چنانچه وقت برای هر دو خوف فوت یكی از این دو تا را دارید باید نماز عصر را بخوانی اگر چنانچه فوت احداهما را خوف نداری نماز ظهررا بخوان ثم نماز عصررابخوان واگر خوف فوت نماز احد صلاتین را داری نماز عصر بخوان بر اینكه اگر نماز ظهربخوانی هر دوشان از دستت می رود ما گرفتار این روایت هستیم وعرض كردیم آنكه فرموده است كه هردو صلاه از دست می رود این معلوم می شود كه باب تزاحم به آن معنا كه قضا هم بنای تكلیفین باشد آن معنا نسبت یك چیز زائد بر این معناست زائد بر این معنا محتمل است كه در یك همچین موقعی مطلوبیت یعنی در همچین موردی تزاحم بین مصلحت عصر ومصلحت ظهر واقع بشود ومصلحت ظهر رااز بین ببرد در این وقت اصلا ظهر مصلحت نداشته باشد این یك احتمال است.
     یك احتمال  دیگراین است كه همانطوریكه قبل از اینكه وقت مضیق بشود عصر مشروط به وجود ظهر بود و تا ظهر اتیان نمی شد وقت التفات عصر صحیح نبود در این وقت كه حالا رسیده است به اربع ركعات مثلا ظهر مشروط است به این كه عصر نباشد به اینكه عصر را اتیان كرده باشی اگر ظهر را بخواهی صحیح واقع باشد باید عصر اتیان شده باشد اگر عصر اتیان نشده باشد شرط ظهر تحقق ندارد چون شرطش تحقق ندارد از این جهت واقع می شود وقت خارج هم می خواهید به عصر بدهید این با من ادرك درست میشود و من ادرك لازم نیست من نمی خواهم الان بگویم من ادرك الان جاری است من می گویم خوف فوت نداریم برای اینكه فوت این است كه من وقتی كه بخواهم نماز عصر بخوانم از دستم می رود من وقتی كه بخواهم عصر را بخوانم از دستم می رود من الان صادق علیه كه لا اخاف فوت صلاتی را برای اینكه نماز ظهر را كه می وانم بعدش نماز عصر را می خوانیم هر دویش در وقت .واقع شده است ولو الان نماز عصر را نداریم نماز من ادرك عصر را نداریم اما خوف فوت ندارم الان من اگر هر دو را بخوانم خوف فوت ندارم ولی این مطلب می ماند كه خب من ادرك را چرا در ظهر جاری می كنیم دیگر آن هم در محل خودش جاری شد دیگر مزاحمت نیست مزاحمت برای خوف فوت بود فقط این مطلب بود والا اگر نبود مزاحمت معنا نداشت ما اصلا مدار حرفمان را مدار این حرف كه این مزاحم با آن صحیحه حلبی صحیح حلبی هم عبارتش این است كه اگر خوف فوت داری وما خوف فوت نداریم این در صورتی كه در مبنای ما صحبت بشود اختیارا اگر آدم نمازش را عمدا ترك كند تا یك ركعت از نماز الان مضطر الان آدم مضطر است منتها كتكش میزنند چرا مضطر كردی خودت را والا الان مضطر است یا نماز خوانده و می تواند الان ترك كند الان مضطر است و چیز هست .بنابراین بر فرض اینكه این اضطرار در اختیاری هم فرض كنیم نباشد اینجا اضطرار اختیاری نیست اینجا خدا فرموده است كه نماز بخوان و قتی خدا فرموده است نماز بخوان حالا مضطر نیستیم یعنی اضطرار از من اختیاری نیست شارع به من گفته است تو باید نماز ظهر را بخوانی از این جهت این اشكال هم نیست در كار این در صورتی كه ما مبنای خودمان را عوض بكنیم كه وقت است الان برای هر دو وقت است وقت اختصاص هستش به آن معنایی نیست در كار هر محل خودش وقتی جاری شد من خوف ندارم وقتی خوف ندارم باید نماز بخوانم صحیحه حلبی می فرماید كه اگر تو خوف فوت نداری اول باید ظهر را بخوانی دوم نماز عصر شما الان خوف فوت داری در نمازها در عین حالی كه شارع فرموده است كه كسی كه یك ركعت نمازش را در وقت بخواند نمازش در وقت است شما الان یك ركعت نمازت را در وقت می خوانی نمازت در وقت است آن هم یك ركعت نمازش را در وقت می خواند نماز در وقت است نه مزاحمت در كار است مزاحمت در وقتی بود من ادرك نداشته باشد در وقت خودش وقتی من ادرك دارد مزاحمتی در كار نیست اما راجع به اینكه ما روی مبانی دیگران كه میزان در تجاوز این است كه ولو یك جزء از این نماز در خارج وقت واقع بشود این وقت دیگر گذشت وقت صلاه عبارت از آن وقتی است كه آخر صلاه منطبق بشود تا آخر وقت اگر نباشد كه آخر صلاه یك خورده آن طرف تر برود تجاوز كرده است دیگر مجاوز است این روی این معنا نماز ظهر قاعده تجاوز دارد و نماز عصر قاعده تجاوز ندارد بنابر اختصاص وقت یك مبنا اختصاص وقت است یك مبنا مفهوم تجاوز است اینهایی كه وقت را چهار ركعت وقت را مختص به عصر می دانند و در باب تجاوز هم قائلند به اینكه یك مقدار از صلاه كه در خارج واقع می شود تجاوز حاصل شده است نسبت به نماز ظهر تجاوز كرده است برای اینكه یك مقداری از وقت اختصاص را می خواهد بگیرد پس آن متجاوز است و قاعده تجاوز دارد نسبت به نماز عصر تجاوز نكرده است و باید نماز عصر را بخواند .
    حالا در این زمینه ای كه آن قاعده تجاوز دارد آن قاعده تجاوز ندارد صوری فرض كرده اند كه ببینیم این صور را باید چی بگویم یك صورتش این است كه من علم دارم كه انفكاك ما بین صلاتین در اینجا نیست یا من هر دو را با هم اتیان كرده و یا هر دو را با هم ترك كردم احتمال اینكه یكیش را اتیان كردم یكیش ترك كرده باشم نمی دهم روی این احتمال ببینیم باید چی بگویم  .