• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • <

    اگر پنج ركعت به غروب داریم آن وقت شك می كند كه آیا نماز كرده است نماز ظهر وعصر را كرده  است ما یك بحث راجع به بنا بر آنطوری كه ما خودمان مبنا قرار دادیم در این باب می كنیم كه مبنای ما این بود كه اولا وقت مشترك است بینهما بین صلاه ظهر عصر الی غروب شمس و بنا براین تا و لازم نیست كه در تجاوز اینكه تمام وقت بگذرد یعنی آنقدر بگذرد كه وقت سعه  از برای صلاه نداشته باشد بلكه تا آخر وقت تا آن دقیقه آخر وقت ،وقت است وتجاوز نشده است و تجاوز در وقتی است كه تمام وقت منقضی بشود اگر بعد از غروب آفتاب شك بكند تجاوز است و اگر چنانچه قبل از غروب آفتاب ولو نصف ركعت هست وقت باقی مانده است تجاوز نیست وجای قاعده تجاوز نیست یك وقت اینطورروی این زمینه بحث می كنیم.
     و این زمینه خوب الان من شما كم در اینكه نماز ظهر عصر را خوانده ام یا نخواندهام و فرض این است كه شك در وقت است و قاعده اشتغال اقتضاء می كند كه اتیان نكرده ام هیچ یك از اینها و فرض این است كه وقت هم هست دیگر قاعده تجاوزی در كار نیست كه خوب جلوی استصحاب رابگیرد بنابراین این مقدارش كه نماز ظهر،عصر باید خوانده بشود بر این مبنا این مقدارش محل اشكال نیست الاشكال در اینكه خوب در این وقت كه پنج ركعت مانده است اول نماز عصررا بخواند و بعد نماز ظهررایا چیزاول باید نماز ظهررا بخواند این محل اشكال است و مبنای اشكال یك جهت راجع به صحیحه حلبی است كه در صحیحه حلبی تعبیر این بود كه اگر چنانچه كسی نماز ظهر عصرش را نخوانده است ووقت ذیق است فرموده اند كه اگر چنانچه خوف فوت احدا هما را ندارد این باید اول نماز ظهررا بخواند بعد نماز عصررا بخواند و اگر خوف فوت احدهما را دارد این باید نماز عصر بخواند واگر نماز ظهر را بخواند هر دو صلاه ازاو فوت شده است این مضمون صحیحه حلبی است ببینیم كه آیا فوتی كه در اینجا فرموده اند كه اگر خوف فوت داشته باشد این فوت مقصود چی هست.
     یك احتمال این است كه فوت صلاه لا یصدق الا اینكه تمام ركعات صلاه بیرون وقت باشد اگر چنانچه تمام چهار ركعت نماز من شروع به نماز كه می كنم خارج وقت باشد وتمام این چهار ركعت نماز كه می خوانم خارج وقت باشد اگر اینطور شد این نمازش اسمش این است كه فوت شده است و اگر چنانچه بعض از ركعات این در وقت واقع شد این بگوید كسی كه این فوت صلاه نیست فوت بعضی ركعات است ولا فوت بعض ركعات فوت عبارت از این است كه نماز در وقت واقع نشود و این نمازش یك مقداریش در وقت واقع شده یك مقداریش در خارج وقت واقع شده است و روی این احتمال فوت صدق نمی كند این یك احتمال است .بنابراین احتمال صحیحه حلبی خوف فوت كه فرموده است مقصود آن وقتی است كه چهار ركعت ما به غروب داشته باشیم. اگر چهار ركعت به غروب داشته باشیم اینجا خوف فوت احد الصلاتین هست ودر اینجای كه خوف فوت احد الصلاتین است باید نماز عصر را بخواند ثم نماز ظهر را دنبال او بخواند كه قضا هم هست و اگر خوب فوت نیست یعنی اینطور نیست كه روی این احتمال چهار ركعت تمامش در خارج وقت واقع بشود اینجا باید اول ظهر را بخواند و بعدش نماز عصر را بخواند. اگر چنانچه پنج ركعت به غروب داشتیم شش ركعت به غروب داشتیم در اینجا خوف فوت صلاه را بلكه چهار ركعت و نیم داشتیم در غروب به وقت اینجا خوف فوت صلاتین را ندارد به اینكه فوت معنایش این بود كه تمام اجزای این صلاه در خارج وقت واقع بشود و این همچنین خوفی ندارد پنج ركعت كسی كه پنج ركعت را ادراك می كند این هر دو نمازهایش الان به حسب صحیحه حلبی باید نماز ظهر را بخواند و دنبال او نماز عصر را بخواند روی این احتمال وضع اینطور است كه ما به اینكه فوت عبارت از این است كه تمام نماز در خارج  واقع بشود.
