مرتبه ثالثه- صورت اولى شخصى ديگرى را به دريا مىاندازد اما قبل از آنكه به دريا برسد نهنگى او را در فضا مىبلعد و يا كوسهاى سر از آب بيرون آورده و در فضا اين شخص را دو نيم مىكند. مرحوم محقق در حكم اين مسأله ابتدا مىفرمايند: قصاص هست. و چنين استدلال مىكنند كه نفس افكندن در دريا عادتا اتلاف است. و سپس احتمال دومى را مطرح مىكنند كه در اينجا قصاص نيست زيرا «لم يقصد اتلافه بهذا النوع» يعنى قاتل قصد نداشت كه او را به اين نوع اتلاف كند بلكه مىخواست كه او غرق شود، پس ما وقع لم يقصد وما قصد لم يقع بنابراين قتل عمد نيست بلكه قتل خطئى است و قصاص ندارد و سپس مىفرمايند: «وهو قوىّ» حال آيا مرادشان اين است كه اين قول از قول اول اقوى است چنانچه غالب شراح اين طور فهميدهاند يا مراد اين است كه اين وجه هم قوى است هرچند مختار ايشان قول اول است هر دو وجه محتمل است. ضابطه ما ابتدا ضابطه اين صورت را بيان كنيم، ضابطه اين صورت آن است كه فعلى از جانى صادر شود كه اين فعل در سببيت قتل، تام است و هيچ كم ندارد لكن قبل از اينكه تسبيبِ تلف بوسيلهى اين فعل تحقق پيدا كند عامل جديدى كه انتظار آن نمىرفت پديد آيد و متكفل قتل شود. فرع اول: فرعى كه در اينجا وجوددارد و مرحوم محقق آن را ذكر نكردهاند اين است كه اگر شخصى ديگرى را به طرف دريا پرتاب كند و او به آب مىرسد و آنگاه كوسه او را مىخورد حكم آن چيست؟ اين صورت، بلاشك موجب قود است و كسى هم ترديد نكرده است هم قدما مثل محقق رَحَمهُ الله و علامه رَحَمهُ الله و هم در زمان ما امام راحل«رضواناللّهتعالى عليه» و ديگران صريحا به قود فتوا دادهاند. و فرق اين فرع با صورت مورد بحث اين است كه در اينجا سببيت مورد نظر جانى فعليت پيداكردهاست او مىخواست كسى را بياندازد به قصد اينكه در آب غرق شود و تسبيب بطور كامل فعليت يافت و محقّق شد، لكن بجاى غرق شدن كوسه او را خورد، حال چه با قصد قتل او را در آب مىاندازد و يا اينكه قصد قتل ندارد لكن قصد فعلى را دارد كه عادتا موجب قتل است با علم به سببيت، پس اين صورت محل كلام نيست چون ما صدر عن الجاني كان تامّ السببية للموت وقد تحقق و صار فعلّياً و علت اين كه مرحوم محقق اين فرع را ذكر نكردهاند آن است كه ضابطهاى را كه براى فرع مورد بحث ذكر كرديم در اينجا وجودندارد چون ضابطه آن بود كه تسبيبِ مقصود از فعلِ صادر از جانى فعليت پيدا نمىكند و عامل جديدى پيدا مىشود و موجب مرگ مىگردد. فرع دوم: اكنون فرعى را كه مرحوم محقق ذكر كردهاند بحث مىكنيم لكن قبل از شروع در بحث بايد اين نكته را متذكر شويم كه كلمه حيوان كه محقق ذكر كردهاند از باب مثال شايع در آن ازمنه است و خصوصيتى ندارد پس ماشين هم مانند حيوان است چون مناط آن است كه عاملى غير مراد به ارادهى انسانى در وسط راه پيدا شود و متكفل قتل گردد فرض بفرمائيد كسى را از ساختمان بسيار مرتفعى پرتاب مىكنند كه عادتا در اثر سقوط مىميرد لكن قبل از آنكه به زمين برسد ماشينى رسيده و با او تصادم مىكند و يا شخصى را از بالاى عرشه كشتى به دريا پرتاب مىكنند لكن قبل از رسيدن به آب به پروانه هلىكوپترى كه مستقر در عرشه پايينترى است برخورد كرده و موجب قتل او مىشود و مثالهاى ديگرى نيز مىتوان ذكرنمود. حكم مسأله: نسبت به حكم مسأله دو نظر در وجود دارد 1 - ظاهر بلكه صريح فرمايش محقق (رَحَمهُ الله) كه فرمودهاست عليه القود و شيخ (رَحَمهُ الله) نيز همينطور فتوى داده و امام«رضواناللّهتعالى عليه» هم همين را استظهار كردهاند. 2 - قولى كه قائل به عدم قود است كه محقق از آن به عنوان «قيل» تعبير مىنمايند و صاحب جواهر (رَحَمهُ الله) مىفرمايند: ما قائلى قبل از محقق پيدانكرديم و علامه (رَحَمهُ الله) در بعضى از كتب مثل قواعد و ارشاد در حكم به قود اشكال كردهاند و وجه اشكال را نيز ذكر نمودهاند. |