• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  •  این مقداری كه عرض كردیم كه این روایت من ادرك آمده است كه به ما افهام كند كه آنطوری كه شما فهمیدید از ادله وقت كه باید تمام اجزای صلاه در وقت واقع بشود اینطور نیست اعتبار وقت به حسب واقع همین قدر است كه جزئی نمازدر وقت واقع بشود منتهی نسبت به آخر وقت یك ركعت و نسبت به اول وقت ولو بعض ركعت در  وقت واقع بشود اجزئت. این وجه اگر این مراد باشد كه وقت به حسب واقع این قدرش كفایت می كند و مطلق هم كفایت می كند این اولین اشكالی كه برآن است این است كه بنابراین می شود كسی عمدا اول وقت شروع كند و یك جزئی از نمازش را در وقت بگذارد برای اینكه این معرف اعتبار وقت است این وقت ،این وقت اینها معرف اعتبار وقتند كه این نحوه اعتبار شده و همینطور در آخر وقت هم اگر چنانچه عمدا تاخیر بیندازد تا یك ركعت به آخر وقت آن هم جائز است كه تاخیر بیندازد عمدا در آخر وقت یك ركعت را ادراك كند این را گمان نكنم كسی ملتزم باشد علاوه اینكه خلاف ادله من ادرك است.
     اما موثقه ای كه وارد شده است از مسبب ابن  عن عمار كه در او هست كه اگر كسی در این روایات من ادرك فقد موثقه اش یك  روایت و آن این روایت است اگر كسی نوم غلبه كند براو بر چشمش یا یك مانعی عارض بشود از اینكه نماز را بخواند و نماز را شروع كند و یك ركعت فجر را عرض كرده است یك ركعت از فجر قبل طلوع شمس واقع بشود اجزئت. فرض این است كه كسی عائد برايش پیدا بشود یا نوم از باب اینكه خواب بوده است نرسیده است به این مطلب در این فرض شده است كه اگر چنانچه یك ركعت از نماز را  ادراك بكند این مجری است و ظاهر این این است كه این قیود معتبر است كه نه این است كه عمدا می تواند این كار را بكند منتها قید نوم قید عرض بكنم اینها چی باشد آخر امر اینكه كسی كه نمازش را نخوانده است و به واسطه یك جهتی نه عمدا تاخیر انداخته باشد كسی كه نمازش را ترك كرده است به واسطه عرضی و آخر وقت رسیده است و آن وقت نمازش را خوانده اینطور كه ما اگر ما بودیم می گفتیم كه آن كسی كه عمدا تاخیر انداخته باشد تا یك ركعت به آخر وقت تقصیر كرده علاوه بر اینكه دیگر این روایت شامل او نیست  واین نمازش قضا هست و ادراك این موضوع در وقتی است كه عمد تو كار نباشد و روایات دیگر من ادراك من ادراك ركعتا من الوقت فقد ادراك وقت آن اعم از این معناست كه لعذررسیده باشد به آن آخر وقت یا اینكه خیر عمدا كاری كرده است رسیده به آخر وقت آخر وقت وقتی ادراك كرد یك ركعت از نماز را     از وقت این مقدرا از وقت را ادراك كرد این نمازش را ادراك كرده است نمازش در وقت واقع شده است علی ای حال این وجه این خلاف ظاهر روایات است .
