• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • <

    آن قصد عنوان در بعضی جاهایی دیگر و در بعضی مسائلی كه  آن  محل احتیاج می شود آن قصد عنوان لازم است یا لازم نیست یا لازم است ولی تفصیلا لازم نیست اجمالا هم كافی است  این از كجا پیدا شده است.
     نماز ظهر عصر اینها از اول تا آخر هیچ امتیازی از هم ندارند اینكه در بعضی از كلمات دیده می شود كه اینها بحسب حقیقت مختلف هستند بحسب صورت شبیه هستند ما نمی دانیم این حقیقت مقصودشان چی هست مثلا از اولی كه تكبیره الحرام گفته می شود تا آخری كه سلام گفته می شود ماهیت صلاه بیش از این هیچی نیست  ماهیت صلاه مثل انسان نیست كه علاوه بر این صورت ظاهری یك مثلا واقعیت دیگری یك روحی داشته باشد یك نفس ناطقه ای داشته باشد كه در آن نفس ناطقه بگوییم حقایق مختلفند  ولو در صورتند حقیقت صلاه  عبارت از تكبیر است تا تسلیم نيست دیگر غیر از این واقعیت دیگری در كار نیست.  بنا براین این اختلاف  احكام كه  از برای نماز ظهر و عصر است مثلا نماز ظهر صلاه وسطی  و افضل صلوات است واین افضلیت از كجا پیدا شده است این دو تا نمازی كه اولشان تكبیر آخرشان تسلیم است وهیچ امتیازی و بحسب صورت ندارند و یك حقیقت یك واقعیت یك معنویت این چیزها هم یك ماورای همین حمد وسوره تا آخر چیز دیگری در كار نیست تا اينكه بواسطه آن معاني واقعيه اينها باهم  حقايقي باشد آن حقايق باهم مختلف باشند  همین چيزي در كار نيست همين است كه هست اوله التكبیر وآخره تسلیم تمام همین است چیز دیگری در كار نیست بعدش البته اختلاف مردم به اختلاف ايجاد اين است .مصلي ها مختلفند بواسطه اختلاف توجهات نفسانبه در حيثيت قربات اينها اختلافي است كه در فاعل است اما فعل یك فعل است نمازی كه رسول اكرم(ص) بجا می آورده اند با نمازی كه شما وما بجا می آوردیم در  صورت همان است هیچ فرقی باهم ندارد یعنی اینطور نیست كه آنی حضرت بجا ی آوردند در نماز بودن با اینكه ما بجا می آوریم فرق دارد اختلافی اگر واقع باشد وواقع هست به اختلاف فاعل هاست كه قصودشان با هم فرق دارد غایاتشان با هم فرق دارد مراتب نیاتشان باهم فرق دارد این بواسطه اینطور چیزهاست والا خود صلاه از اینجا تا آنجايش یك حقیقت است هیچ فرقی با هم ندارد نماز ظهر ونماز عصر هم هیچ فرقی باهم بحسب آن چیزی كه هستش ماهیتی كه هستش این ماهیت وآن ماهیت هیچ فرقی با هم ندارند.
     پس این اختلاف احكامی كه هست صلاه وسطی كه صلاه ظهر است افضل است وصلاه عصر مشروط به وجود صلاه ظهر است وچهار ركعت اول وقت مختص به صلاه ظهر است وچهار ركعت آخر وقت مختص به صلاه عصر است این احكام از كجا وچه شده است كه این احكام پیداشده است می دانم اخبار معلوم است اما اگر اخباری وارد شد ودو تاامری كه در همه چیزها مختلف نیست ولی هیچ اختلافی باهم ندارند احكام آن رامختلف گفته اند ما سوال می كنیم چه شد كه این كار مختلف شد چرا باید نماز عصر افضل از نماز ظهر باشد و چرا باید مشروط به نماز ظهر باشد وچرا باید نماز ظهر اول الا ان هذه قبل هذه  باشد نماز ظهر باید قبل از نماز عصر باشد نماز اینها از كجا پیداشده است یك همچین مطلبی اختلاف است با اینكه هیچ نیست پس چرا دراین اختلاف پیدا شده است .
