• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  •  

    [جلسه 76 - دوشنبه: 4/7/79]

    بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

    طائفه سوم:

    بحث درباره روايات قصاص شركاى در قتل بود دو طائفه از روايات را مطرح كرده و درباره آنها بحث كرديم؛ طائفه سوم مضمون جداگانه‏اى ندارد بلكه امرش دائر است بين اينكه جزء طائفه‏ى اولى باشد يا جزء طائفه ثانيه و بخاطر اين ترديد ما آنها را مستقل حساب نموديم وگرنه در واقع يا جزء طائفه اولى است و يا ثانيه و در اين طائفه دو روايت وجوددارد كه يكى از آن دو روايتى است مستقل و ديگرى همان است كه در ذيل روايت شيخ آمده است كه قبلا آن را نقل نموديم،

    اما روايت اول:
     محمد بن يعقوب، عن على بن ابراهيم، عن ابيه، و عن محمد بن يحيى عن احمد بن محمد جميعا، عن ابن ابى عمير، عن حماد، عن الحلبى، عن ابى‏عبداللّه (عليه السلام) فى عشرة اشتركوا فى قتل رجل، قال: يخير اهل المقتول فأيهم شاؤوا قتلوا و يرجع أولياؤه على الباقين بتسعة أعشار الدية (1)

    بحث سندى
     اين روايت را مرحوم كلينى از دو طريق نقل نموده است هم از على بن ابراهيم و ايشان از پدر بزرگوارشان و هم از محمد بن يحيى كه مراد همان محمد بن يحيى العطار است و مراد از احمد بن محمد، احمد بن محمدبن عيسى الاشعرى است و هر دو از ثقات‏اند و مراد از حماد كه از حلبى نقل مى‏كند حماد بن عثمان است كه معمولا از حلبى نقل مى‏كند و مراد از حلبى عبيداللّه بن على الحلبى است كه به تعبير نجاشى شيخ طائفه‏ى حلبيين مى‏باشد ولى حمادى كه از حريز بن عبداللّه سجستانى نقل مى‏كند حماد بن عيسى است و هر دو از ثقات عاليقدر مى‏باشند پس سند در غايت وثوق و اعتبار است.

     بحث دلالى
     مضمون اين روايت اين است كه اگر ده نفر در قتل شخصى شريك شدند اولياى دم مخيرند هر كدام از اين ده نفر را كه خواستند به قتل برسانند (ايهم شاؤوا قتلوا) حال آيا مراد از اين جمله چيست؟ آيا مفهوم اين جمله آن است كه اولياى دم مخيرند هر چند نفر را كه بخواهند از شركاء انتخاب كرده و آنان را قصاص نمايند و يا مراد اين است كه مخيّرند تنها يك نفر را قصاص كنند نه بيشتر، كه در فرض اول، روايت ملحق به طائفه‏ى اولى و در فرض دوم جزء طائفه ثانيه مى‏شود و منشاء اين دو احتمال كلمه‏ى «اىّ» است مرحوم شهيد ثانى در مسالك و همچنين صاحب جواهر (رحمه الله) اين روايت را جزء طائفه‏ى اولى دانسته‏اند و با توجه به اينكه هردو عرب و اهل لسان بوده‏اند برداشت‏شان مى‏تواند مؤيد اين فرض باشد لكن در ذيل روايت قرينه‏اى بر خلاف اين فرض وجوددارد و آن مفرد بودن ضميرى است كه به مقتصّ‏منه برمى‏گردد زيرا مى‏فرمايد: و يرجع أولياؤه على الباقين اِفراد ضمير در كلمه «اولياؤه» دلالت بر اين دارد كه مقتصّ‏منه بايد يك نفر باشد.

