• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • بنا بر اینكه مستند ما قاعده تجاوز باشد و قطع نظر از روایت خاص در وقت حدیث من ادراك بخواهیم بحث كنیم دو احتمال دادیم كه در یك احتمالش وقت هر مقداری از وقت باشد قاعده تجاوز دارد ولو نفس ركعت میزان همان وقت است.
     و در یك احتمالش هم اگر چنانچه مقداری كه توسع برای  صلاه داشته باشد نباشد این هم قاعده تجاوز دارد و فرقی ما بین اینكه ركعت باشد  چه باشد نیست تفصیلی ما بین ركعت  بعضی ركعت اینها در این دوتا احتمال نبود.
     حالا با نظر به روایت خاصه ای در این مورد وارد شده   است و بعد هم با لحاظ  حدیث من ادراك ببینیم  باید چه بگویم ما اول راجع به خود حدیث صحیحه زراره و فضیل كه در این موضوع وارد شده است بحث بكنیم كه اگر چنانچه من ادراك نداشتیم از این حدیث چه می توانستیم چه استفاده كنیم در این حدیث هست كه اگر چنانچه در وقت صلاه  یا در وقت فوت صلاه فلیصلها و اگر چنانچه وقت فوت خارج شده است اینجا لیس علیك شیئ و در همین صحیحه ازآن ظاهر می شود كه وقت فوت مراد عبارت از وقتی است كه اگر چنانچه این وقت بگذرد این نماز را اتیان نكرده است موداة بلكه وقت فوت اگربه  این معنا كه ان جاز ذلك الوقت ثم صلی لم یكن صلاته موداة  حالا ما ببینیم  كه مقصود از این عبارت چه هست .
    یك احتمال این است كه حالا من قبلا این را عرض كنم كه وقت كه برای نماز فی نفسه قرار داده شده است كه نماز  باید در این اوقات واقع بشود ما بحسب آن طوری كه ارتكاذ عقلاءو عرف است و فهم عقلائی است این طور چیز ها این است كه نماز باید از اول تا آخرش در وقت واقع بشود اگر گفتند فلان چیز فلان وقت اول ظهر تا غروب وقت صلاه است می فهمیم كه ظهر شروع صلاه می تواند بكند و باید در آخر وقت هم جوری نماز بخواند كه آن جزء آخر صلاه هم در وقت واقع بشود كه اگر این طور نباشدیعنی یا یك جزء جلو وقت واقع بشود یا یك جزء بعد از وقت واقع بشود هر مقداری می خواهد این جزء باشد این نماز باطل است برای اینكه شرط را ندارد شرط این بود كه وقت درآن معتبر بود و معنی كه وقت معتبر است این اصل كه نماز به تمام اجزائین در وقت واقع بشود اگر بعض اجزائش قبل از وقت واقع بشود یا بعض اجزائش بعد از وقت واقع بشود این باید بحسب قاعده باطل واقع بشود لكن با ضم ادله قضا می فهمیم كه نه باطل واقع نمی شود اگر كسی نصف ركعت مثلا از وقت مانده است  و شروع  كرد به نماز این نمازش باطل نیست اگر كمتر از آن  وقتی كه صحه دارد این وقت از برای صلاح شروع كند برای نماز كه یك مقدار یش در وقت است و یك مقداریش بیرون این لم یقع باطلا .