    اینكه می شود گفت وبعد هم به آنی كه چیز دیگری مترتب است این است كه گاهی بعضی اشیاءدر عین حالیكه یك شیئ ،شیئ وحدانی است یك چیز است لكن با اضافه یك اختلافاتی پیدا می كند مثلا یك عباست عبا همین عباست لكن عبای رسول الله هست (ص) عبای رسول الله اگر حالا پیدا بشود قیمت ندارد در بازار دنیا نه در بازار ما آن خارج در محیط ما هم او را به میلیونها دلار به میلیون لير انگلیسی می خرند .این اضافه ای كه حالا خرقه حضرت رضا ع پیدا بشود اینكه ادعا كرده اند كه همچین چیزی بوده است حالا در بازار دنیا به قیمتها زیاد فروش می رود برای همین اضافه ای كه دارد و همین خرقه اگر چنانچه بدوش بنده جنابعالی باشد مثل سایر عباست تو بازار درفلان اون فلان اسباب این معنا شمشیر حضرت امیر در تركیه بودم چهار تا شمشیر در موزهشان بود كه می گفتند مال فلان طائفه است یكیش هم مال حضرت امیر بود شمشیر حضرت امیر اگر حالا پیدا بشود بواسطه همین انتساب نه بواسطه اینكه شمشیر ایشان برنده تر از سایر شمشیر هاست بوده نه فلزی بود آنجا ها هم كه ما دیدیم اگر راست باشد با شمشیرهای دیگر فرق نداشت بلكه شاید بعضی از آنها بهتر از آن بود اما انتساب و اضافه است كه اسباب یك مسائلی می شود یك مطالبی به آن اضافها پیدا میشود اگر فرش، فرش مسجد باشد احكامی دارد و اگر همین فرش حمام باشد این احكام را ندارد اختلاف پیداشد ما بین این حكم وآن حكم یك موضوع در احكام مختلف شد بواسطه اختلاف اضافه ماهیت یك ماهیت است آن ماهیت تكوینی است كه ما دیگر نمی توا نیم بگوییم كه اگر عبا را حضرت رسول (ص) روی دوششان كرده اند این ماهیت یك ماهیت دیگری شده است و اگر آمد یك كسی دیگر او را دوستش كردند این ماهیت بر می گردد به آن ماهیت این كه نیست آن وقت روی اضافه ای است كه آنجا به رسول اكرم دارد اینجا به سایر مردم دارد این طور اضافه موجب اختلاف شد در نظر عقلاء اختلاف اعتباری عقلائی اختلاف واقعی نیست با یك اختلاف اعتباری واقعی كه با این اختلاف اعتبارات احكام مرتبت است قیمت زیاد می شود با این اختلاف اعتبار قیمت زیاد می شود در شرع مقدس هم با اختلاف اعتبارات احكام مرتبت می شود فرش مسجد كه توی مسجد هستش نمی شود مثلا تنجیسش كرد نمی شود فروختش نمی شود چه كه اگر فرش را فرش منز ل قرار دادند اختیارش با منه می فروشمش هبه می كنم آن اختلاف اضافه موجب اختلاف احكام هم احكام عقلائیه می شود وهم احكام شرعیه بنابراین می شود این را گفت كه اضافه به وقت خاص اضافه صلاه همین صلاتی كه چهار ركعت است اولش تكبیر آخرش تسلیم است اضافه به وقت خاص موجب شده است از برای این اختلاف اضافه به ظهر این نماز ظهر است اضافه شده است این چهار ركعت به ظهری كه اختصاص پیدا كرده به واسطه این اضافه چهار ركعت اول وقت به ظهر وآن هم اختصاص پیدا كرده به عصر آن شده نماز عصر این شده نماز ظهر یك چیز است یك چهار ركعت است یعنی اختلاف ماهیتی كه ندارد لكن اختلاف اضافه دارد .