     احتمال دیگر این است كه فوت عبارت از این است كه بعضی اجزاء نماز هم در خارج وقت مقداركه واقع بشود این هم فوت صلاه است همانطوری كه فوت صدق می كند بر اینكه تمام این ركعات در خارج واقع بشود صدق بر این هم می كند كه آن وقتی كه مقدر است از برای نماز نماز من در آن وقت واقع نشود صلاه من كه عبارت از یك ماهیتی است كه اولش تكبیر است آخرش تسلیم است این نماز من فوتش عبارت از این است كه این نماز در وقت مقرر واقع نشود وقت مقرر از ظهر است تا غروب همانطوری كه اگر یك تكبیرش را من قبل از وقت واقع بگویم به حسب قاعده این نماز من در وقت واقع نشده اگر چنانچه من یك ركعت هم در آنطرفش خارج وقت واقع بشود یا بعض ركعتش هم كه خارج وقت واقع بشود نماز من باز در وقت واقع نشده است و فوت شده است اگر این معنا باشد به حسب صحیحه حلبی هر مقداری كه از وقت باقی باشد یعنی پنج ركعت اگر چنانچه ما از وقت داریم من در این پنج ركعت فوت صلاتین است اگر مقداریش كه من خوف دارم كه احد صلاتین بوده احتمال می دهم كه پنج ركعت به غروب داشته باشم پس من احتمال می دهم كه نماز من فوت شده باشد فوت شده است نماز من اگر اینطور باشد به حسب صحیحه حلبی من باید نماز عصر بخوانم اگر چنانچه هفت ركعت هم به غروب داشته باشیم باید اول نماز عصر را بخوانم و اگر نماز عصر را نخواندم فاتتا هر دو نماز فوت شده اند اطلاق صحیحه حلبی روی این فرض روی آن فرض اول صحیحه حلبی خودش تكلیف را معین كرد روی احتمال اول صحیحه حلبی چهار ركعت را حكم كرد به اینكه اگر چهار ركعت به غروب داریم كه تو خوف فوت داری و فوت هم این بود كه تمام نماز در خارج وقت واقع بشود فرمود كه اگر اینطور است نماز عصر را بخوان و اگر همچین خوفی نداری كه چهار ركعت نماز در خارج وقت واقع بشود كه یكی از احتمالاتش این است كه چهار ركعت وقت داشته باشیم پنج ركعت داشته باشیم الی اخر در اینجا كه من بدانم كه پنج ركعت به غروب داریم من خوف صلاه ندارم و صحیحه حلبی فرموده است كه وقتی فوت صلاه را خوف نداری اول نماز ظهر را بخوان بعد هم نماز عصر را بخوان ما روی این فرض دیگر احتیاج نداریم كه بریم سراغ من ادرك برای اینكه خود صحیحه حلبی تكلیف را معین كرد یك قسم را گفت كه نماز عصر را اول بخوان یك چیز را هم گفت كه مقابل او را هم گفت نماز ظهر را اول بخوان پس ما اگر چهار ركعت ،پنج ركعت به غروب داشته باشیم روی آن احتمال باید نماز ظهر را بخوانیم و بعدش نماز عصر را بخوانیم .
