• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • صحبت در این بود كه اگر چنانچه بعد‌الوقت حقیقی به اندازه‌ای كه از آن وقتی كه من ادراك متعرض است اگر از وقت نگذشته لكن از اصل وقت گذشته است بعد زوال مقدار ثلاث ركعات باقی است و من شك كردم در اینكه آیا نماز ظهر را خوانده عصر را خوانده‌ام و همین طور در نماز مغرب عشا بعد‌الوقت و به عبارت دیگر آیا ما می‌توانیم با دلیل من ادرك آن طوری اثبات بكنیم كه این شكی كه بعد‌الوقت حقیقی واقع شده است این هم شكش بمنزله وقت است اگر چنانچه مقدار ثلاث ركعات باقی مانده است یا خیر این هم به منزله خروج وقت است یك وجهی كه سابقا عرض كردیم كه این مبتنی بر مقدماتی بود كه محل اشكال بود این به این كه ادله من ادرك مقام تنزیل باشند كه این را اشكال كردیم كه گفتیم راه دیگر هم هست كه اصلا باب تنزیل نباشد و علاوه بر این در مقام تنزیل وقت باشد خارج وقت باشد منزله وقت این هم درس اشكال شده كه طوری نیست آنهای دیگر اقوااست و علاوه بر این اطلاق تنزیل باشد و حتی راجع به این شكوكی هم كه ما می‌كنیم این را هم در شك در خارج را به منزله شك در داخل وقت قرار بدهد این هم اشكال داشت مقدماتی دیگر هم داشت كه عرض كردیم این وجه وجهی كه بتواند اثبات مطلب را بكند این وجه نیست صحیح نیست.
     حالا یك وجه دیگری هست كه كسی از بعض روایات استفاده آن مطلب را بكند با ضم قاعده من ادرك من روایتش را بخوانم علی‌ عن ابی عن حماد عن حریز من زراره و فضیل صحیحه است روایت علی اصلح عن ابی جعفر(ع)
    انه متی مستیقنت أو شككت فی صلاه انك لم تصلها او فی وقت فوتها صلیتها
     اگر شك كردی در این كه یا یقین كردی كه نماز را بجا نیاوردی یا شك كردی در اینكه نماز بجا آوردی یا بجا نیاوردی و این شك تو در وقت صلاه بود یا در وقت فوت صلاه بود اینجا باید نمازخوانی شكت موجب این می‌شود كه اگر شك بكنی باید نماز بخوانی
    و إن شككت بعد ما خرج وقت‌الفوت فقط دخل حائط باید شك بعد از آن باشد كه وقت فوت خارج شد فقد دخل یا اعاده حتی تستیقنت أن استیقنت فعلیك اعاده.
    این از آن راه كسی استدللا بكند در آن‌جا وقت صلاه وارد شده است وقت صلاه یكی هم عنوان وقت فوتها ظاهر این است كه وقت فوت صلاه باشد وقت دوقسمت كرده است یك جا را وقت قرار داده و او در روایات دیگری  هم هست كه وقت فضیلت را كأنه وقت همان وقت فضیلت است یك قسمت دیگر هم وقت فوت صلاة قرار داده است و آن بعد ازوقت فضیلت است مثلاً اول ظهر هر قدر هم كه گذشت وقت فضیلت است تا چند قدم وقت فضیلت است و از ما بعد او تا آخر وقت فوت است آن وقت حكم را حكم اعاده و الااعاده را وجوب اعاده و لااعاده را قرار داده‌اند از برای خروج وقت فوت و عدم خروج وقت فوت اگر در وقت فوت شك كردی یا در وقت صلاه شك كردی وقت صلاه كه همان وقت فضیلت آن باشد در آنجا شك كردی كه صلاه آوردی یا نیاوردی یا در وقت كه قسمت دوم است وقت است لكن وقتی است كه وقت فوت است كه حالا عرض می‌كنم كه روی بعد الخروج وقت، وقت فوت شك كردی آنجا نماز اعاده ندارد آن وقت وقت فوت را كسی اینطور و بگوید برای استدلال در آنجا كه اگر چنانچه ما با ادله من ادرك اثبات این معنا را كردیم كه كسی كه یك ركعت از وقت حقیقی را ادراك كرد این نمازش او است فوت نشده نمازش در تعبیرات من ادرك ركعتاً من الوقت ادرك الوقت اینطور تعبیر من ادرك ركعتاً من الصلاه ادرك الصلاة در بعضی روایات ادرك قضا فی وقتها ادرك اصل تامتاً و شیخ هم دعوی اجماع می‌كند كه ادعا است نماز آن كسی كه ادراك وقت را كرده است به اندازه یك ركعت این نماز تمامش او است نه اینكه قضاست و نه ادا قضا ندارد قضاست آنی كه در وقت واقع شده باشد او باشد و آنی كه خارج وقت قضا باشد نه قضاست بلكه ادا است یعنی تمامش در وقت واقع شده است كأنه. نباءً علیه این وقت كه از اول وقت تا سه ركعت بعد الوقت این ضمیمه‌ای است كه در این ضمیمه فوت اسمش نیست وقت فوت اسمش نیست یعنی وقتی نیست كه اگر نماز را در این وقت بخوانند فوت می‌شود ولی اگر نماز در این وقت افتتاح بكنند یعنی بعد خروجه وقت افتتاح بكنند. اینجا فوت است.