وقت یك ماهیت متدرج الوجود ممتد من ازل الی ابد است مثلا خوب چه شد كه لیله القدر ما پیدا كردیم آنهم زمانش مثل سایر زمانهااست شب بیست و سوم ماه رمضان با شب نوزدهم ماه رمضان با شب اول ماه رمضان همیشان یك قطعه از زمان است این قطعه از زمان برای چی آنقدر او عبادت درآن خیر من الف شهر وآنهای دیگرند مثل سایر جاها می ماند هیچ فرقی نمی كند آن چه شد كه اختلاف پیدا كرد اینها آنجا لیله القدر شد آنجا عرض كنم كه اینطور نشد این هم بواسطه بعض اضافات است قرآن در همچنین شبی وارد شده است ورود قرآن در همچنین شبی موجب عظمت همچین شب شده پیغمبر اكرم در همچین روزی متولد شده است این موجب عظمت این روز شده یك چیز دیگر لیله القدر یك لیله ای است كه مثلا شبش با شبهای دیگر فرقی داشته باشد سردتر گرمتر عظمت به ظاهر داشته باشد بذاته یك امر ممتد است از اول تا آخر امكنه هم همینطور است امكانه هم بذاتها یك امر ممتد است و همه جا هیچ فرقی ندارد سطح زمین همه جا مث هم می ماند لكن اضافات اسباب اختلاف می شود یكی مدینه رسول الله این مدینه رسول الله بودن یك مسئله ایست رسول الله شرافتش خوب معلوم است دیگر چی هست وقتی اضافه پیداكرد رسول الله به یك مكانی و عرض می كنم خانه كعبه را خدای تبارك و تعالی در یك محلی خانه كعبه قرار داد برای خودش و برای مردم كه بروند آنجا طواف كنند اینها اسباب شرافت شد و تا آخر هم شریفه است همه اینها امور اضافه بواسطه اضافه یك امری حاصل می شود عقلائی اعتباری نه یك امر واقعی در كار باشد امر اعتباری ممكن است كه ظهر از برای ظهر بواسطه بعضی اضافاتی كه ما مطلع مي شويم یك شرافتی باشد كه از برای اصل نباشد اما آنهم با اضافات نه اینكه خودش یك واقعیتی داشته باشد ما مطلع به او نیستیم نماز را وقتی اضافه به ظهر كردند این نماز مضاف به ظهر بواسطه این اضافه و ظهر بواسطه اضافه دیگری كه در كار بوده است این اسباب این شده است كه این چهار ركعت نماز كه با چهار ركعت نماز دیگری هیچ فرقی ندارد این اشرف از او باشد این صلاه وسطی می شود و احكامش مختلف باشد چهار ركعت اول مختص به این می شود چهار ركعت آخر مختص به او بشود احكام مختلف بشود یكیشان قبل از دیگری باشد همه اش روی اضافات پیدا می شود و این اضافات یك امری است هم عقلاء برآن اعتبار قائل و شارع مقدس می بینیم كه بواسطه اضافات در بعضی جاها می بینیم با اضافه یك احكامی مترتب كرده است .بناءعلیه ممكن است كه بگوییم كه عنوان ظهریت وعنوان عصریت از عناوین است كه معتبر است در این ماهیت صلاه و تمیز این ماهیت صلاه از ماهیت دیگری لكن نمی خواهیم بگوییم كه باید حتما این معنا مفهوم رادر ذهن بیاورد ولو اجمالی باشد با تعیین اجمالی و عرض بكنم كه قصد اجمالی كافی است مثلا اگر چنانچه به عهده آدم یك نماز چهار ركعتی است كه نمی داند نماز ظهر است یا نماز عصراست این واقعیتش كه با نماز ظهر است یا نماز عصر و من اطلاع بر او ندارم آن كسی كه می گوید قصد عنوان معتبر است وباید تفصیلا قصد عنوان كند او نمی تواند بگوید كه تو یك چهار ركعت نماز بقصد همانی كه در ذمه خودت هست بجا بیاور بلكه می گوید كه باید دو تا نماز بجا بیاوری چون علم اجمالی داری و بعد كه منجز است باید دو تا نماز را بیاوری وقصد خود نماز ظهر بخوانی یك نماز عصر بخوانی آن كسی كه می گوید كه بقصد عنوان تفصیلا لازم نیست لكن معتبر است ممتاز شده است نماز ظهر از نماز عصر به همین اضافه به ظهر اضافه به عصر او میگوید كه كافی است همین مقدار كه اشاره كنید به آن یك واقعیتی كه هست الان بر همان واقعیت اشاره بكني و همین مقدار كافی است واین هم قصدعنوان است اجمالا قصد عنوان تفصیلی دیگر ما دلیلی برآن نداریم همین قدر كه این از آن ممتاز باشد قصد اجمالی بشود كافی است در مسئله یا به عنوان دیگری كه آن عنوان دیگر با ملازم با همین معنا عنوان است مثل نماز اولم اینكه نماز اول است آنكه نماز دوم است كه این نماز اول همان نماز ظهر است نماز دوم هم همان نماز عصر است اگر