    انما الكلام در آن فرض دوم كه اگر چنانچه بعض از ركعات هم در خارج وقت واقع بشود این هم فوت است اطلاق صحیحه حلبی می فرماید كه چه پنج ركعت به غروب داشته باشیم چه شش ركعت به غروب داشته باشیم تا برسد به آنجایی كه از هشت ركعت یه قدری كمتر باشد باید نماز عصر را بخواند اول نماز عصر را باید بخواند دنبال او نماز ظهر را منحصر به آنجا نیست كه چهار ركعت به غروب داشته باشد باید كمتر از هشت ركعت باشد برای اینكه وقتی كمتر از هشت ركعت واقع شود بنابراین احتمال بعض از این صلاه در خارج واقع می شود و فوت صدق می كند بنابراین اینكه فرموده است كه اگر خوف فوت داری من در اینجایی كه پنج ركعت دارم خوف یعنی احتمال پنج ركعت می دهم خوف فوت صلاه دارم و او احتمال زیادتر هم می دهم كه از آن در هم نباشد لكن خوف فوت صلاه را دارم و اطلاقش اقتضا می كند كه چهار ركعت باشد كه چه احتمال چهار ركعت بعدی تا برسی به احتمال هفت ركعت هفت ركعت و نیم. در این صورت آیا با من ادرك ركعتا من الصلاه میتوانیم درست كنیم مطلب را كه با من ادرك ركعتا من الصلاه تطبیق كنیم هم به نماز ظهر هم به نماز عصر و بگوییم كه من خوف فوت ندارم برای اینكه خودشان فرموده اند كه اگر چنانچه كسی یك ركعت از نماز را درك كند در وقت نمازش فوت نیست این نماز، نماز ادا است كانت موداه به حسب اجماع  خلاف به حسب ظواهر این است كه صلاته فی الوقت یعنی موداة است جمیع صلاتش در وقت است یعنی مودا است آیا با من ادرك میتوانیم این مطلب را در ست كنیم حالا شما كلام را ببرید آنجایی كه من علم دارم پنج ركعت به غروب تا ما صورت علم به پنج ركعت را درست كنیم بعد هم اینجا بگویم كه خب استصحاب هم همین كار را می كند من هم كه شك دارم كه آیا نمازها را خوانده ام یا نخوانده ام پنج ركعت هم به غروب خوف این را دارم كه فوت شده باشد و احتمال می دهم كه چیز شده باشد من هم در اینجا همانطوریكه یك واقع اینطور است استصحاب هم اینكار را انجام می دهد .
    اگر چنانچه ما می دانیم كه پنج ركعت به غروب مانده و می دانیم كه نماز نخوانده ایم نماز ظهر و عصر را نخوانده ایم و فوت هم عبارت از این است كه بعضی از اجزاء صلاه در خارج صلاه واقع بشود كه اگر نبود من ادرك ما باید بگوییم كه نماز عصر را اول باید بخواند و نماز ظهر را بعد باید بخواند آیا می توانیم ما با من ادرك ركعتا من الصلاه فقد ادرك الصلاه یا فقد ادرك ادات فی وقتها ما می توانیم بگوییم كه این منطبق است به هر دو نمازت و من از هر یك از این دوتا نماز می توانم یك ركعتش را ادراك كنم یكی اش را ادراك نكنم یا اختصاص دلیل وقت به عصر چهار ركعت به وقتی كه ما به غروب داریم اختصاص به عصر پیدا می كند و شما حالات می خواهید وقت را كه پنج ركعت به غروب هست می خواهید از وقت عصر یك مقداری منظم كنید به این این هم نظیر آنجایی است كه از وقت مغرب ما می خواهیم محلق كنیم كه مورد نص است و از وقت صبح می خواهیم محلق كنیم كه مورد نص است یا نه از آن قبیل نیست از آن قبیل نبودنش برای این است كه آنجا مزاحم نیست نماز صبح وقتش از طلوع فجر است تا طلوع شمس بعدش هم نمازی  ما نداریم كه در وقت آن نماز ما چه بكنیم