     اما اگر چنانچه در این وقت نماز یك مقدارش در این وقت واقع شود یك مقدارش هم در خود وقت حقیقی واقع شود این نماز فوت نشده است انسان پس فوفت نماز به این است قد و قوت فوت بگذرد حتی این سه ركعتی كه بعد از وقت حقیقی است اگر این سه ركعت هم گذشت آن وقت دیگر وقت فوتش می‌شود به ضمیمه اینكه علاوه بر آنكه من ادرك می‌گوید كه ادا است دعوی اجماع برادا هم شده به ضمیمه این معنا كه من ادرك ركعت من الصلاه مخصوص به آن آدمی كه نمازش را یك ركعت مانده است نیست آن آدمی حكم كه نماز را نخوانده است تا الآن فهمید كه یك ركعت به غروب مانده است این هم الآن می‌بیند كه نمازش قابل اداست و قابل ادراك است آنهم باید نماز بخواند آن كسی هم كه اصلاً ملتفت این قضیه نبوده تكلیف واقعیش بوده خودش ملتفت نبوده كأنه تكلیف به نماز و به اقامه صلاته از اول ظهر هست تایك ركعت به  آخر وقت آنجا هم تكلیف صلاه ادائی هست چه ما ملتفت واقعه باشیم چه ملتفت واقعه نباشیم چه نماز را شروع كرده باشیم چه شروع نكرده باشیم این یك حكم واقعی اخلاقی است كه نماز شما از اول وقت تا سه ركعت بعد الوقت این نماز شما كه واقع شود اینجا به این دو تا واقع شود آخرش اینجا واقع شود جلوش بیاید تا هر جا واقع بشود این نماز شما نماز ادا است نماز فوت نیست بناعلیه كسی بگوید كه فوت وقت عبارت از این است كه من بعد از این سه ركعت دیگر وقت فوت است دیگر وقت فوت شد نماز پس وقت را دو قسمت كرده است یكی وقت صلاه یكی وقت فوت صلاه یعنی وقتی كه اگر من نماز را در آن وقت بخواهم بجا بیاورم فوت است و اگر بعدش هم در آنجا واقع بشود باز فوت است این نمازی كه بعدش در آن خارج واقع شده بعدش در داخل واقع شد است این نماز، نماز ادا است بحسب روایات ما و به بحسب اجماع كه دعوی كرده است شیخ طائفه برآن پس این نماز، نماز ادا است تا اینجا فوت چه وقت است فوت بعد از این است پس اگر شما شك كردی بعد از یك ركعت از وقت بعد از دو ركعت از وقت بعد از سه ركعت از وقت شما شك كردی كه آیا نماز را اتیان كردی یا نه به حسب این روایتی كه اینجا دارد شده است شككت فی صلاه فی وقت فوتها یعنی در وقتی كه این وقت وقت یا فوت فضیلت از وقت است وقت صلاه است لكن وقتی است كه اگر از اینجا مثلا بگذرد دیگر فوت می‌شود یا وقتی است كه فضیلت از دست شما رفته است. نباءً علیه شك بعد الوقت به این مقدارنه اسمش تجاوز است برای اینكه باز محل است و نه اسمش شك فی الوقت است برای اینك شك بحسب این روایت و بحسب ضمیمه روایت من ادرك این سه ركعت نمازی كه الآن شما در این وقت واقع كردید در وقت فوت واقع كردی نه در خارج وقت واقع كردی در این قسمت دوم از وقت كه عبارت از وقت فوت است شما واقع كردی چون در این قمست واقع كردی از این جهت شكی هم كه برای شما حاصل بشود و چون حكم مال آن كسی كه متلبس به صلاه باشد نسیت حال آن كسی كه التفاب به قضیه داشته باشد نیست الآن كه شما بعد از وقت دو ركعت باز وقتی است كه نگذشته بیشتر از سه ركعت یا دو ركعت