    انما الكلام در این كه خوب حالا باطل نیست  این آيا ادا است آیا قضا است یا ادای قضا است  این مقدار ادا است این مقدار قضا است ادا معناش این است كه یك نمازی چنانچه در وقتش واقع بشود این ادا است  وا گر واقع شد و  این نماز صحیح این بد بواسطه ادله قضا فهمیدیم كه این نماز، نماز صحیحه است آن بحسب ظاهر بحسب قاعده این هم نمی توانیم به آن بگوییم همه اش قضا است برای اینكه یك مقداریش  توی وقت واقع شده نمی توانیم بگوییم همش ادا است برای اینكه یك مقداریش خارج وقت واقع شده است باید بگوییم این مقداری كه در وقت واقع شده این ادا است بر اینكه ادا بیش از این نیست كه نماز در وقت واقع بشود این هم در وقت واقع شده آن مقداری كه بیرون وقت واقع شده قضا است بر اینكه بعضی قضا این است كه در نماز در خارج وقت واقع بشود. اگر بخواهیم بگوییم كه این ادا  به قول مطلق است باید تمامش در وقت واقع بشود یا قضا به قول مطلق است باید تمامش خارج وقت واقع بشود اما نصفش در وقت نصفش در خارج وقت را نه اسم قضا نه اسم ادا بر آن بگذاریم بگویم كه یك مقداریش قضا است یك مقداریش ادا چنانچه خب بعضی فقها حتی حتی با روایت من ادرك هم قائل هستند كه بعضیش قضا است بعضی اداست لكن حالا ما قطع نظر از حدیث من ادرك داریم بحث می كنیم اگر اینطور شد كه این نماز صحیح واقع شده است و یك مقداریش در وقت واقع شد این مقدار كه در وقت واقع شده است صلاه ادایی است  آن مقداری كه در خارج وقت واقع شده آن صلاه قضا نیست اگر اینطور شد این روایت صحیحه زراره  فضیل كه می فرماید كه وقت فوت اگر خارج شد ان خرج وقت الفوت این جاء فثم شك این شكش بعد از وقت است شكش لا یعتنی به این شك و فرمود هم وقت فوت عبارت از آن وقتی است كه از روایت همین این استفاده شد كه وقت فوت عبارت از آن وقتی است كه اگر چنانچه نماز را اگر آن وقت بگذرد ثم صلی لم تكن مؤداه لم تكن صلاه مؤداه. آیا مراد این است كه وقت فوت عبارت از وقتی است كه اگر آن وقت بگذرد نماز قصدا ادا نيست لم تكن صلاة ادا يعني هيچ ادا نيست نماز این  يك احتمال است .
    يك احتمال هم اين است كه اگر چنانچه اين وقت بگذرد این ادا بقبول مطلق كه تمامش ادا باشد نیست.
     این دو احتمال در این روایت هست كه بنابر یك احتمال آن احد الاحتمالینی كه در قاعده تجاوز داریم تایید می كند در قاعده تجاوز یك احتمال این ود كه همین وقت مقرری كه از برای صلاه است مادامی كه هستش این قاعده تجاوز نیست در كار وقتی این گذشت ولو نیم ركعت وقت هم داشته باشیم اگر نگذشته قاعده تجاوز هست این هم باید بگذرد تا قاعده تجاوز باشد این یك احتمال بود در آنجا اینجا هم روی یكی از دو احتمال كه آن این است كه باید تمام این در مؤداه واقع بشود اگر گفتیم این تمامش باید ادا واقع بشود تا اینكه تجاوز وقت گذشته باشد این اگر بعضی اش هم در وقت واقع بشود  اینجا باید این وقت تمامش بگذرد در آن وقت اگر شروع كرد به نماز تمام این صلاه در خارج وقت واقع شد آن وقت يقال كه خرج وقت الفوت یعنی خرج وقتی كه این وقت وقتی كه خارج ثم صلها لم تكن مؤداة این روی این احتمال با این احتمال سابق منطبق می شود .
    روی احتمال دیگری كه نه لم تكن موداه یعنی اینطوری كه این تمامش ادا واقع شده باشد اگر چنانچه وقت طوری است كه اگر نماز را بخواند بعضيش ادا واقع شده بعضيش هم قضا واقع شده است این مطلق نیست بعضیش موداه ،بعضیش غیر موداة این با این احتمال دیگری منطبق می شود.
     و اگر چنانچه ما قائل بشویم به اینكه مقصود این روایت كه زمان فوت اگر گذشت معناش این است كه تمام این نماز باید در وقت واقع بشود و اگر تمام این نماز در خارج وقت واقع شد آن وقت تجاوز ندارد لكن اگر بعضی اش واقع شد قاعده تجاوز ندارد كه منطبق با یكی از احتمالات است دیگر ما احتیاج اینكه بریم سراغ من ادرك نداریم بلكه زائد بر من ادرك استفاده می شود یعنی اگر چنانچه بعض ركعت نماز را هم در وقت چیز بكند در وقت ادراك بكند این هم به حسب این روایت باز در وقت واقع شده است برای اینكه تمام نمازش خارج وقت واقع شده است بله روی آن احتمال دیگری روی آن احتمال این است كه نباید تمام وقت صحه به آن احتمال آنجا منطبق می شود كه آنجا صحه داشته باشد از برای تمام صلاه كه بعضیش اگر باشد ولو ركعت هم كه باشد نه دیگر فایده ندارد.
