• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • [درس 67 - يك‏شنبه: 1/3/79]

    بسم اللّه الرّحمن الرّحيم‏
    در مسأله‏ى اشتراك حيوان با جانى در جنايت، پنج نقطه را بيان‏كرديم.
     نقطه‏ى ششم آن است كه مرحوم محقق مى‏فرمايد: "اگر ولىّ دم قصاص را انتخاب كرد بايد نصف ديه را به مقتصّ منه برگرداند" و ظاهرا اين قول بين فقهاى ما آنان كه متعرض مسأله شده‏اند متفق عليه است. مرحوم محقق و علامه در كتب مختلفه و شراح كلمات محقق و علامه و اعلام معاصر ما و سيدناالاستاد «رضوان‏اللّه‏تعالى‏عليه» همه اين قول را اختيار كرده‏اند. پس اينكه مرحوم محقق مى‏فرمايد: " على الاشبه، دليل بر قول مخالف نيست" بلكه مراد اين است كه اين حكم مطابق با قواعد و اصول است. و وجه آن، اين است كه چون دو سبب در ايجاد جنايت شركت كرده‏اند ضمان، بين اين دو سبب توزيع مى‏شود و مبناى اين توزيع، روايات باب شركت در جنايت است كه از مفاد آنها اين معنا را بوضوح مى‏فهميم كه اگر منشاء جنايتى كه موجب ضمان است متعدد شد، ضمان بين اسباب جنايت توزيع مى‏گردد. و اگرچه روايات باب شركت از نظر حكم متغايرند ولى در عين حال همه آنها توزيع ضمان را ثابت مى‏نمايند و لازمه توزيع همان است كه ذكر شد يعنى حق قصاص براى ولىّ دم ثابت است لكن بايد نصف ديه را رد كند.
     توضيح مسأله اين است كه از طرفى ادله قصاص اطلاق دارد، شامل هم جناياتى مى‏شود كه جانى در آن مستقل بوده و هم جناياتى كه افرادى در آن شريك بوده‏اند و از طرف ديگر مفاد روايات شركت، توزيع ضمان است. جمع بين اين دو دسته دليل يعنى دسته‏اى كه حق قصاص را در موارد شركت براى ولىّ دم محفوظ مى‏داند و رواياتى كه مفادش توزيع ضمان است اين است كه قائل شويم ضمن ثبوت حق قصاص بايد ولىّ دم نصف ديه را به جانى برگرداند، چون همه‏ى بار جنايت بر دوش جانى نيست.
     و مراد از توزيع ضمان، توزيع تقديرى است نه فعلى. توزيع تقديرى آن است كه جنايتى كه بوسيله دو عامل يا بيشتر اتفاق افتاده بار كيفر و مسئوليتش بر گردن يك نفر تحميل نشود بلكه هر عامل به قدر ارتكاب جنايت بخشى از ضمان را عهده‏دار گردد ولو طرف شركت شريكى باشد كه لايستأهل الضمان بالفعل. در صورتى كه اگر مراد از توزيع، توزيع فعلى بود در مواردى كه يك طرف شركت قابل ضمان نيست مانند حيوان يا مجنون توزيع ممكن نبود.
     نكته‏ى ديگرى كه در توزيع تقديرى ضمان هست اين است كه وقتى كسى در ايجاد جنايت شريك شد فقط بقدر سهم خود زير بار ضمان قرارمى‏گيرد و نمى‏گوييم چون عملى كه اين شخص انجام داده بالقوه كان تاماً في السببيه و قصد او هم قتل بوده پس همه تبعات قتل بر دوش او است پس لازمه ضمان توزيعى اين است كه هركس كه بخشى از جنايت را متكفل شده بخشى از ضمان هم متوجه اوست حال چه بخشهاى ديگر قابليت تكفل ضمان داشته باشد يا نه، پس آنچه كه متوجه جانى مى‏شود برابر است با مقدار سهم او در ايجاد جنايت نه بيشتر. بنابراين احتمال ديگرى كه مرحوم صاحب جواهر و شهيد ثانى و كاشف اللثام متعرض آن شده‏اند كه رد نصف ديه در اينجا لازم نيست چون شريك ديگر، اهليت ضمان ندارد وجهى ندارد و ضعف آن با بيانى كه داشتيم روشن شد.
     آنچه در مورد توزيع ضمان گفتيم، تصوير ثبوتى مسأله بود كه از همه روايات باب شركت استفاده مى‏شود. اما در عالم اثبات، توزيع ضمان در مسأله‏ى شركت چگونه است؟ بايد بحث شود. همانطور كه قبلا گفته شد روايات باب شركت متعارض هستند يك دسته از روايات مى‏گويد ولىّ دم ميتواند همه‏ى شركاء را قصاص كرده و ديه‏ى بيشتر از يك نفر را برگرداند، مثلا اگر دو نفر در قتل شريك بودند ميتواند هردو نفر را قصاص نموده و يك ديه را بين وراث مقتولين تقسيم كند كه فتواى مشهور نيز همين است. و دسته‏ى ديگر مى‏گويد: ولىّ دم تنها مى‏تواند يك نفر را قصاص كند لكن از بقيه شركاء سهم هر يك از ديه يكنفر را بگيرد و به وراث قصاص شده بدهد، اينكه كدام يك از اين دو دسته روايات را بايد بر ديگرى ترجيح‏داد در مباحث شركت در قتل خواهدآمد. در اينجا فقط اين مطلب را مى‏خواهيم ثابت كنيم كه ضمان به تعداد عوامل تقسيم مى‏شود. مثلا اگر جانى ضربه‏اى زد و سپس شيرى زخمى وارد نمود و بعد از آن اسب وحشى لگدى زد و هر سه عامل سبب بالفعل در قتل شدند در اينجا ضمان بين  هر سه به نحو توزيع تقديرى تقسيم مى‏شود كه اگر ولىّ دم خواست قصاص كند بايد سهم آن دو عامل يعنى دو سوم ديه را به مقتص منه برگرداند و اگر فرض كرديم كه چهار عامل سبب قتل بودند يعنى علاوه بر آن سه عامل، مارى هم او را گزيد در اين صورت اگر ولىّ دم قصاص را اختيار كرد بايد سه چهارم ديه را به او برگرداند.
