• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • اگر بعد از نصف شب شك كرد در اینكه نماز مغرب و عشاء را خوانده است یا نه آیا باید به شك اعتنا بكند یا گذشته است وقت اعتنا نكند در تفصیل است .
    حالا اصل مسئله فقهیش را قبلا در باب خلل در اوقات اصل مسئله فقهیش را آنجا بحث كردیم اینجا بحسب احتمالات حالا ما بحسب می‌كنیم نه بحسب وجه مختار. بحسب احتمال دو تا احتمال است كه ما نسبت به قاعده تجاوز اول حسابش را بكنیم و بعد هم بعضی روایات كه هست ببینیم نظر آنها چی هست .
    یك احتمال این است كه وقت تا نیمه شب باشد مطلق چه برای مختار و چه برای غیر مختار عاجز وقت تا نیمه شب باشد و بعد از نیمه شب نماز قضا باشد كه دعوی شهرت هم شاید در این شده باشد ولو حكم ثابت نیست یك احتمال این است كه وقت مطلق تا طلوع فجر باشد منتها آدم ملتفت مختار لایجوز له اینكه تأخیر بیندازد تا نیمه شب یا حرام است برآن تأخیر انداختن از نیمه شب وقت از اول غروب است تا آخر دلیل كه طلوع فجر باشد لكن حرام است یا واجب است مبادرت به آن قبل از نیمه شب مبادرت برآن واجب است و اگر چنانچه مبادرت نكرد بازهم وقت است ولو معصیت كرده ولكن نماز قضا نیست و در وقت واقع شده است این هم یك احتمال است .
    یك احتمال دیگر این است كه از برای مختار تا نیمه شب وقت هست اگر كسی عالما عامدا تا نیمه شب نمازش را تأخیر انداخت این بعد از نیمه شب برای این آدم قضاست و برای غیر مختار مثل نائم مثل ساهی مثل عاجز اینها وقت تا طلوع فجر است كه یا برای همه تا طلوع فجر یا برای همه تا نیمه لیل یا تفصیل بین مختار و بین مختار برای مختار تا نیمه لیل و برای غیر مختار تا صبح اگر چنانچه ما قائل شدیم كه برای همه تا نیمه لیل است و بعداش قضاست مطلب معلوم است كه بعد از نیمه لیل اگر شك بكند كه آیا نماز خوانده یا نه قاعده تجاوز هست با قاعده تجاوز دیگه اعتنا به شك نباید بكنیم و اگر قائل شدیم كه برای همه وقت تا صبح است ولو اینكه حرام است تعلیقش اختیارا لكن وقت است باز بعد از نیمه شب هم باز برای همه كس وقت است ولو اینكه او را معاقب است برای اینكه تأخیر انداخته است لكن نه ازباب اینكه در وقتش ادا نكرده از باب اینكه یك تكلیف دیگری كه عبارت از مبادرت بوده است آن رامثلا ایتان نكرده است این هم اگر چنانچه بعد از نیمه لیل شك بكند باید اعتنا بكند و شكش در وقت است اگر چنانچه قائل شدیم به اینكه برای مختار تا نیمه شب است یا برای غیر مختار و غیر عاجز تا صبح است یك وقت این است كه این آدم احراز كرده است به اینكه آنی ترك اگر واقع شده باشد اختیاری واقع شده باشد احتمال اینكه عذر داشته باشد نسیانی در كار باشد یا مثلا نومی در كار باشد اینها را احتمال نمی‌دهد احتمال می‌دهد كه اتیان كرده باشد و احتمال هم می‌دهد كه عصیانا و اختیارا ترك كرده باشد الان شاك هست در اینكه آیا اتیان كرده است یا اتیان نكرده است لكن منشأ شكش این است كه یا اتیان كرده یا عصیانا ترك كرده است اگر چنانچه اینطور باشد اعتنا به این شك نباید بكند برای اینكه فرض این است كه برای آدم مختار تا نیمه شب وقت است بعد از نیمه شب وقت نیست این یا اتیان كرده است یا بواسطه خیال ترك كرده كه الآن وقت دیگه نیست از برایش اگر اتیان كرده باشد كه حالا دیگر وقت