    بحثى پيرامون كلمه «اىّ»
     براى روشن‏تر شدن بحث بايد كلمه اىّ را بررسى نموده و ببينيم مستعمل‏فيه آن چيست؛ واحد است يا اكثر از واحد را نيز شامل مى‏شود كه اگر اين كلمه در هر يك از آن دو معنى ظهور داشت حمل بر آن مى‏كنيم، زيرا ظواهر حجت است و ما تابع ظواهر مى‏باشيم و اگر در احد المعنيين ظهورى نداشت به كمك قرائن و خصوصياتى ديگر مستعمل‏فيه را بدست آوريم و اگر نتوانستيم از قرائن كمك بگيريم روايت دچار اجمال است و نمى‏توان به آن استدلال كرد.
     اىّ در زبان عرب پنج نوع استعمال دارد:
     1 - اىّ استفهاميه مثل «ايكم يأتينى بعرشها (2)»
    2- اىّ شرطيه مثل «اياما تدعوا فله الاسماء الحسنى (3)»
    اىّ تعجبيه مثل «مررت برجل اىّ رجل»
     4 - اىّ وصلية الى النداء مثل « ياايّها الرجل»
     5 - اىّ موصوله مثل «ثم لننزعن من كل شيعة ايهم اشد على الرحمن عتيا (4)»
    و بحث ما در مورد اىّ موصوله است كه به تعبير نحويين جزء موصولات مشترك است كه هم براى مفرد و هم براى تثنيه و جمع بكار مى‏رود
     حال گاهى در كلام قرينه‏اى وجوددارد و مى‏دانيم كه اىّ براى مفرد بكار رفته است مثل اينكه بگوئيد «ايكم يتزوج هذه الجاريه فله كذا» كه معلوم است تزوّج جاريه به يك نفر است و گاه به عكس، قرينه‏اى در كلام است كه معلوم مى‏شود مراد بيش از يك نفر است مثل «ايكم يصوم اول رجب اعطاه اللّه كذا و كذا» ولى اگر قرينه‏اى براى تعيين واحد يا اكثر وجودنداشت معناى آن مجمل مى‏شود كه در اينجا دو فرض محتمل است: الف - اينكه بگوئيم اىّ مشترك لفظى است وضع مرة للواحد و وضع مرة اخرى للاكثر كه در اين فرض اگر قرينه‏اى در كلام نبود بايد متوقف شويم و هيچ معنا را نمى‏توانيم ترجيح دهيم مانند هر مشترك لفظى كه قرينه‏اى همراه آن نباشد. ب - اينكه بگوئيم مشترك معنوى است  و وضع للمعنى الجامع بين الواحد و الاكثر كه در اين صورت اگر قرينه‏اى در كلام بر خصوص واحد يا اكثر نبود بر معناى جامع و شموليش كه اكثر از واحد را نيز شامل مى‏شود، حمل مى‏كنيم مگر آنكه ببينيم در موارد زيادى از استعمالات عرب اعم از قرآن و ساير كلمات فصحاء اىّ بدون قرينه در معناى واحد بكار رفته باشد كه در اين صورت معلوم مى‏شود موضوع‏له قدر جامع نيست مثلا براى نمونه: آيه شريفه «و ما تدرى نفس باىّ ارض تموت (5)» كه معلوم است انسان در بيش از يك سرزمين نمى‏ميرد و يا آيه شريفه «و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايهم يكفل مريم (6)» و مسلما يك نفر از آنان مى‏خواسته است كه سرپرست مريم باشد و همچنين در شعر
     اذا ما اتيت بنى مالك    فسلم على ايهم افضل
     و پيداست كه افضل آن قوم يك نفر بيشتر نيست و همچنين موارد ديگر و لذا با توجه به اين نمونه‏ها و امثال آن كه فراوان است ممكن است كسى ادعا كند كه موضوع‏له «اىّ» قدر جامع نيست بلكه يا خصوص واحد است و يا مشترك لفظى است بين واحد و اكثر از واحد.

    نتيجه بحث
     نتيجه اين مى‏شود كه اين روايت از نظر مضمون نمى‏تواند مؤيد مشهور باشد گرچه صاحب جواهر (رحمه الله) و مرحوم شهيد ثانى از آن استفاده‏ى اكثر از واحد نموده‏اند، بعلاوه در خود روايت نيز همانطور كه گفته شد قرينه‏اى وجود دارد كه نشان مى‏دهد مراد از اىّ يك نفر مى‏باشد نه بيشتر.

     اما روايت دوم كه مرحوم شيخ در تهذيب آن را در ذيل روايت ابوالعباس بقباق آورده‏اند چنانچه آن را حديث مستقلى بدانيم جزء روايات طائفه ثالثه قرارمى‏گيرد، ولى اگر گفتيم روايت مستقلى نيست مضمون آن بقرينه صدر روايت همان مضمون صدر روايت خواهد شد و آن عدم جواز قتل اكثر از واحد است بنابرين ملحق به طائفه ثانيه مى‏گردد و در هر صورت اگر ما يكى از وجوه مذكور در مقام جمع دلالى بين‏الطائفتين را پذيرفتيم كه مطلب حل است وگرنه در مقام تعارض اگر نوبت به مرجحات سندى رسيد ديگر نمى‏توانيم طائفه اولى را مقدم بداريم زيرا روايات طائفه ثانيه نيز از نظر سند مانند طائفه اولى در غايت وثاقت و اعتبار مى‏باشند و بايد براى آن چاره ديگرى بينديشيم كه انشاءاللّه بقيه مطلب را در جلسه آينده پى مى‏گيريم.