     بناء علیه اگر ما آن احتمال را گفتیم نظیر آن احتمال آنجا مادامی كه وقت هست و نماز اگر چنانچه بعضش در اینجا واقع بشود موداه است مادامی كه وقت است قاعده تجاوز نیست وقتی كه این وقت هم گذشت آن وقت قاعده تجاوز می آید در این مسئله ای كه ما هستیم كه اگر چنانچه یك ركعت به غروب مانده من شك كردم كه آیا نماز كردم یا نكردم به حسب این دلیل با قطع نظر از دلیل من ادرك آنجا اگر نصف ركعت هم از نماز را من درك كردم وقتش را آنجا قاعده تجاوز نیست و باید نماز را من بخوانم منتها نماز را باید بخوانم در این صورت نمازی كه می خوانم به حسب قاعده یك خوردش اداست یك خورده اش قضاست  آنی هم كه می گوید قضاست خب قضا باشد اما نماز باید بخوانم معناش این نیست كه نماز را اداءا می خوانم نماز را باید بخوانم یعنی اینطور نیست كه این شكت بی اعتبار باشد شكت اعتبار دارد فلیصله  اما توآن نیست كه فلیصله یعنی باید در وقتی كه نماز می خوانی در وقت واقع میشود و ممكن است در وقت واقع بشود و ممكن است در خارج وقت واقع بشود.
     بناء علیه روی این احتمال دیگر ما احتیاج به اینكه بحث از من ادرك و اشكالات در من ادرك بحث از آن روی این احتمال نداریم .
    بله احتمال دیگری هم هست و آن احتمال این است كه اگر چنانچه همانطور كه آنجا می گفتیم كه باید وقت صحت داشته باشد به اندازه ای كه نماز در تمام نماز در وقت واقع بشود اگر چنانچه اینطور باشد شك در وقت است و اگر این صحه را نداشته باشد این شك در خارج وقت است آن وقت روی این احتمال چنانچه روی این احتمال كه بعضیش هم اگر این صحه را نداشته باشند خارج وقت است خب به حسب این روایت باید چه یك ركعت داشته باشیم به غروب چه سه ركعت داشته باشیم به غروب چه سه ركعت و نیم داشته باشیم به غروب و شك هم من بكنم این شك خارج وقت است منتها در این صورت ببینیم كه آیا با من ادرك ركعتا من الوقت میتوانیم مطلب را درست بكنیم در من ادرك ركعتا من الوقت فقد ادرك الصلاه.
     عبارت روایت این است كه اگر چنانچه یقین كردید یا شك كردید فی وقتها او وقت فوتها اینجا باید فلیصله و اگر چنانچه وقت فوت خارج شد با قطع نظر از این ذیل وقتها و وقت فوتها به نظر می رسد كه یعنی وقت فضیلت و آخر وقت، وقت اول وقت را وقتها گفته اند و خیلی از روایات هم وقت گفته اند همان وقت فضیلت را بوده وقت فوت یعنی آن وقتی كه اگر ما بودیم خودمان می خواستیم بفهمیم وقت فضیلت می گوید از دست رفته است پس این دیگر فضیلت فوت شده اما  باز وقت هست اگر ما باشیم و همین تكه روایت ظاهر این است كه باید تمام وقت بگذرد به اینكه تمام وقت وقت صلاه است و فوت است یعنی وقت صلاه فوت شده است تمام وقت اینطوری هستش پس باید این وقت بتمامه بگذرد یعنی اول وقت را وقت فضیلت گفته اند از فضیلت گذشت تا آخر وقت را وقت فوت گفته اند.
