شق دوم شق دوم را كه مرحوم محقق بيان مىكنند اين است كه: وان لم يكن مجهزا وكان الغالب فيه السلامة فاتفق الموت به سقط ما قابل فعل المجروح وهو نصف الديه و للولى قتل الجارح بعد رد نصف الديه. اگر دارو مجهز نبود يعنى به مجرد تماس با زخم شخص را نمىكشد بلكه دارويى است كه وقتى از آن استفاده مىشود غالبا موجب مرگ نيست اما اتفاقا موجب مرگ شد در اين صورت جارح و مجنىعليه در قتل شريك مىباشند و لذا بخشى از جنايت كه در مقابل فعل مجروح است يعنى نصف ديه ساقط مىشود و نصف ديگر بر عهده جارح است و ولىّ مجنىعليه مىتواند نصف ديه را بدهد و او را قصاص كند پس در حقيقت حكم شركت در قتل جارى مىشود و در آينده ان شاءاللّه خواهيم گفت كه اگر دو نفر مشتركا قتلى انجامدهند ولىّ مقتول مىتواند نصف ديه را به هر يك از آنان داده و هر دو را به قتل برساند و يا يكى از آنان را عفو كرده و به ديگرى نصف ديه بدهد و او را به قتل برساند. سپس مرحوم محقق مىفرمايند: وكذا لو كان غير مجهز وكان الغالب معه التلف. يعنى اگر مجنىعليه دارويى را استعمال كرد كه غالبا بيماران با استعمال اين دارو مىميرند باز هم شركت در قتل است البته بايد توجه داشت كه جمله الغالب معه التلف معنايش مجهز بودن نيست زيرا فرض مسأله عدم اجهاز است پس دارويى نيست كه فورا بكشد كه از آن كشف كنيم عامل در قتل بوده بلكه دارويى است كه غالبا متلف است و بعد از گذشت يك هفته يا ده روز از استعمال موجب مرگ مىشود. پس مرحوم محقق عدم الاجهاز را دليل و اماره بر دخالت عامل جرح در قتل گرفتهاند يعنى، چون دارو مجهز نيست و در عين حال مريض ميميرد علامت آن است كه دارو مستقل در تأثير نبوده بلكه هم دارو و هم جرح مؤثر در مرگ بودهاند پس حكم شركت در قتل جارى است اين، حاصل كلام محقق (رَحَمهُ الله) بود. بيان دو نكته در اينجا دو نكته قابل توجه است. نكته اول: استنباط محقق (رَحَمهُ الله) از عدم الاجهاز مربوط به زمان خود ايشان است چون در آن زمان وسيلهاى نبوده كه تشخيص بدهند كدام يك از دو عامل مؤثر در قتل بوده لذا اگر دارو مجهز نبود كشف مىكردند كه جراحت مؤثر در موت بوده ولو بنحو الاشتراك. اما امروزه كه علم پزشكى پيشرفت كرده بوسيله كالبدشكافى و غيره مىتوان فهميد كه آيا دارو تأثير مرگآور داشتهاست يا نه پس ما تابع اين هستيم كه بدانيم آيا دارو مؤثر در قتل بودهاست يا جرح و يا هردو، اگر فهميديم كه دارو مؤثر تام بوده، جارح قاتل نيست و اگر فهميديم دارو هيچ اثرى نداشته در اين صورت جارح قاتل است و نصف ديه رد نمىشود و اگر فهميديم هردو مؤثر بودند در اينجا فرمايش محقق (رَحَمهُ الله) محكّم است پس آنچه كه ايشان فرمودهاند: مضمون روايات يا مستفاد از اطلاقات شرعى نيست كه بخواهيم متعبد به آن بشويم بلكه ناشى از حدس است و در زمان ايشان در صورتى كه دارو مجهز نبود نتيجه مىگرفتند كه هردو مؤثر است لكن در زمان ما مسأله چنين نيست. نكته دوم كه مهمتر است اين است كه ما اگر از هر طريقى دخالت هر دو عامل را احراز كرديم شبههاى در مسأله نيست اما اگر احراز نكرديم، باز هم همين حكم مىآيد؟ فرض كنيد دارويى است كه غالباً مصرف كننده آن بعد از مدتى ميميرد و مجروح آن را استعمال كرده ميميرد، قاعدتا اطمينان و علم عادى پيدا مىشود كه مؤثر، اين دارو است در اين صورت كه جراحت مؤثر نبوده چرا جارح قصاص يا محكوم به ديه گردد، و يا بالعكس اگر دارو جزء داروهايى است كه الغالب فيه السلامة و شخص آن را مصرف كرده اما اتفاقاً ميميرد مرگ او به حسب علم عادى منتسب به اين دارو نيست بلكه منتسب به جرح است در اينصورت دليلى ندارد كه نصف ديه جنايت ساقط شود؟ بلكه بايد جارح را قاتل بالاستقلال بدانيم و او را قصاص كرده يا از وى ديه كامل بگيريم و حال آنكه كلام مرحوم محقق مطلق است و شامل موارد شبهه مىشود. |