و نماز عصر هم كه مورد نص است وقتش تا غروب شمس است و مزاحم با مغرب نیست بر اینكه مغرب وقت موسع دارد وقتی وقت موسع است مزاحم با او نیست اما وقت عصر كه عبارت از این چهار ركعت به غروب است وقت اختصاصی عصر است این وقت را ما اگر بخواهیم به ظهر بدهیم این مزاحم است عصر مزاحم بود با این وگفت اگر چهار ركعت به وقت داریم باید نماز عصر را بخوانیم و ما حالا می خواهیم كه چهار ركعت را از چهار ركعت سه ركعتش را بدهیم به ظهر و دلیل من ادرك ركعتا نسبت به عصر الان جاری نیست شما اگر من ادرك را نسبت به عصر جاری دانستید حالا قبل از اینكه بیاید وقت نه اینكه من ادرك مال آن است كه نماز نخوانده الا حالی كه یك ركعت به غروب داریم وسط روز كه نه جای من ادرك صلاه ظهر است نه صلاه عصر پنج ركعت به غروب هم جای من ادرك نیست به صلاه عصر كه نیست صلاه عصر پنج ركعت وقتی چهار ركعتش وقت لازم ندارد ما پنج ركعت به غروب داریم پس من ادرك ركعتا بر صلاه عصری كه الان یك وقت موسعی دارد مضیق الی ركعه نشده به آن منطبق نیست وقتی منطبق نیست دستش را دراز كرده میگوید وقت من است بده اگر من ادرك منطبق بود وقتی صلاه عصر دستش را دراز می كرد كه وقت من را بده ما می گفتیم كه من ادرك گفته بسم الله وقت است این وقت است وقت تعبدی است اما بعد از اینكه منطبق برآن نیست الان صلاه عصر دارد می گوید كه من باید در این وقت واقع بشوم كسی نباید با من مزاحمت كند و من ادرك هم كه منطبق نیست با اینكه جواب من را با من ادرك بگوی كه تو وقتت هستش پس مزاحمت می كند دلیل من ادرك با دلیل اختصاص به وقت به عصر او می گوید وقت اختصاص به عصر دارد و شما می خواهید در دلیل ظهر من ادرك را جاری بكنید تا اینكه یك مقداری هم از وقت عصر بگیرید و بدهید به ظهر و این مثل آنجا نیست كه مزاحمت در كار باشد اینجا مزاحمت در كار است و پنج اختصاص دارد وقت به نماز عصر و دلیل من ادرك هم نیامده كه توسعه ای بدهد تا اینكه ما بگوید با دلیل من ادرك كه توسعه داده است كار تمام می شود تحكیم می شود به مثلا این دلیل دیگر بنابراین باید چه بكنیم اینجا یك وجهی كه فرموده شده است این است كه نماز ظهر گرچه یك مطلوب مستقلی است و نماز عصر هم یك مطلوب مستقلی است لكن به مجموع نماز ظهر عصر هم می شود گفت كه مطلوب این مجموع هم مطلوب للشارع وقتی نباشد كه .این مجموع مطلوب شارع باشد و من نتوانم این مجموع را همه اش را تحویل شارع بدهم به دلیل من ادرك می گوید كه حالی كه نتوانستی همه این مطلوب واحد را تسلیم بكنی بعضیش كه وقت را ادراك كردی همان مقدار ما مثلا قبول داریم و به عبارت اخری هشت ركعت ولو اینكه نماز ظهر چهار ركعت است نماز عصر هم چهار ركعت است این هم مطلوب مستقل است این هم مطلوب مستقل است لكن می شود كه گفت كه صدق عقلایی دارد كه شارع هشت ركعت نماز از من می خواهد الان هشت ركعت نماز در این قطعه از زمان هشت ركعت نماز از من می خواهد و من نمی توانم جواب این هشت ركعت نماز را كه تمامش در وقت واقع بشود بدهم فرموده اند حالی كه نمی توانی این هشت ركعت نماز رادر وقت تحویل بدهی اگر چنانچه از یكیش یك مقداری را توانستی درك بكنی همین مقدار كافی است.