    ما احتمال دیگری كه با ظاهر روایت می سازد این است كه من ادرك ركعتا من الوقت مال آدم مثلا مضطر باشد كسی كه اضطرارا برايش یك همچین مطلبی پیش آمده است ولو تعمیم هم  بدهیم كه ولو اضطرار را خودش این معنا را كه خودش درست كرده باشد لكن اینطور نیست كه بتواند تعویق بندازد این حال آن آدمی است كه بنحو اضطرار رسیده تا اینجا و نمازش را نخوانده غفلت كرده یا خواب بوده است  یا عائد واقع شده است از اینكه نماز بخواند حالی كه رسید به این مقدار از این وقت  اینطور نیست كه حالا قضا شده باشد نمازش رها كند قضا هم بر توسعه است برود  نه نماز باید بخواند را ادراك صلاه را هم تامتا كرده است و شیخ طائفه هم ادعا می كند كه این نمازش ادا است بلا  خلاف ادا است این نماز نه این كه قضا است یا بعضیش ادا بعضیش قضا این جور نیست این تمام نمازش ادا است و بعضي هم دعوی علی  خلاف می كند و از این روایات هم استفاده می شود كه اجزاء اینها یعنی اینكه این در وقتش كافی است این مقدار یا عرض بكنم كه نمازش ادا نیست الان و ایشان هم ادعای اجماع می كنند به این مطلب یا آن روایتی كه ادرك صلاه فی وقتها یعنی در وقتش صلاه واقع شده است و نماز را تمامش را در وقت ادراك كرده است حالا بنابراین احتمال كه عمدا نتواند تاخیر بیندازد لكن اگر تاخیر افتاد  من باب اتفاق یا هر جهتی یا اگر هم عمدا تاخیر انداخت خلاف كرده لكن حال باز هم ادراك كرده وقت را نماز هم باید بخواند آیا در اینجا راجع به اگر شك بكند در اینكه نماز را خوانده یا نخوانده است به حسب آنطوری كه ما تا حالا تمام كردیم با قطع نظر از من ادرك اینطوری كه ما ادراك كردیم ادله تجاوز را قاعده تجاوز را قاعده تجاوز را گفتیم كه وقت هر مقداریش كه هست این شك در وقت است  ولو نصف ركعت باشد ولو همان تشهد را به وقت برسد این وقت است نمازش تجاوز باز نكرده نگذشته است و وقتی گذشته است كه وقت بگذرد و آن با گذشتن به غروب شمس است مثلا در ظهرین روایت صحیحه زراره ،فضیل هم ما همین معنا را اختیار كردیم اینكه وقت فوت را تفسير میفرماید به آنكه آن وقتی است كه اگر از این بگذرد لم تكن صلاته مؤداة صلاتش هیچ ادایی نیست دیگر و اگر نصف صلاه ادا باشد نصف صلاه غیر ادا باشد آنكه اداست آنی ست كه در وقت بیاید اگر نصف صلاه در وقت بخواند نصف صلاه هم خارج وقت بخواند آن نصف صلاتش صلاه ادایی است مگر ادا بیشتر از این است كه در وقت واقع بشود از این روایت هم استفاده می شود كه وقت در وقتی گذشته است كه آن نمازش هیچ ادا نباشد و آن خارج وقت است تا اینجور نباشد لم یخرج وقت الفوت فوت وقتی می گذرد كه نمازش دیگر لم تكن مؤداة یعنی به قول مطلق دیگر این ادا نباشدبنابراین به حسب این روایت هم اگر بعض از وقت باقی باشد ولو كمتر از ركعت باقی باشد نظیر قاعده تجاوز كه عرض كردیم این هم مقتضاش این است كه شكش در وقت باشد و خارج وقت آنجای است كه این مقدار هم بگذرد.
     حالا ما كه در آنجا این مطلب را قائل شده ایم در حدیث من ادرك ركعتا نسبت به قضیه شك در وقت بودن احتیاج نداریم برای اینكه ما با قاعده تجاوز گفتیم هر جا شك در وقت باشد  قاعده تجاوز نیست پس باز خارج می شود ما احتیاج به اینكه من ادرك توسعه بدهد یا توسعه ندهد هیچ احتیاجی به من ادرك نداریم.