آن نیست و اگر هم اتیان نكرده باشد قضا شده است بنابر این اگر او را از بكند به اینكه یا ترك اختیاری بوده یا اتیان اینجا به قاعده تجاوز باید اعتنا نكند و اگر چنانچه احراز كند به اینكه از روی عمد نبوده است یا نسیان بوده در كار یا نومی در كار بوده است احتمال اتیان می‌دهد واحتمال اینكه اتیان نكرده است لكن لا اختیارا لكن لا اختیارا اختیاری نبوده این بلا اشكال می‌داند كه از روی اختیار تارك صلاه نبوده احتمال می‌دهد كه از روی سهو از روی نسیان از این طور چیزها بوده است و برای این آدم تا صبح وقت هست این اگر این معنا را احراز كرد باید اعتنا كند به شكش و اگر مردد باشد بینها آیا از روی اختیار این ترك كرده است نماز را یا از روی غیر اختیار عذرهای كه بوده است از روی اعذارترك كرده است كه اگر از روی اختیار ترك كرده باشد وقت گذشته است و الآن دیگر وقت نیست واگر از روی اضطرار ترك كرده باشد الآن وقت هست اینجا به قاعده تجاوز ما نمی توانیم تمسك بكنیم برای اینكه شبه مصداقیه قاعده تجاوز است آن مردد بین آن كسی است كه قاعده تجاوز دارد وآن كسی كه قاعده تجاوز ندارد شبه مصداقیه قاعده تجاوز است بناء علیه به قاعده تجاوز نمی‌توانیم عمل كنیم وقتی قاعده تجاوز كه اصل حاكم است نتوانستیم عمل كنیم می‌رویم سراغ اصل محكوم كه استصحاب بقاء تكلیف استصحاب عدم اتیان استصحاب بقای تكلیف قاعده شغل در رتبه متأخره اینهااست و باید نماز را اتیان كرد لكن اتیانی كه باید بكند اینطور نیست كه الآن احراز شده باشد كه این قضاست و باید اتیان بكند یا اداست و باید اتیان بكند اگر احراز شده بود كه این وقت هست نمی‌تواند تأخیر بندازد باید اتیان بكند و نمی‌تواند تأخیر بندازد تا صبح بشود و اگر احراز اینكه به اینكه از روی اضطرار بوده است الآن قضاست و قضا موسع است بنابر این كه موسع باشد قضا وقتش موسع است و این می‌تواند كه حالا اتیان نكند بگذرد مثلا بعدها اتیان بكند بلكه اگر چنانچه با قضا را هم بوده است دانستیم آن جور تعبیری نیست كه یك دو دقیقه پنچ دقیقه یك ربع ساعت هم نشود تعقیب انداخت حالا ما اگر فرض كردیم كه ده دقیقه به صبح مانده این الآن متنبه این معنا شد و مورد شكش شد بر فرض اینكه ما قائل به مضائقه هم باشیم این جورنیست كه باید از فجر متأخر اندازد او باید مسامحه نكند تعلیق عرفی تأخیر عرفی نندازد و باید ربع ساعت یك نیم ساعت اینها این اسباب این نسبت بناء علیه می‌تواند از صبح تأخیر بیندازد حالا یك شاكیم ما بین اینكه آیا وقت هست و ما باید حتما الآن اتیان بكنیم یا وقت نیست و لازم نیست اتیان بكنیم دلیل بر مضائقه نداریم دلیل بر مضائقه نداریم بحسب حكم عقل موضع است از برای انسان كه هر وقت خودش می‌خواهد اتیان بكند از صبح هم تأخیر بندازد .بناء علیه روی این احتمالات هر احتمالی حكمش معلوم است اصل قضیه هم ما در محل خودش بیان كردیم و بنائمان بر این شد كه برای مختار تا نیمه شب است و برای غیر مختار تا صبح است برای نائم ساعی اینها.
     بله یك صحبت هست راجع به آن آدمی كه عمدا ترك كرده است آیا محلق به كدام طرف است تابع این است كه القاء خصوصیت بكنیم یا روایتی كه در باب گفته بتوانیم به آن اعتماد بكنیم كه روایتش را هم حالا عرض می‌كنیم این راجع به قاعده تجاوز و روی قواعد صحبت كردن .