ما بخوا هیم بگوییم منكریم اصلا امتیاز بین این دو تا را منكریم اصلا اینكه قصد ظهریت یا قصد عصریت اینها آن وقت باید بگویم كه وقتی كه آن وقت اینها را نخواهد این دو تا چه شد كه با هم ممتاز شدند اگر هیچ دخالتی اینها ندارند روی این عنوان و روی آن عنوان ولو بنحو اضافه هم هیچ دخالتی ندارد چه شد كه این از آن ممتاز شد این از آن اشرف شد آن مقدم بر او شد این مواخذه از این شد چه شد كه اینجور شد این راهی كه بتوانیم برایش پیدا كنیم همین است كه با اضافات این مطلب شده است پس امتیاز صلاه ظهر از صلاه عصر به این است كه این مضاف است به این وقت و او مضاف است به آن وقت اینها چون نحو اضافه اختصاص به این طرف آنهم یك نحو اختصاص به آن طرف دارند اضافه مثل یك كفش می ماند كه یكی مومن متقی بپوشد و موجب تبرك عالم متبه می شود موجب تبركش بشود یا یك فاسق فاجر باشد كه بود یا اعتنا نمی كند اضافات یك معنای اخباری عقلائی است كه برش هم آثار عقلائیه مترتب شده است هم آثار شرعیه اگر این شد كه مسئله دیگری هم پیش می آید وآن این است كه آن مسئله ای كه پیش می آید آیا عدول از نماز عصر به نماز ظهر آنجائی كه مسلم است پیش فقها است كه اگر كسی نماز عصر را شروع كرده است و بعد هم فهمید كه نماز ظهر را نخوانده است باید عدول كرد به نماز ظهر و از لاحقه به سابقه كه گفتن كه می شود عدول كرد خلاف اینكه از سابقه به لاحقه نمی شود عدول كرد و در بعضی موارد هم كه حكم مورد نص نیست آن هم محل اشكال شده است و بعضی ها مناقشه كرده اند در اینكه .آیا عدول موافق قاعده است یا بی قاعده است و ما باید دنبال تعبد باشیم ما فرض می كنیم كه در باب اضافاتی كه هستش یك نحواضافه مثل اضافه ملكیت است اضافه ملكیت آنطوری است كه این عبا را كه به شما تملیك می كنند در زمان ممتد از حالا تا آخر بیع بكنند بیع در زمان باشد مثل اجاره یك مسلم اجاره است كه در اجاره تسلیط می كنند شما را بعد این شی در زمان كذا دو سال دو ماه اینطوری اگر آنجا سال ماه در كار نباشد باطل است در بیع تمليك كه مطلق است نه تملیك در وقت اگر تملیكی در وقت باشد باطل است با ماهیت بیع مخالف است اگر بگوید من این را دوماهه به شما فروختم بیع باطل است ماهیت بیع كه تملیك است تملیك مطلق است یعنی هیچ اضافه ای به زمان ندارد كه من تملیك كردم شما را در این زمان ولو در زمان واقع شود اما غیر او نیست بخلاف تسلیط در باب اجاره تملیك در باب اجاره تملیك منافع در باب اجاره اگر تملیك باشد تملیك در زمان دو ماه سه ماه دو سال سه سال چهار سال زمان است در باب صلاه ممكن است كه مثل باب بیع باشد كه اضافه ای كه به زمان دارد اضافه ماهیت به زمان به نحو مطلق اضافه ای كه دارد اینطور است كه نماز ظهر چهار ركعتی كه اضافه به ظهر است مثل اضافه ملكیت باشد كه اینطور نباشد كه ملاحظه شده باشد اجزاء صلاه در آنجا این اجزاء صلاه را ملاحظه كرده باشند  كه هر جزئش با یك مقدار از زمان تطبیق بشود ماهیت را اگر ملاحظه كرده باشند كه صلاه ظهر اضافه صلاه به ظهر اما نفس طبیعت اضافه صلاه به عصر اما نفس طبیعت نه اجزاء طبیعت ملاحظه اجزاء الا ان هذه قبل هذه اذا زالت الشمس دخل الوقت صلاتین ،الصلاتین موضوع است اجزاء صلاه را در اینجا كه گفته میشود الصلاه اجزاء فانی در نفس طبیعت است الصلاه ملحوظ در اینها نیست اجزاء صلاه لحاظ دوم می خواهد كه اجزاء صلاه را ملاحظه كند وقتی كه گفتند كه دخل وقت صلاتین این اصل نفس طبیعت است وقتی گفتند الا