طائفه رابعه: طايفهى چهارم از رواياتى كه در مورد حكم شركت در قتل رسيده، روايتى است كه مىگويد فقط ديه، پرداخت شود و اصلا متعرض حكم قصاص نيست؛ گرچه بر طبق اين روايت، فتوايى در بين فقهاء نيست، لكن براى تكميل بحث، آن را مطرح مىكنيم. روايت، اين است: و باسناده عن محمد بن احمد فى كتابه، عن ابراهيم بن هاشم يرفعه الى ابى عبداللّه (عليه السلام)، انه سئل عن اربعة انفس قتلوا رجلا؛ مملوك و حر و حرة و مكاتب قد ادى نصف مكاتبته. قال: عليهم الدية؛ على الحر ربع الدية، و على الحرة ربع الدية، و على المملوك ان يخير مولاه فان شاء ادى عنه و ان شاء دفعه برمته لا يغرم اهله شيئا، و على المكاتب فى ماله نصف الربع و على الذين كاتبوه نصف الربع، فذلك الربع لانه قد عتق نصفه (1). بحث سندى باسناده، يعنى اسناد محمد بن على بن حسين - شيخ صدوق«ره» - و مراد از محمد بن احمد، محمد بن احمد بن يحيى العطار، صاحب كتاب «نوادر الحكمه» است، و مراد از «فى كتابه»، ظاهرا همين كتاب است و طريق صدوق به محمد بن احمد بن يحيى، طريق صحيح و معتبرى است؛ پس سند روايت تا ابراهيم بن هاشم، خوب است، لكن بعد از او مرفوعه مىشود و قابل استناد نيست. البته مرحوم صاحب وسائل، اين روايت را در باب دهم از ابواب ديات النفس با سند ديگرى از شيخ طوسى (ره) از محمد بن احمد بن يحيى نقل نموده است و طريق شيخ در تهذيب - به محمد بن احمد بن يحيى - طريق صحيحى است و او از ابراهيم بن هاشم، از ابى جعفر، از ابى بصير نقل مىكند. پس سند تا ابراهيم بن هاشم، اشكالى ندارد؛ اما راوى بعد - يعنى ابى جعفر - يا احمد بن محمد بن عيسى مىباشد، يا احمد بن محمد بن خالد البرقى است و هيچ يك از آنان نمىتوانند بلاواسطه از ابى بصير نقل كنند؛ چون ابى بصير در طبقهى چهارم است و آن دو، در طبقهى هفتم قراردارند پس سند، مرسل مىشود. لكن احتمال دارد كه مراد از ابى جعفر، احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى باشد كه در اين صورت، نقل بزنطى از ابى بصير، محتمل است؛ چون بزنطى در طبقهى ششم، و ابى بصير در طبقهى چهارم است و امكان دارد در هنگام جوانى خود، از يك راوى مسن از طبقهى چهارم، نقل حديث نمايد. مرحوم آيتاللّه خويى در شرح حال بزنطى مىفرمايند كه او دو روايت از ابى بصير نقل كرده، كه ممكن است يكى از آن دو، همين حديث باشد؛ پس به اين ترتيب، ممكن است سند از اين جهت تصحيح شود؛ لكن احتمال ارسال، همچنان باقى است، زيرا روايت محمد بن احمد بن يحيى از احمد بن محمد بن ابى نصر بدون واسطه نيز مستبعد است. لذا سند قابل اعتماد نيست. بحث دلالى مضمون اين روايت در موردى است كه شركاى در قتل عبارتند از: يك مرد و يك زن و يك بردهى مملوك و بردهيى مكاتب كه هر يك ربع ديه را بايد بپردازند و قصاصى در كار نيست. وجه جمع: وجه جمع اين روايت با روايات طايفهيى اولى آن است كه بگوييم اين روايت در مقام بيان چگونگى پرداخت ديه است؛ زيرا در فرض مذكور، اگر ولىّ دم مىخواست قصاص كند، حكم آن روشن بود، اما در فرض قصاص نكردن و ديه گرفتن، اين سؤال پيش مىآيد كه ديهى مقتول در اين فرض - كه شركاء از نظر ذكورت و انوثت، حرّيت و مملوكيت، متفاوتند - چگونه است؟ و امام (عليه السلام) نيز حكم كرده است كه هريك از دو فرد آزاد، بايد ربع ديه بدهند و در مورد بردهى مملوك، مولاى او بايد ربع ديه را پرداخت كند و يا اگر خواست، مىتواند برده را به اولياى مقتول ببخشد و بردهى مكاتب بايد نصف از ربع ديه را بپردازد و نصف ديگر را مولاى او پرداخت كند. با اين ترتيب، روايت طايفهى چهارم، با روايات طايفهى اول تنافى پيدا نمىكند. در جلسهى آينده، در مورد اينكه آيا در مسأله شركت، تواطى قبلى لازم است يا نه، بحث خواهيم كرد. 1- وسائل ابواب القصاص فى النفس باب12 ح3 |