     اما بحسب روایت ببینیم چی هست ما دو تا روایت اینجا داریم یك روایت هم در یك باب دیگری كه بعد عرض می‌كنم آن روایتی كه اینجااست تقریبا مثل هم است بلكه شاید یك روایت بوده است ذیل‌اش را شیخ نقل كرده است تمامش را بكنی محتمل است اینجور باشد حالا اینجا سندش را یكی است الا اینكه یكیش از عمار حریز عن زراره و فضیل است یكیشان از ابن ابی عمیر عن عمار عن حریز عن زراره و فضیل است بعید نیست كه این روایت واحده بوده است در كافی طولانی تر ذكر شده و در تهذیب و استبصار این تكه‌اش ذكر شده است و علی ای حال روایت صحیحه است در این روایت آن طور كه سابقا خواندیم متی من استیقت او شككت فی وقت صلاه انك لم تصلها او فی وقت فوتها در آن روایت هست كه انكه لم تصلها باز انك لم تصلها اینجا فرق نمی‌كند همان است صلیتها باید بخوانیم اگر و دراصل وقت صلاه اگر در وقت فوت نماز را شك كردی اتیان كردی یا نكردی یا یقین كردی كه اتیان نكردی باید اتیان بكنی كه مورد مورد شك یقین كه همیشه است اما مورد شكش كه صبحت مااست و اگر چنانچه و ان شككت بعد ما خرج وقت الفوت فقد دخل حائل اگر چنانچه خارج شد وقت فوت البته روایت یك ابهامی دارددرآن همچین نیست كه خیلی صاف نیست ابهامی دارد كه وقت فوت یعنی وقت فوت فصیلت یا وقت فوت یعنی وقت فوت خود صلاه فی وقتها فوتها به صلاه بر می‌گردد و ان شككت فی وقت صلاه انك لم تصلها او فی وقت فوتها یعنی در وقت فوت صلاه و باید بگوییم وقت فوت صلاه یعنی وقتی كه اگر نماز را در این وقت نخوانی فوت است دیگه نماز یك وقتی داریم كه اگر نماز رادر این وقت نخوانیم فوت نیست نماز فضیلت از دست ما رفته و آن اول وقت است .یك وقت دیگری هم هست كه اگر چنانچه ما نماز را در اول وقت نخوانیم فوت می‌شود صلاه این را تعریف كرده‌اند ازآن به وقت فوت.
     روایت دوم هم كه آن دفعه باز خوانیم كه دیروز خواندیم با پریروز این است كه وقت فوت را كأنه تفصیل می‌كند كه لیس یعنی وقت فوت آن است كه اگر از این وقت گذشت دیگر صلاه فوت است نه اینكه وقت فوت این است كه در این وقت فوت است صلاه این تعبیر البته تعبیر مأنوس نیست لكن آن جور باید معنا بكنیم.
     بناء علیه اگر چنانچه بحسب روایت اگر چنانچه شك كردیم در اول وقت یا شك كردیم در وقت فوت یعنی آن وقتی كه اگر نماز را اتیان بكنیم باز وقت فوت است وقتی استكه فوت نماز اینجا باید ما اعتنا به شك بكنیم و اگر وقت فوت یعنی آنجای كه اگر اتیان می‌كردیم فوت نبود این وقت گذشته است اتیان نكنیم این كبری قضیه در اینجا.