     انما الكلام در اینكه آیا من ادرك ركعتا آنجایی كه نصف ركعت باشد كه  ما به حسب قواعد قاعده تجاوز به حسب این روایت صحیحه گفتیم این هم شك در وقت است با قاعده با قاعده من ادرك و مفهومی كه از این استفاده می شود می توانیم دست از آنها برداریم و بگیم كه اگرچه قاعده اقتضا می كرد كه بعض ركعت هم اگر ما ادراك كردیم شك در وقت است لكن روایت من ادرك مقابل است با آنطرفی كه مايی كه قائل هستیم كه در شك هر جا در وقت واقع بشود در هر گوشه وقت كه واقع بشود این شك در وقت است و تجاوز این است كه تمام وقت خارج بشود ما اینجا بحث باید بكنیم آنطرف قضیه ای كه بحث كرده اند آن مال احتمال دیگری است مايي كه این احتمال را می دهیم راجع به اینكه شك در وقت هست بعض ركعت هم هست تمام ركعت هم هست تمام ركعت هم در وقت هست برای شك در وقت كردن ما احتیاج به قاعده من ادرك نداریم بود نبودش علی سواء است لكن آیا جلوی ما را می گیرد از این قاعده ای كه اگر بعض ركعت هم در وقت واقع بشود این صلاه در وقت است قاعده من ادرك جلوی این را می گیرد كه نه حتما باید یك ركعت به آخر وقت داشته باشیم و كمتر از آن نمی شود یا نه این مبتنی بر این است كه ما از من ادرك ركعتا من الوقت فقد ادرك الوقت جمیعا فقد ادرك القضا جمیعا یا ادرك الصلاه از این معنایی كه مقابل این است چی می فهمیم این را حالا ما فرض كنیم كه من كان كذا كذا یك نحوه شرطیتی ازآن می فهمیم مثل محمول شرط می شود اما مفهوم اگر اینجا بخواهد داشته باشد چی مفهوم من ادرك ركعتا من الصلاه فقد ادرك الصلاه من لم یدرك ركعتا من الصلاه ركعتا من الصلاه لم یدرك الصلاه این قدر می فهمیم اما یا فرض بفرمایید كه این هم می فهمیم كه من ادرك ركعتا من الصلاه فقد ادرك الصلاه فی وقتها یعنی وقتش است اگر چنانچه ادراك بكند یك ركعت از صلاه را ادراك كرده صلاه را در وقت مفهومش این است كه اگر چنانچه یك ركعت را ادراك نكرده لم  یدرك الصلاه فی وقتها .
    آیا لم یدرك الصلاه فی وقتها ازآن می فهمیم كه یعنی در هیچ وقتش واقع نشده یا مقابل ادرك صلاه تماما در وقت ادرك الصلاه تاما یعنی تمامش در وقت واقع شده جلوی این را می گیرد كه نه تمام صلاه شما در وقت واقع نیست در عبارت اخری ما مفهوم را یك  سلب كلی می فهمیم یا یك سلب جزئی حرف شرط ما می گذاریم واقع هم همین مطلب را فهمیده میشود ازش لكن حالا ما حرف شرط می گذاریم ان ادرك ركعتا من الصلاه فقد ادرك صلاه فی وقتها یا ادرك الصلاه ان لم یدرك ركعتا من الوقت فلم یدرك الصلاه فی وقتها یعنی هیچ جهت از صلاه هیچ جزئی از صلاه را در وقتش ادراك نكرده است یا تمام صلاه را در وقتش ادراك نكرده اگر بفهمیم كه هیچ جزئي از صلاه را در وقتش ادراك نكرده پس آن وقت ما كه میگویم این یك جزئش را در وقت ادراك كرد یك جزء وقت را ادراك كرد چطور است این جهتش درست می شود لكن باز این جهتش باقی می ماند كه لم یدرك الصلاه فی وقتها كه در مقابل ادرك الصلاه فی وقتها یعنی می خواهد بگوید وقت نیست یا صلاتت دیگر در وقت ادراك نشده دو مطلب ما داریم یك مطلب این است كه ادراك  صلاه در وقت به حسب ای روایت ادراك صلاه در وقت موقوف بر این است كه یك ركعت از صلاه در وقت واقع بشود اگر اینطور شد ادراك صلاه در وقت است و اگر اینطور نشد ادراك صلاه در وقت نیست ادراك صلاه در وقت نیست یعنی وقت نیست یا خبر جزئی از وقت كه هست