     بناءعلیه ازاین هشت ركعت من دو ركعتش را می توانم دروقت تحویل بدهم و این دو ركعت را كه می توانم در وقت تحویل بدهم تحویل می دهم و هذا كان به ذلك این فرمایشی است كه شیخ ما رحمه الله فرموده اند و من از خودشان  ایشان تعجب می كنم كه چطور همچین فرموده اند .
    خوب شما می فرماید مطلوب مستقل است آن هم مطلوب مستقل است دیگر ما مجموع چه چیز داریم در عالم مجموع صلاتین اصلا مطلوب است ما سه تامطلوب داریم در نماز عصر سه مطلوب از شارع مقدس چیز شده است یك مطلوب نماز ظهر است یك مطلوب نماز عصر است یك مطلوب هم مجموع صلاتین حالا اگر من خدای نخواسته ترك كردم یا شما یا دیگری ترك كرد صلاتین را این سه تا كتك می خورد یكی اینكه خوب چرا نماز ظهر را ترك كردی این مطلوب من است، یكی چرا نماز عصر را ترك كردی این هم مطلوب من بود ،یكی چرا مجموع صلاتین را ترك كردی این هم مطلوب من بود پس سه تامطلوب شارع الان دارد یا مجموع اصلا چیزی نیست مجموع مورد طلب نیست یك وقت این است كه اعتبار یك مجموع را می كند مثلا عاقل یا شارع اعتبار یك مجموعی را می كند و امر متعلق به آن مجموع می كند اگر هم مجموع العلماء اورا اعتبار كرده بنحو وحدت ویك حكمی هم روی مجموع گذاشته یك وقت گفته اكرم زیدا واكرم عمدا اونجا كه اكرم را آورده روی مجموع ،مجموع حكم دارد و او مجموع در خارج وجود ندارد در خارج احاد وجود دارد مجموعی نداریم در خارج لكن اعتبار وحدت وقتی كه شك در اعتبار یك نحو وجودی دارد روی این نحو وجود اعتباری كه این افراد واحد واحد را اعتبار می كند در خارج اعتبار می كند وحدانیست مجموع آن وقت در اعتبار اینكه اعتبار كرده خارج اینطوری در اعتبارش یعنی خارج اعتباری این معنا را این نحوه وحدتی هست و موضوع حكم هم هست.
     یك وقت این است كه نه حكمی به مجموع نكرده یك حكم كرده است به هذا یك حكم هم كرده به هذا دو تا حكم بیشتر ندارد اكرم زید و اكرم عمروا این شما روی هم رفته شما بخواهید روی هم بگذارید نه اینكه خودش روی هم گذاشته امر كرده شمایی كه خارج صف واقع شدید چون شرع نیستید شما شما می خواهید این را روی هم بگذارید بگیر این هم عمروا دارد از شارع این هم مطلوب شارع است شارع هذا مطلوب وهذا مطلوب ،اما مجموع هم یك مطلوب دیگری هست مجموع هم یك وجوبی دارد همچین چیزی نیست در كار تا شما رفع این اشكال را به این بكنید كه خیر مجموع این دو تا هم طلب به آن تعلق گرفته واین مجموع را كه تعلق گرفته جایش دراین مجموع جاش نمی شود در اینجا خوب حالا اگر مجموع را شما گفتید تعلق گرفته ما ادرك ركعتا من صلاه فتد ادرك الوقت یا یك ركعت كا فی است برای این ما یك ركعت به غروب داشتیم مجموعش را می خوانیم ما این نماز كه مجموع نیست یعنی وحدانی است دو تا نماز كه نیست كه شما بگوید دو تا ركعت می خواهیم یا اگر با شما موافقت كنیم دو تا ركعت می خوانیم چرا یك ركعت از ظهر یك ركعت عصر شما می خواهید این را درست كنید كه یك ركعت از ظهر می خوانیم سه ركعتش خارج بعد یك ركعت از عصر می خوانیم سه ركعتش خارج شمایی كه مجموع حساب كردید دیگر چكار دارید به ظهر عصر مجموع یك امر