انها هذه قبل هذه نفس طبیعت هذه جلوی طبیعت هذه است در اینجا اجزاء صلاه بكلي منسي است و نظر به نفس طبیعت صلاه دارد اگر اینطور اضافه واقع بشود كه اضافه نفس طبیعت صلاه به ظهر باشد این چهار ركعتی كه الان نماز است یك صلاتی است  خودش و صلاه ظهر اسمش را ما گذاشتیم به واسطه اضافه نفس این طبیعت است به ظهر این وقت اگر اینطور باشد نمی شود دیگر یك اشكال عقلي كرد در باب عدول كه نمازی كه شما خواندید دو ركعتش را خواندید از اینجا تا این دو ركعت خوانده شده اضافه به زمانش واقع شد تمام شد دیگر شما هیچ كاره شدید نسبت به او مثل بعد از نماز می ماند و یك چیزی كه اضافه شده است تمام شده است تبدیل این اضافه محال است محال است كه شما با اراده خودت این اراده را برداری یك اضافه دیگر جایش بگذاری این واقع شد تمام شد این اشكال عقلی است در باب عدول اگر كسی عدول را بخواهد بگوید موافق ظواهر روایات كه می فرمایند كه اجعل هما صلاه الظهر مثلا صلهما این دو ركعتی را كه خواندی نیست صلاه ظهر یعنی آن را نیت كن صلاه ظهر ظاهر روایات این است كه همان نمازی را كه خواندی به نیت تغییر می كند برمی گردد اضافه برمی گردد و اگر چنانچه نماز ملاحظه شده باشد اجزائش در این زمان اجزاء نماز منطبق بر آن زمان ملاحظه شده باشد اضافه مال اجزاء شده باشد اضافه مال اجزاء باشد محال است كه دیگر این ظواهر اخبار را بشود به آن عمل بكنی برای اینكه برگشتن یك واقعیتی است كه از واقعیت خودش بعد ما واقع این محال است یك همچین چیزی .
    اما اینطور اگر بگویم كه اضافه مثل ملكیت است مطلق است اضافه اضافه به اجزاء نیست اضافه به طبیعت است نفس طبیعت نفس طبیعت بدون لحاظ ركعت و ركعتین اضافه به این شی دارند نظیر ملكیت این عبا ملك زید بود و ملكیش به نحو مطلق بود نه اینكه در زمان ملكیت بود زمان توآن نبود كه ملكیت در زمان باشد الان كه این می فروشد به كسي دیگر سلب ابن اضافه اضافه مطلقه از آن یكی میشود و اثبات این اضافه مطلقه به این آدم میشود اینجا نباید كسی اشكال بكند كه خب این سلب اجزاء زمان یك وقتی اضافه به آن داشت دیگر این محال است برگردد این برگشت ندارد این یك اضافه به نفس طبیعت است آن هم به نحو مطلق نه مربوط به زمانها و هر جزء از این مربوط به زمان باشد یك اضافه به نحو مطلق است كه مضاف الی مثل اینكه او مضاف به زید بود و شما این اضافه به زید را به واسطه بیع سلب كردبد مضاف به امرش كردید ماهیت صلاه ظهر نسبت به وقت اینجوری شاید باشد و ممكن است باشد كه نفس آن طبیعت بدون لحاظ اجزاء مضاف به ظهر است و اضافه اش را شما ایجاد كردی الان تحت اختیار شماست الان هم تا مشغول به نماز هستی دست هست ماهیت دست هست تا مشغول به نماز هستی این ماهیت در اختیار شماست و با اراده شما اینطرف آنطرف می شود شما تا حالا اراده كرده بودی كه نماز، نماز ظهر باشد اضافه به ظهرش را كردی حالا اضافه عصرش می دهی الان از حالا اضافه عصرش می دهی یا بالعكس تا حالا نماز عصرش بوده است حالا اضافه به ظهرش می دهی یك امری است كه  اضافه اعتباری و شما موجب این اعتبار این اضافه هستید در خارج، درخارج شما هستید كه این اعتبار اضافه را دارید ایجاد میكنید و ایجادش هم اینطور نیست كه روی اجزاء باشد كه از دست شما گذشته باشد ایجاد اینجا مثل ملكیت می ماند كه مطلق است اضافه زید دارد تا ملكیت مطلقه این هم اضافه دارد به ظهر اما اضافه مطلقه بدون اینكه اجزاء ملاحظه شده باشد امتداد ملاحظه شده باشد .