وجدانا لكن ادراك این قدر ادراك در وقت بود ادراك استفاده كنیم كه وقت نیست و به عبارت دیگر در طرف اثبات تنزیل بشود وقت خارج منزله وقت و طرف مفهوم نفی بشود جزئی از وقت از وقت همانطوریكه در آنطرف تنزیل بشود منزله وقت در اینطرف هم این جزئی كه مانده است از وقت تنزیل بشود خارج وقت آیا از من ادرك یك همچین چیزی می فهمیم تنزیل خارج وقت در وقت برای كسی كه یك ركعت درك كرده است از صلاه و تنزیل وقت خارج وقت برای كسانی كه ادراك نكرده است یك ركعت را اگر این معنا را بفهمیم آن وقت مقابل آن استفاده ای كه ما از ادله تجاوز كردیم آن استفاده ای كه از صحیحه زراره كردیم این مقابل اوست و ما باید آنقدر دست از او برداریم اینجا می گفتیم وقت هر مقداریش كه هستش در وقت است اینجا فرموده است كه آنقدر كمتر ركعت نازل منزل خارج الوقت .پس بناء علیه الان شما در خارج وقت تنزیل شده منزله خارج وقت اگر یك همچین مطلبی بفهمیم آن وقت این معنا را هم بفهمیم كه شك در او هم شك نازل منزله خارج است چنانچه شك آنجا هم شك نازل منزله داخل است اینها را اگر ما بتوانیم بفهمیم یك مرحله قضیه اینكه تنزیل مال وقت است وقت را تنزیل كرده این اولش صحبت از ما در تمام این روایات یك همچین مطلبی كه تنزیل كرده باشد وقت را منزله وقت، وقت خارج را منزله وقت ما نداریم آن مقداری كه داریم یا تعبیر به این است كه اگر همچین نمازی خواند اجزاء یا تعبیر به این است كه ادرك صلاه یا تعبیر به این است كه ادرك صلاه فی وقتها تنزیل شده نماز خارج وقت منزله نماز در وقت نه تنزیل شده است وقت منزله وقت نماز خارج وقت تنزیل شده منزله نماز در وقت اینجا هم اگر اینطرفش باشد اگر اینطرف را بفهمیم تنزیل شده است نمازی كه یك ركعت كمترش در وقت واقع شده باشد منزله وقوع اما وقت هم تنزيل شده باشد اينقدر يا وقت هم تنزيل شده آنطرف ما از ادله استفاده نمی كنیم.
     بناء علیه اگر ما بخواهیم استفاده این معنا را بكنیم كه شك در این وقت شك در خارج وقت است و شك در آن وقت شك در وقت است از اول راجع به تنزیلش اشكال هست و اگر تنزیل بشود باز جای دیگرش گرفتاری هست كه تنزیل وقت منزله وقت آیا تنزیل شك در وقت است منزله شك در این حال هم منزله شك در وقت شده آیا یك همچین چیزی هم تنزیل شده یك همچین تنزیل مطلقی هم ما داریم كه همه جهات وقتی را شما باید در این مترتب كنید یا نه وقت نسبت به صلاه اینطور شده است نسبت به صلاه وقت تنزیل شده منزله وقت اگر یك ركعت  را چیز بكند ادراك بكند و آن طرفش هم اگر فهمیدیم تنزیل شده خارج وقت اگر یك عده اش را ادراك نكند اما وقت اگر هم تنزیل كرده باشد وقت را ما تسلیم كنیم كه وقت را تنزیل كرده منزله وقت این وقت را تنزیل و خارج وقت را تنزیل كرده منزله وقت این وقت را تنزیل كرده منزله خارج وقت لكن ما یك چیز دیگر لازم داریم و آن این است كه شك در وقت ما می خواهیم آیا این مطلب هم درست می كند كه شك شما در این وقت شك در وقت است و شك شما در این وقت شك در خارج وقت است این هم خودش محل اشكال است .
    لكن چیزی كه هست در صحیحه زراره صحبت خارج وقت وقتی كه می شود مطلب را به آنجا میرساند كه لم تكن صلاته موداة كانه این عنوان را می خواهد بیان بفرماید كه میزان این است كه اگر چنانچه بگذرد یك مقدار از دقت بطوری كه لم تكن صلاتك موداه صلاة تو موداة كه نباشد آن وقت این خارج وقت است .