وجدانی است تویش نسبت مجموع یك نماز نیست یك مطلوبیت این  مطلوب كه عبارت از مجموع است دیگر نمی توانید شما بگویید برای ظهرش من یك ركعت اول می خوانم سه ركعتش بعد برای عصرش هم باید یك ركعت اگر من ادرك صلاه آنجا را هم شامل بشود یك ركعت از این مجموع كه در وقت واقع شد كافی است یعنی نماز ظهر را یك ركعت كه در وقت قرار دادیم برای مجموع نماز ظهر و عصر كافی است اگر اینطور  می گفتند باز یك مطلبی بود ولی صحیح نبود لكن یك ركعت را من حالا  بخوانم یك ركعت دیگر را بعد نماز عصر را آنجا بخوانم كه بخواهید حالیكه این طور شد دو ركعتش را در وقت قرار دهید چرا دو ركعتش را در وقت قرار بدهید یك ركعتش هم كه در وقت قرار بدهید چرا پنج ركعت حساب می كنید یك ركعت به غروب وقت داشته باشید در یك ركعت به غروب همین حرف را می زنیم كه ما یك مطلوب مشتمل داشتیم كه عبارت از نماز ظهر بود وتش یك مطلوب مشمول هم داشتیم كه عبارت از نماز عصر بود وقتش آن بود یك مجموعی هم داریم كه وقت این مجموع از ظهر است تا غروب و مجموع نه كل واحد وقت این مجموع اگر چنان چه از ظهر شد تا غروب و من ادرك  این را هم گفت همان طوریكه گفتید مطلوب است من ادرك این را هم گفت ما یك ركعت وقتی كه به غروب داشتیم نماز ظهر را شروع كنید بخوانید و نماز  عصر هم خارج وقت واقع بشود مانعی ندارد بر اینكه من ادرك دارد نمی توانیم یك همچین حرفهای را بزنیم و اصل مطلب مجموع عرض كنم ثمانی به منای مطلوب است ثمانی ركعات به عنوان ثمانی ركعات مطلوب نیست هشت ركعت ی كچهار ركعت مطلوب است یك چهار ركعت دیگر را هم مطلوب است اما ثمان  ركعات به اعتبار  ثمان ركعات  مطلوب نیست تا ما این طور درستش كنیم .
     به این وجه كه اگر شما قبول كردید كه به واسطه این كه نماز عصر مشروط به این كه نماز ظهرش توی آن باشد این یك نحو تركیبی است كه یك امر وحدانی حساب میشود نمی توانید كه هم بگویید مستقل هم بگویید وحدانی با هم این كه نمی توانید بگویید اگر وحدانی شد استقلال معنا  ندارد آن جزئش هست جزئش هست مستقل نیست یا شما باید بگوید كه اینها نماز ظهر یك مطلوب مستقل است نماز عصر هم یك مطلوب مستقل است چی دیگر می ماند  یا باید بگویید كه نه به واسطه این حاصل شده ما یك معجونی كه عبارت از نماز ظهر عصر كه این جزء مركب است یك مجموعی است كه همان طور كه احرام جزء صادقه ظهر بود نماز ظهر هم جزءاین مجموع است اما خودش چیزی نیست جزء این است یك امر هم تعلق گرفته به آن عنوانی كه حاوی این دو تااست كه عبارت از مجموع باشد پس ما یك ماموربه داریم كه عبارت  از مجموع است و آن هم صلاه است علاوه بر صلوت خمسی كه ما داریم  صلوات دیگری هم داریم و این آن است كه مجموع صلاه ظهر عصر مجموع صلاه مغرب عشاء مجموع صلاه ظهر عصر مغرب عشاء مجموع صلاه مغرب ظهر عشاءعصر جزء صلاتها هستند منتها اینجا وجه اعتبارش این است كه اشتراك است ناز مغرب عشاء مهموجه اشتراك این است كه اشتراك  ایناست كه اشتراط است پس بناء علیه شما حق ندارید دیگر از استقلال دم بزنی ما باید بگوید كه مجموع مركب اینها یك عنوانی است كه امر به آن تعلق گرفته است .