شما شك كردی شك شما در وقت فوت هست نه خارج از وقت فوت و این روایت صحیحه فضیل هم می‌گوید كه إن خرج وقت الفوت آنجا اعتنا نكند و اما اگر در وقت فوت شك كرد صلاها نماز را باید بخواند این وجه دومی است كه كسی راجع به این معنا كه شك بعد الوقت به این مقدار به منزله شك در وقت است. پس نباءً علیه آنجائی كه شك كردی در اینكه آیا نماز را خواندید یا نخواندید در یك وقتی شك كردید كه وقت الفوت نرفته از بین وقت فوت ابتدای یعنی اگر من حالا بخواهم نماز بخوانم این از دست رفته است لكن وقت فوت كه عبارت از این بود كه نماز اگر در اینجا به هر جور واقع بشود فوت است نه این از بین نرفته نماز اگر یك ركعتش آنجا واقع می‌شود دو ركعتش آنجا سه ركعتش آنجا واقع می‌شد این نماز فوت نشده بود از شما ادا بود از شما پس شما الآن شكتان در وقتی است كه وقت ادا است، ادا صلاه است و او خودتان ملتفت نبودید توجه نداشتید الآن متوجه شدید اما الآن وقتی ملاحظه می‌كنید بحسب این روایت بحسب اوله نماز شما در وقت فوت است شك شما واقع شده است قبل خروج وقت الفوت .
     اینجا دو تا روایت ما در اینجا داریم ببینیم این روایت دوم می‌تواند تفسیر كند روایت اول را روایت دوم هم ذیلش همین روایتی است كه مال ندارد فضیل بود در ضمن این هم از زراره فضیل هم هست باز ذیل‌اش را در تهذیب مستدلاً ادرك كرده است و در كافی ذیل در ذیل این روایت مستند اینجا را در ذیل این روایت دیگر نقل كرده است
    عن ابی جعفر(ع) فی قول‌الله تبارك و تعالی إن صلاه كانت علی المؤمنون كتاباً موقوتا قال (ع) یعنی كتاباً مفروضا
     یعنی واجب بعد می‌فرماید
    و لیس یعنی وقت فوتها إن جاز ذلك الوقت تم لم تكن صلاته هذه مؤداتا
     كتاب موقوت مقصود این نیست كه وقت فوت را می‌خواهد بگوید این می‌گوید یعنی واجب است اگر بعد هم می‌فرماید كه اگر این طور باشد كه وقت فوت را بگوید یعنی نماز بگذرد از این وقت فوت بشود سلیمان بن داود (ع)باید هلاك شده باشد برای اینكه او از وقت فضیلت گذشته بود وقت فوت را خوانده بود نماز و باید هلاك شده باشد برای اینكه نماز واجب را ترك كرده است لكن ترك فضیلت كرده است اشكالی ندارد مقصود و ما هم اینجاش كه لیس یعنی وقت فوتها آن وقت،وقت فوت را كانه این جور بیان می‌فرمایند إن جاز ذلك الوقت یعنی وقت فوت ثم صلاها لم تكن صلاته مؤداه اگر وقت فوت بگذر دو نماز بخواند این معناست كه اگر نماز را نخواهنده باشد و آن وقت بخواهد بخواند آن نماز فوت است وقت فوت مقصود این معناست كه اگر نماز را نخواهد باشد و آن وقت بخواهد بخواند آن نماز فوت است وقت فوت مقصود این است كه اگر نماز را نخوانده باشد و بخواهد حالا بخواند این نماز فوت است آنجا این را می‌فرماید اینجا این جور می‌فرماید لیس یعنی وقت فوتها إن جاز ذلك الوقت یعنی وقت الفوت ثم صلاها لم تكن صلاها فی الوقت وقت فوت این است كه اگر نماز را در آن وقت بخواند فوت شده است نماز اگر وقت فوت این معنا باشد آن وقت آن آدمی‌ كه الآن