    بناء علیه اجزاء جوری نیست كه شما بگویید نمی توان گذشت ازآن نه اصل نفس طبیعت است نفس طبیعت اضافه داشت الان هم من نفس طبیعت را اضافه اش را سلب می كنم و به عبارت اخری یك جور تصور قضیه این اضافه ای كه عرض كردیم امتیاز این ماهیت بر آن ماهیت به اضافه است یك جور تصور اضافه است كه امكان ندارد به این یك جور تصور اضافه است كه علی قاعده است علاوه بر اینكه حكم هست قاعده هم اقتضای این را میكند چه عدول از آن طرف .
    بله البته آنجاهایی كه نماز ظهر را من خوانده ام دوباره وارد بشوم به نماز ظهر نماز نیست اینكه غروب جائز نیست از لاحقه به سابقه در این فرض نماز نیست از این جهت ما فرض كردیم كه این مسئله ای كه عرض كردم كه اگر ما فرض كردیم كه در یك جایی از سابقه به لاحقه  بخواهیم عدول كنیم از نماز صحیح می خواهیم عدول كنیم به یك نماز دیگری آنجا علی قاعده است مثلا چهار ركعت به غروب بوده است من وارد نماز ظهر شدم نماز ظهر را وارد شدم غافل بودم كه نماز عصر نخوانده ام حالا فهمیده ام كه نماز عصر نخوانده ام بحسب این حرفی كه من كردم علی قاعده جائز است كه شما عدول كنید به نماز عصر چون نماز عصر وقت خاصی كه هست عدول كنید به نماز عصر نماز عصر را بخواهید نماز ظهر را قضا بكنید اما بنا بر آن فرض دیگری اعتنا دارد یك همچین كاری و اگر چنانچه ما اخبار را بخواهیم به ظواهر اخذ بكنیم كه ظاهرش این است كه عدول یك عدولی است كه ماهیت را به ماهیت دیگر عدول كردی یعنی نماز ظهر شده نماز عصر اگر ما بخواهیم این روایات را ظواهرش را اخذ بكنیم اینجور تصوری كه من عرض كردم باید بكنیم  و الا اگر چنانچه آنجور باشد كه از اینجا تا اینجاش كه دیگر گذشته است قابل این نیست كه عدول بشود از آنجا تا آنجاش كه مانده است فایده ندارد باید ما اخبار را توضیح و تاوییل بكنیم و بگویم كه نه مقصود این نیست كه بگویم نماز را در عین حالی كه نماز عصر واقع شد نماز عصر و نماز ظهر نماز ظهر واقع شده است یك مقداری از آن واقع شده است در عین حال تو باید این كار را بكنی نماز ظهر را نمی شود اما قبول كردیم به جای نماز ظهر قبول تقبل باید بگویید و الا نمی توانید بگویید  فمضها كذا كه ظاهر ادله است كه اینها نیت كنید او واو می شود بنابراین بعض از فروعی كه مثل همین فرعی كه من عرض كردم اگر چنانچه این را بتوانیم تصدیق بكنیم و خب مخالف با اصحاب نباشد عدول از لاحقه به سابقه و عدول از سابقه به لاحقه در جایی كه محلش است مثل اینجا  نماز صحیح واقع شده نه نماز ظهر را خوانده ام دوبار  وارد نماز ظهر شدم اینكه صحیح نیست از باب اینكه نماز نیست عدول از سابقه به لاحقه و عدول از لاحقه به سابقه عدول از هر نمازی به نماز دیگر این امری است كه اختیارش دست من است و امری است اضافی اضافه اش هم اینجوری است  بحسب فهم این روایات اضافه اش هم اینطوری است كه من عرض كردم .