    وهر صلاه وقتي صلاه شد من ادرك ركعتا من صلا فقد ادرك الصلاه اينجا كه دوتا نماز نداري كه بايد براي او حساب علي حده باز كني براي او حساب علي حده يك نماز شما داريد و عبارت از اين مجموع است وفرموده است من ادك ركعتا من الصلاه فقد ادرك الصلاه شما يك ركعت بغروب بايستيد اين مضمون را بجا بياوريد حق نداري بگوي كه نماز عصر بخوان نماز عصر نداريم نماز ظهري نداريم يك مجموع داريم كه وقتش از ظه بود تا غروب ومن ادرك گفت كه اگر يك ركعت  از آن را ادراك كردي صلاه را ادراك كردي پس اين مجموع را من ادراك كردم.
    شما اگر بنا براين است كه با مجموع كاررا درست كنيد ديگرجاي ديگر نرويد همين ديگر با مجموع  مي خواهيد كار را درست كنسد شكا ديگر نبايد بگوييد كه من يك نماز ظهر دارم و متعلق امر است يك نماز عصر دارم در اين حالي كه در حال مجموعي هستي اعتبار مجموعي كني در حال اعتبار مجموعي ديگر شمانبايد بگوييد من يك نماز و يك نماز عصر دارم دوتا مطلوب دارم هركدام هم وقتي علي حده دارد در اين اعتبار شما بايد بگوييد من يك نماز دارم واولش تكبير ظهر وآخرش سلام عصر همان طوري كه آنجا يك نماز داشتي اولش تكبيرش روي خودش بود آخرش تسليم  بود اينجا  شما ضم به هم كرديد حالا شد يك مجموعي كه وحداني است امر وحداني است امر داريد قهرا يك صلب واحدي به آن تعلق گرفته وقهرا يك صلاتي هست اين يك چيز ديگري نيست بحسب قول شما نه بقول ما اولش عبارت از تكبير ظهر است آخرش عبارت از تسليم عصر بهد گفته است هركس  كه يك ركعت از نمازش را ادراك بكند اين نمازش را دروقت ادراك كرده شما هم بايد اين طور بگويد كه من در اين حالي كه دارم مجموعي را ملاحظه مي كنم وشارع هم مجموعي دارد طلب وحداني دارد مطلوب دارد واين مطلوب وحداني هم نماز است من ادراك به اين انطباق پيدا كرد م وقتي من ادراك به اين انطباق پيدا كردم من يك ركعت به غروب مانده شروع مي كنم به اين نماز هرجا مي خواهد ختم بشود من ادرك مي گيردش چرا نگيردش شما ملتزميد به اين ،ايشان ملتزمند به اين از اين مي فهميم كه قضيه مجموع چيزي نيست باز باقي مطلب هم اين طور است شما داريد درست مي كنيد شارع كي مجموعي اعتبار كرده شارع كي ثمانيه ركعات را از ما خواسته شار ع گفته است چهارركعت نماز ظهر چهارركعت نماز عصر بخوان سه ركعت نماز چي بخوان پنج ركعت نماز چي بخوان ديگر يك امر ديگري هشت ركعت نماز ظهر وعصر هفت ركعت نماز متعدد طلبهاي متعدده بااين نمي توانيم مطلب را درست كنيم.
    بناءعليه اشكال مي ماند سرجايش وآن اين است كه شما وقتي مي توانيد قاعده من ادرك را بصلاة ظهر منطبق كنيد كه از طرف صلاة عصر خاطرتان جمع بشود مزاحمت نباشد وقتي بخواد من ادرك صلاه عصر داشته باشد كه ديگر اين حرفها گذشته ديگر صلاه ظهرت  بهم خورده.
    پس بناءعليه شما بايد الان نماز عصر بخوانيد براي اينكه با من ادرك نتوانستيد درستش  بكنيد و نماز ظهر مزاحم است چون مزاحمت وقت عصر رابايد به خودش بدهيم وعصر را بخوانيم نه نماز ظهر را بخوانيم اين اشكال است .
    حالا ببينيم مي توانيم به يك وجهي رفع اين اشكال را بكنيم يا اشكال باقي مي ماند.