شك می‌كند و از این وقت ،وقت حقیقی گذشته و در آن دو ركعت یا سه ركعت باقی مانده شك می‌كند این آدمی است كه وقت فوتش گذشته یعنی وقتی است الآن كه اگر الآن اتیان بكند این را این تارك ایت و از بین رفته است این طور می‌شود آن وقت كه آنجائی كه فرمود است كه اگر در وقت فوت است نمازش را شك كرد و در وقت فوت بود باید نماز را بجا بیاورد و اگر خارج شده بود وقت فوت باید نماز را چی بكند بحسب این روایت این است كه وقت فوت عبارت از آن وقتی است كه اگر بخواهد شروع كند به نماز فائت است نمازش نه دنباله نماز میزان است اول نماز میزان است وقت فوت آن وقتی است كه اگر چنانچه نماز نخوانده باشد و حالا بخواهد بخواند فائت است این نماز و در این دو ركعت آخر وقت یعنی بعد از آخر وقت بلكه تانیم ركعت تا آخر وقت مانده این جوری است كه اگر كسی نماز را نخوانده باشد تا آنجا آن وقت بخواهد حالا بخواند این نماز ،نماز فائت است خرج وقت الفوت یعنی خارج شده باشد آن وقتی كه اگر نماز را می‌خواست بخواند فوت شده بود و حالا رسیده به جائی كه اگر نماز را می‌خواهد بخواند وقت فوئت یعنی وقت فوتی كه دیگر نمازش از دستش رفته است اگر این احتمال باشد آن وقت این نماز بعد از دو ركعت بعد از سه ركعت باید اعتنا بایدبشكش كند برای اینكه خرج الوقت وقتی كه وقت بود اسمش را ما فوت گذاشته بودیم آن خارج شد و آن وقتی باقی مانده است كه اگر شروع كند به نماز نمازش دیگر مؤداة نیست، نمازش او نیست میزان كأنه اینطور است میزان افتتاح صلاه است نه میزان اختتاح صلاه بحسب آن احتمال اول این بود كه میزان افتتاح صلاه نیست میزان این است كه یك جزئی از نماز در وقت واقع بشود و جزء دیگر هم خارج وقت واقع بشود بطوری كه این نماز ادا است الآن آن حرف اول اینطور بود كه این نماز شما الآن ادا است پس وقت او نگذشته شما شك كردی این حرفی كه در اینجا هست كه میزان نیست كه اختتاح صلاه را ما حساب كنیم میزان این است كه افتتاح صلاة را حساب كنیم هر وقت كه افتتاح صلاه واقع بشود نماز را ما واقع می كنیم و نماز ادا باشد این شك اگر در این وقت واقع شد شك در وقت است و اگر نماز را كه می‌خواهیم افتتاح كنیم این نماز او نسبت این خرج آن وقتی كه وقت مقرر نیست و چون نماز اوا نسبت در افتتاح صلاه او نیست از این جهت شك شما بعد از خروج وقت است برای اینكه بعد از خروج وقتی است كه اگر شروع كرده بودید درآن قضا بود و اگر ما نتوانیم هم كه این احتمال یا آن احتمال را بدست بیاوریم با این روایت نمی‌توانیم مسئله را تمام بكنیم و با این روایتی كه خرج وقت الفوت باید ‌بكند نمی‌توانیم مسئله را تمام بكنیم و باقی می‌ماند اوله شك بعد التجاوز با قطع نظر از این روایت ادله بعد التجاوز هم كه تجاوز كرده است وقت بعد وقت هم، وقت گذشته است، تجاوز هم یعنی وقت گذشته باشد این هم راجع به این فرع.
     فرع دیگری كه بعد عرض می‌كنیم راجع به نماز مغرب عشاست اگر ما بعد انتساب لیل شك كردیم كه نماز مغرب عشاء را بجاآوردیم.