    و اگر چنانچه صلاه تو صلاه ادایی است و موداه است و آنطور كه ما فهمیدیم این است كه آنطرفش تمامش خارج وقت بشود این طرفش هم چه .میزان موداه بودن و لا موداه بودن است ا قاعده من ادرك كسی بفهمد كه آنطوری كه شیخ طائفه می فرماید كه قوم فرموده اند كه اگر كسی ادراك كند یك ركعت از وقت را ادا است حالا ولو اینكه خب وجدانا بعضیش خارج وقت است لكن به حسب حكم شرع یك همچین نمازی كه یك ركعتش در وقت واقع شده است صلاه ادایی به حسب فهم فقها فتوای فقها به این مطلب و شاید خود ما هم این مطلب را فهمیدیم كه نه كانت الصلاه تامتا اگر این مقداریش خارج وقت باشد تامتا نیست تامتا در وقتی است كه این شرط را داشته باشد شرط مال تمام اجزاء صلاه است نه آن احتمالی كه ما دادیم كه نه كافی است این مقدار اگر اینطور باشد آن وقت ما دنبال این هستیم كه موداه باشد این وقت است كه نماز در این وقت ایجاد بشود ادا است اگر یك ركعت داشته باشیم به آخر وقت همچین وقتی است كه من اگر اول ركعتی كه یك ركعت به غروب داریم همان یك ركعت به غروب داریم من شك كردم كه آیا نماز خوانده ام یا نه این صدق كه الان اگر تو شروع كنی به نماز به حسب قاعده من ادرك اگر الان شروع كنی به نماز، نماز در وقت واقع شده است نماز تو اداست و اگر نصف ركعت داشته باشیم دیگه نماز من ادا نیت به نحو مطلق یك خورده اش هم به حسب من ادرك استفاده می شود ازآن كه ادا نیست دیگر آن مقدار كه اگر چنانچه نصف ركعت هم ادا باشد ادرك تامه باشد خب می فرمود نصف ركعت یا بعض ركعت اینكه تحدید كرده به اینكه من ادرك ركعتا من الصلاه ازآن می فهمیم كه آن مقداری كه شارع ادا قرار دادهو القاء كرده جهات دیگری را كه عقل ما می فهمید از روایات می فهمیدیم و ابن مقدار ادراك یك ركعت را ادا قرار داده است حدش یك ركعت است اگه كمتر بود باید تغییری نباشد وقتی حدش یك ركعت شد ما دون این حد دیگه ادا نیست .
    بناء علیه آن وقت ما آن طرفش هم می فهمیدیم كه در آن صورتی كه شك ما در اول ركعت واقع بشود ادا است و اگر چنانچه یك مقداری از این وقت بگذرد دیگر وقت نیست كه اگر من الان نماز را شروع بكنم در این وقت ادا نیست نماز من دیگر لم  یقع صلاتی صلاه ادائیا .
    بناء علیه میزان ادا بودن نماز و ادا نبودن و گذشتن وقتی كه اگر چنانچه در آن وقت كه گذشت من شروع بكنم ادا نیست یا اگر چنانچه شروع بكنم ادا است این تفصیل واقع می شود مابین یك ركعت و بعض ركعت بر مبنای ما  هم یعنی ما باید دست از قواعدی تا حالا فهمیده بودیم كه بهض ركعت اگر باشد شك در وقت است اگر چنانچه یك جزء از صلاه هم باشد وقتش باشد شك در وقتش است هم از روایات صحیحه زراره فهمیده بودیم هم از قاعده تجاوز فهمیده بودیم این روایت فرموده است كه نه اینطور نیست اگر چنانچه بعض از صلاه در وقت واقع بشود موداه نیست و قاعده من ادرك می گوید كه اگر چنانچه یك ركعت در صلاه واقع بشود مؤداة .
    و اگر دون یك ركعت صلاه واقع بشود مؤداة نیست و این محرز موضوع صحیحه زراره است وقتی ضم بكنیم صحیحه زراره را به این روایت ازآن می فهمیم كه یك ركعت از وقت اگر باقی باشد اداست و چون اداست و شك تو اعتبار دارد و اگر چنانچه نصف ركعت بگذرد نماز تو اگر حالا شروع كنی ادا نیست وقتی هم كه ادا نیست شك تو اعتبار ندارد تجاوز كرده است اینها همه روی این قضیه كه ما این نماز را قواعد تا آخر وقت به حسب قواعد نماز را اگر من شك كردم باید بیاورم و باید بیارم یعنی باید اتیان كنم حالا وقت بوده وقت می خوانم اگر چه خارج وقت باید اتیان كنم فلیصلها یعنی نماز باید بخواند اینطور نیست كه شكش بی اعتبار باشد.
     و اما بنا بر قول آن اشخاصی كه قادلند  به اینكه ما نه سعه وقت می خواهیم به اندازه صلاه اگر وقت به اندازه صلاه سعه داشت من شكی كه بكنم در اینجا شك در وقت است و اگر چنانچه به این اندازه سعه نداشت شك من شك خارج وقت است آیا روی مبنای اینها كه این را می گویند با حدیث من ادرك ركعتا من الوقت فقد ادرك الصلاه من الصلاه فقد ادرك صلاه می توانیم روی مبنای اینها مطلب را تمام بكنیم و شك را شك رد وقت بكنیم آن شك نصف را شك در خارج وقت بكنیم یا نمی توانیم.