     بناء علیه باید ما به حسب ظاهر در این روایت با قطع نظر این چیزی كه در خودش تحصیل كرده ظاهر این است كه باید تمام وقت بگذرد این ظاهر خود این روایت است  و روایتی دیگری كه همین مقدار را دارد كه بعید نیست كه یكی باشد تقطیع شده باشد و اما آنجایش كه می فرماید كه وقت فوت وقتی است كه اذا جاز ان جاز ذلك الوقت ثم صلی لم تكن صلاته مؤداة ما بخواهیم این دوتا را به هم ضمیمه كنیم آنجایی كه وقت فوت را گفته است و فی نفسه معنايش این بود كه مقابل وقت فضیلت اینجا كه می فرماید كه وقت فوت عبارت از یعنی ازآن استفاده می شود كه تحت فوت عبارت از یك وقتی است اگر چنانچه این وقت بگذرد ثم شروع به صلاة بكند این صلاه موداه نیست یعنی هیچ موداه نیست این احتمال اقوی است كه باید اگر بخواهد شكش اعتبار نداشته باشد باید وقت هم چه بگذرد كه اگر شما شروع به نماز بكنی ادا اصلا تو كار نیست نه اینكه یك خورده اش ادا یك خورده اش قضا یا همه اش ادا اصلا ادا نیست دیگر و این در چه وقتی صادق است در آن وقتی كه شما تمام آن وقت تا غروب بگذرد وقتی تا غروب گذشت و شما شروع كردید به صلاه لم تكن صلاتك مؤداة این صلاة تو مؤداة نیست در این صورت نمی توانیم بگوییم لم تكن صلاتك موداه در این صورت صلاه من موداه است غیر موداه هر دوي آنها است هم موداه است هم غیر موداه آنی كه می شود گفت كه صلاه مؤداة نیست یا به قول مطلق می توانیم بگویم كه لم تكن الصلاه موداه آنی است كه باصدر روایت مطابق است و آن این است كه این وقت باید تا آخرش بگذرد كه ثم شروع كردی وقتی خرج جاز الوقت ثم شروع كردی به نماز صلیتها این صلاه تو دیگر صلاه ادایی نیست این صلاه، صلاه غیر ادایی است به حسب ظاهر این احتمال به نظر می رسد كه باز مطابق با آن مطلبی است كه با قاعده تجاوز درستش كردیم  با قطع نظر از اینها گتیم ظاه از قاعده تجاوز این است كه باید تمام وقت بگذرد و با احد احتمالهایی كه در اینجا بود كه گفتیم این احتمالی كه عرض می كنم ظاهرتر است و مطابق می شود با آنی كه ما اختیار كردیم احتمالا در آن روایت گفتیم آن مقصود هستش.
     بناء علیه تا آنجا كه ما رسیدیم اگر چنانچه نبود من ادرك ركعتا من الوقت ما می گفتیم تا آخر نماز تا آخر وقت هر وقت كه شك بكنیم باید نماز را چیز بكنیم نماز تا مشغولش هستی كه نماز است وقتی هم كه خارج شدی خب نمی خوانی اینطوری است یا انسان وقتی وارد نماز است همه متشرع عرف عقلا همه می گوید دارد نماز می خواند این نماز است نماز است دارد می خواند قاطع در قواطع دارد اگر اینطور باشد قواطع یعنی چه عرض می كنم تا اینجا با قطع نظر از من ادرك ركعتا من الوقت فقد ادرك الصلاه من صلاه فقد ادرك الصلاه تا اینجا مطلب اینطور شد كه ما چه به قاعده تجاوز تمسك بكنیم با قطع نظر از این روایت و چه مستندمان صحیحه زراره فضیل باشد هر مقداری از وقت باشد هر چه همین مقدار كم باشد اگر چنانچه من شك بكنم شك من در وقت است و تجاوز نشده است و تجاوز آن وقتی است كه وقت همین وقت مضروب به صلاه بیرون شده باشد و باز مطابق با آنهاست كه می گوید كه ثم انت فی وقت الی غروب شمس تا غروب شمس وقت است و من اگر تا غروب شمس وقت است پس اگر تا غروب شمس شك بكنیم شك در وقت است.
     انما الكلام در من ادراك ركعتا من الوقت فقد ادراك صلاه یا در بعض روایاتش فقد ادراك صلاه فقد ادراك الصلاه ادراك العصر فی وقتها در بعضی روایاتش فقد ادراك العصر تاما وامثال این تعبیرات ببینیم كه با من ادراك ركعتا من الوقت می توانیم این را محصورش كنیم به همین ركعت كه از آن به بعد هر چه واقع شد و چنانچه ركعت داشتیم در آنجا ی كه ركعت هستش ما می توانیم قضیه شك در وقت را درست كنیم و اگر چنانچه كمتر از وقت شد نه دیگر می توانیم درست بكنیم كه بر خلاف آن طوری كه ما تا اینجا تمام كردیم ببینیم برخلاف این با من ادرك ركعتا من صلاه فقد ادرك صلاه بر خلاف این مطلب كه درست كرده ایم می توانیم یك چیزی بگوییم قاعده من ادرك ،ادرك ركعتا یك مقداری صحبت كردیم سابق حالا باز اشاره ای به بعضی از آن می كنیم.