     در باب اذا زالت شمس دخل وقت ظهرین آنجا روایت در تهذیب استبصاری محمدبن علی بن محمود عن احمد بن حسین بن علی بن فضال من علی بن یعقوب هاشمی ضعیف این عن مروان بن مسلم عن عبید بن زراره عن ابی عبد الله(ع) به این سند ضعیف است لكن در فقیه  این طور است كه قال صادق (ع) و همین روایت را نقل می‌كند در جاهای كه فقیه می‌گوید روی عن الصادق این مرسله، مرسله قابل اعتنا نیست مرسله است در آنجاهائی كه فقیه گفته قال صادق(ع) این مرسلات فقیه را كمتر از مرسلات ابن ابی عمیر نمی‌دانند فقها و نكته‌اش هم این است كه صدوقین بنائشان براین نبوده است این نحو اجتهاد هائی كه مثلا شیخ طائفه می كرده است مفید كرده است سید مرتضی می كرده فقهای متأخرین می‌كرده‌اند بنائشان در این جابه این جور چیزها نبوده است كه با این ترك تخمینها با این اجتهادات مطلب را درست كنند معلوم است كه مطلب بطور واضح به ایشان رسیده است كه بطور جزم می فرماید قال صادق (ع) اگر كسی اعتنا كرد به این روایت بحسب این آن وقت این روایت معتبر است و قابل اعتماد است و اگر چنانچه مطلقا اشكال كه یا در ما نحن فیه گفت بواسطه این كه این روایت در تهذیب،استبصار از این سند نقل شده است و فقیه هم كه حالا نقل می كند قال صادق(ع) می گوید ممكن است همین سند در ذهنشان باشد و چیز دیگری در كار نباشد آن وقت ممكن است كه فقیه ایشان را مثلاً مورد اعتماد دانسته یا روایات را مثل مدار اخباری مثلا خوب اخباری هم كه هستند ایشان اما نه آن جور اخباریها كه مذاقشان  مثلا این طور باشد كه این گونه روایات كه در این كتب واقع شده باشد مثلاّ چطور است از این جهت محل اشكال می باشد اینجا بالخصوص اما اصل مطلب
    عن ابی عبدالله (ع) قال یفوت الصلاه من اراد صلاه
     كسی كه نماز خوان هست نمازش فوت نمی شود
     لا یفوت صلاه نهار حتی تغیب شمس ولا صلاه لیل حتی یترأ الفجر و لا صلاه الفجر حتی تطلع شمس
    كه بلا اشكال این صلاه لیلی كه در بین صلاه نهار و صلاه فجر قرار داده مغرب عشا است صلاه لیل نمی شود بگوییم كه صلاه لیل یعنی نماز شب نافله شب اینجا  بااین قرینه بلا اشكال صلاه لیل عبارت از مغرب و عشا است و نسبت به صلاه نهار طلوع شمس تا غیبت شمس فوت نمی شود نسبت به صلاه لیل هم لا یفوت حتی یطلع الفجر فوت نمی شود تا این كه فجر طلوع كند یعنی بناءعلیه بحسب این روایت یك نحوه تحكیمی می شود این روایت به آن روایت به آن روایت آنجا می فرماید كه اگر خرج وقت الفوت نماز شكش را كه بكند چطور است .اینجا می فرماید كه فوت نمی شود و باقی است  وقت فوت، فوت نمی‌شود تا آن زمان وقتی این را پهلوی آن بگذاریم آن وقت می گوییم كه لم یخرج وقت الفوت و بقی وقت الفوت و مشمول آن صدر روایت است كه اگر چنانچه شك كردكه نماز را خوانده در وقت صلاه او وقت صلاه او وقت فوت ها كه ناچار بودیم این جور معنا بكنیم این واقع نمی شود بحسب این روایت و بحسب این قاعده تا صبح اگر چنانچه شك بكند و بایدبه شكش اعتنا بكند و تا قبل الفجر اگر شك بكند باید به شكش اعتماد بكند و اطلاق هم اگر داشته باشد ما بین مختار و غیر مختار هم دیگر باید فرقی ما بین مختار و غیر مختار نباشد و اگر در باب مختار ها قائل شدیم آنجا قائل شدیم به این كه وقتش مثلا بحسب ادله آنجا وقتش تانیم لیل است و نتوانستیم القاء خصوصیت بكنیم و بعید هم نمی دانیم القاء خصوصیت بكنیم لكن با این روایت می فهمیم كه نه آدم مختار هم اگر چنان چه تخیر عمدی بندازد وقتش از بین نرفته و او خلافش را عمل كرده و معصیت لكن وقتش از بین نرفته.
     بناءً علیه تا صبح تا قبل طلوع فجر اگر چنانچه شك بكند این آدم باید اعتنا بكند و نمازش را بخواند.