     نقطه‏ى هفتم: تاكنون بحث در جايى بود كه جنايت از دو سبب صادر شده كه يكى اهليت ضمان را دارابوده و ديگرى اهليت نداشت مثل اشتراك انسان و حيوان حال اگر بجاى حيوان عامل ديگرى بود ولى مناط مسأله يعنى عدم اهليت ضمان، نسبت به آن عامل وجودداشت، مثلا ضربه‏ى ديگر را كودك غير مميز و يا خود مجنى‏عليه وارد نموده كه هردو ضربه سبب مرگ شود حكم مسأله همان است كه گفتيم چون نميتوان گفت كودك غيرمميز ضامن است، همينطور ضمان شخص نسبت به خودش معنا ندارد گرچه وزر اخروى براى او هست.
     و همچنين است مواردى كه اصل ضمان هست اما نوع خاصى از ضمان يعنى قصاص قابل تصور نيست، مثل آنكه پدر مجنى‏عليه با جانى در قتل شريك شود كه پدر ضمان دارد اما ضمان بالاقتصاص ندارد، در اين صورت نيز ضمان تقسيم مى‏شود منتهى تقسيم ضمان اينطور نيست كه هردو را بشود قصاص كرد. يا فرض‏كنيد اگر جنايت جانى متعمّد همراه با جنايت جانى غيرمتعمّد شود مثلا جانى عامد به سمت كسى گلوله‏اى شليك نمود و در اين اثنا فرد ديگرى كه در حال شكار به سمت حيوانى شليك مى‏كرد خطأً گلوله‏اش به همين شخص اصابت‏نمود در اينجا نيز حكم همان است لكن نسبت به جانى غيرمتعمّد حق القصاص نيست چون قتل او قتل خطئى است كه بايد به مقدار سهم او در قتل ديه آن را عاقله بپردازد.
     پس در همه اين موارد مبناى مسأله بر توزيع ضمان بين اطراف جنايت مى‏باشد چه به يك طرف اصلا ضمان فعلى متوجه‏نگردد مثل اينكه حيوان يا مجنون باشد يا نوع خاصى از ضمان فعلى در مورد او ثابت نباشد.
     نقطه‏ى هشتم: بحث ما تا اينجا مربوط به موردى بود كه هردو سبب بالفعل تأثير در ايجاد تلف داشته‏باشند اعم از اينكه هر سبب پنجاه درصد قابليت تأثير داشته باشد كه بانضمام سبب ديگر موجب مرگ گردد و يا اينكه هركدام بالقوه سبب تام مرگ بوده لكن هردو سبب توارد كرده و هريك بالفعل پنجاه درصد در وقوع جنايت تأثيرگذار باشند.
     اما اگر در همين مورد توارد دو سبب، علم به تأثير هردو سبب بالفعل نداشتيم كه به دو صورت قابل فرض است؛ فرض اول آنكه دو ضربه بر مجنى‏عليه وارد شده‏است و مى‏دانيم يك سبب، تام است و موجب موت و ديگرى اصلا سبب موت نيست ولى نمى‏دانيم آن ضربه‏اى كه سبب تام موت بوده از كدام يك از دو عامل صادر شده‏است؟ مثل اينكه ضربه‏اى به پا و ضربه‏اى به شكم شخصى خورده است كه يكى را حيوان و ديگرى را جانى وارد نموده و مجنى‏عليه به خاطر ضربه‏ى شكم مرده است اما اينكه ضربه‏ى به شكم را اسب وارد نموده يا جانى، مشخص نيست. فرض دوم آن است كه مى‏دانيم هردو سبب تامٌ في تأثيرهما للموت بالقوة مثلا لگدى به سر مجنى‏عليه و لگدى هم به شكم او خورده‏است كه هر يك به تنهايى مى‏توانست كشنده باشد و ضربه‏اى كه فعلاً موجب تلف شده مشخص است ولى نمى‏دانيم عاملى كه آن ضربه را وارد كرده‏است كدام يك از آنهاست. مثلا پزشك بگويد مرگ در اثر ضربه به شكم بوده پس لگدى كه به سر او خورده گرچه در تأثير للموت بالقوه تام بوده اما بالفعل موجب موت نشده پس ضمان ندارد چون قبل از تأثير آن، عامل ديگر موجب مرگ شده‏است و در مباحث گذشته گفتيم كه در اين صورت ضربه‏اى كه بالفعل موجب مرگ نشده ضمان جنايت قتل ندارد هرچند ضمان جرح ثابت است. حال نمى‌دانيم ضربه به شكم را آيا جانى زده است يا مثلا حيوان وارد آورده است؟
     حال حكم اين دو فرض چيست؟ آيا براى حكم به قصاص مى‌توان به اطلاقات ادله قصاص تمسك كرد يا نه؟ و در صورت عدم تمسك جاى اجراى كدام اصل از اصول عمليه است. ان شاءاللّه درباره آن بحث خواهيم كرد.
    والحمدللّه اولاً و آخراً