     یك احتمال در من ادرك ركعتا فقد ادرك صلاه این است كه نظر به این كه مصلی باشد نماز بخواهد بخواند نمازش تا چه اندازه رسانده باشد نظر به این ندارد همان طوری كه وقت وقتی كه برای صلاه قرار داده اند اول ظهر زوال وقت صلاه است و تا غروب شمس وقت صلاه باقی است شما چه نماز خوانده باشی چه نماز نخوانده باشی و به شما كاری ندارد این شرع برای نماز است نماز اگر چنانچه بین زوال و غروب وقت صلاه است به تو كار ندارد كه تو نماز خواندی یا نخواندی كه من اگر نماز نخوانده باشم وقت صلاه من اگر نماز خوانده باشم وقت شما نماز خوانده باشی یا نماز نخوانده باشی بین زوال تا غروب وقت صلاه هیچ كاری به شما ندارد.
     یك احتمال این است كه من ادرك هم نمی خواهد این مطلب را بگوید كه نمازی كه تو ادراك كردی نمازی كه تو یك ركعتش را ادراك كردی یا مقدار یك ركعت از وقت را اد راك كردی این برای تو توسعه می خواهد آن مطلبی را كه ما از روایات وقت فهمیدیم یك چیزی خلاف آن حالی ما بكند اگر ما بودیم روایات وقت كه شرط است از برای صلاه وقت ما این جور می فهمیدیم كه وقت باید نماز از اول آن تا آخرش در وقت باید واقع بشود اگر یك حكمش در خارج وقت واقع بشود با قطع نظر از روایت قضا باطل است و دیگر  وقتش نیست این روایت یك احتمالش این است كه بخواهد این مطلب را بفرماید كه آن جور نیست كه شما خیال می كردید كه وقتی وقت برای نماز قرار دادند این معنايش این است كه باید از اول صلاه تا وقت واقع بشود بلكه یك مقداری از صلاه اگر وقت هم واقع شد باز همین كفایت می كند در این ادراك وقت یعنی شرطیت بیشتر از آن مقدار نیست همان طوری كه در اول صلاه به حسب نص فتوی اگر كسی ملتفت نبود و وادار شد در نماز قبل از زوال و در  بین صلاه هر جايش می خواهد   باشد ولو آن آخرش تشهد آخرش باشد اگر چنان چه وقت وارد شد جاز صلاه مخالف روایاتی كه وقت را تعیین كرده و وقت را از اینجا شروع می شود تا انجا  و ما می فهمیم ازآن كه اگر قبل از این واقع بشود نماز یك جزء هم قبل واقع بشود باطل است مخالف او فرموده اند نه این طور كه شما خیال  می كنید نیست اگر یك خورده بیشتر وقت واقع شود كافیست در این كه نماز در وقت است وقت بیشتر از این اعتبار ندارد .
    از این طرف هم آخر صلا ه هم بخواهید این مطلب را بگویید منتها آخر صلاه یك قدری هم معین كرده كه این طور نیست كه باید تمام نمازشما دروقت   باشد وشرط است وقت برای تمام نماز شما شرطیتی كه در وقت هست همین مقدار است كه یك ركعت نماز شما در وقت واقع بشود  وقتی یك ركعت  نماز شما در وقت واقع شده كافی است و نماز شما دیگر صحیح است جاز الصلاه در این روایت اینجا جاز صلاه در آن روایت موثقه هم جاز صلاه تعبیر به این معنا یا صحت صلاه دارد كه نمازت دیگر تمام است نماز وقت است وقت است كه بنابراین اصل قضیه توسعه خارجی وقت این حرفها نیست بیان مقدار شرطیت وقت است برای صلاه كه این معنا كه توسع  داده خارج وقت را كه تنزیل كرده خارج وقت را منزله وقت این روی احتمال  دیگر است به حسب این احتمال این تنزیل نیست بیان یك معنایی است كه ما ازآن غافل بودیم و اگر این نبود ما بر خلاف ان فرع داشتیم بیان این است كه مقدار اشتراك وقت به صلاه این طور نیست كه تمام اجزاء باید باشد این مقدار اشتراط دارد اشتراط دارد كه یك مقداری از نماز شما در وقت واقع بشود اگر در اول است ان مقدار هر چی می خواهد باشد مانع ندارد به حسب نص و فتوی و اگر در آخر است یك مقداری كه عبارت از مقدار ركعت است این مقدار را اگر چنانچه نماز در وقت واقع بشود این نماز صحیح است هیچ كاری به این ندارد  كه شما نماز می خوانید نمی خوانید نخوانید اصلا كاری به این معنا ندارد تا ما بگویم كه این برای ادم نماز نخوانده است این اصلا ناظر به این است كه حدود وقت را برای ما تعیین كند این یك احتمال است كه ما باید تتمیمش كنیم و ببینیم نتیجه اش چه می شود تا بعد      .