• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • [درس 57 - سه‏شنبه: 24/12/78]

    بسم اللّه الرّحمن الرّحيم‏

    در بحث ديروز مطلبى را از مرحوم صاحب جواهر نقل و تقويت‏كرديم كه اگر كسى چاهى حفر نمود و از شخصى دعوت كرد كه به خانه او بيايد اما نه از راهى كه عادتا در چاه مى‏افتد لكن آن شخص همان راه را انتخاب‏نموده و در چاه سقوطكرد بدون اينكه داعى، قصد قتل او را داشته‏باشد ضمان ديه بر دعوت كننده است و آنچه در توجيه اين قول به نظر مى‏رسد اين است كه در اينجا تسبيب هست، تسبيب عبارت است از همين كه او را دعوت‏كرد و باعث شد كه وى در طريقى كه لازمه‏اش سقوط در چاه است حركت‏كند پس فعلى از كسى صادر شده كه در آن فعل قصد قتل ديگرى را ندارد و قصد عملى را هم كه منتهى به قتل مى‏شود ندارد لكن قصد عملى را دارد بدون اينكه بداند اين عمل منتهى به قتل اين شخص مى‏شود و اين همان قتل خطئى است مثل تيراندازى كه قصد قتل مجنىّ‏عليه را ندارد و قصد ايراد ضربى كه منتهى به قتل مى‏شود نيز ندارد لكن قصد تيراندازى ولو به غير مجنىّ‏عليه را دارد. اين نهايت توجيهى است كه براى فرمايش مرحوم صاحب جواهر و قول به ديه مى‏شود بيان‏كرد لكن انصاف آن است كه گرچه در اينجا همه آنچه كه گفته شد وجوددارد امّا عنصر اصلى قتل خطئى در اينجا نيست زيرا مقوّم قتل خطئى آن است كه بتوان اسناد قتل را به شخص داد و در مانحن‏فيه اين اسناد تحقّق پيدا نمى‏كند فرض بفرماييد شخصى كسى را دعوت‏مى‏كند، دعوت، فعل اوست حركت آن شخص از خانه هم معلول همين دعوت است چون اگر دعوت نمى‏كرد، نمى‏آمد امّا در اثناى حركت در چاه افتاد آيا صرف اينكه خروج از منزل و آمدن در اين راه به دعوت اين شخص بوده موجب اسناد قتل به اوست؟ نه چنين نيست. مثال واضح‏تر اين صورت آن است كه شخص به دعوت داعى حركت كرد امّا در وسط راه تصادف نمود و مرد كه در اين‏جا مسلّما نمى‏توان اين قتل را به داعى نسبت داد. به بيان ديگر افعال دوگونه‏اند، گاهى فعل طورى است كه وقتى از فاعلى صادرمى‏شود نتيجه آن فعل منتسب به خود اوست و اسنادِ نتيجه فعل به آن فاعل صحيح است ولى در بعضى از موارد لايصحّ الاسناد اصلا و مانحن‏فيه از اين قبيل است زيرا صرف اينكه اين شخص با دعوت داعى از خانه خارج شده و در اثر دعوت اين حادثه برايش پيش آمده مصحّح نسبت قتل به داعى نيست. بنابراين حكم به ديه در اينجا مشكل است و حق با سيّدناالاستاد امام راحل «رضوان‏اللّه‏تعالى‏عليه» مى‏باشد كه فرمودند: لاقود و لاديه.

    حکم مرتبه ثانيه- صورة ثالثه

    الثالثه: لو جرحه فداوى‏ نفسه بدواء سمّى فان كان مجهزا فالاوّل جارح و القاتل هو المقتول فلإ؛كككك قصاص و لادية له‏
     صورت سوم از مرتبه ثانيه تسبيب آن است كه شخصى ديگرى را مجروح مى‏كند و آن مجروح دارويى سمّى روى جراحت مى‏گذارد كه منجرّ به مرگ او مى‏شود تفاوت اين صورت با دو صورت قبل در اين است كه در اينجا جارح بالمباشره در ايجاد زمينه قتل دخالت دارد و مقتول نيز مباشرت يا تسبيب قريب به مباشرت دارد لكن در صورت اوّل، غير، تسبيب مى‏كرد و مجنى‏عليه عن جهلٍ مباشرت مى‏نمود، و در صورت دوم هر دو تسبيب مى‏كردند منتهى تسبيب جانى عن علمٍ و عمدٍ و تسبيب مجنى‏عليه عن غير عمدٍ بود البته تسبيب  دور، و در شقّ سوم هردو مباشرت مى‏كنند كه مباشرت جانى به ايراد جرح و مباشرت مجنى‏عليه به گذاردن دواى سمّى است و اگر هم مباشرت نباشد لااقل تسبيب قريب به مباشرت است و فرقى در حكم ندارد.

    شقوق مسأله

    اين مسأله شقوقى دارد كه مرحوم محقق ذكركرده‏اند:
     شقّ اول اين است كه داروى سمّى به مقدارى است كه كشنده‏مى‏باشد كه در اين صورت شخصى كه جراحت را وارد نموده قاتل نيست بلكه قاتل خود اين كسى است كه داروى سمّى را استعمال نموده و در اين صورت جارح قصاص ندارد و ملزم به اداى ديه قتل هم نيست لكن بهرحال چون جراحتى ايجادكرده ولىّ ميت مى‏تواند اين جراحت را اگر قابل قصاص است قصاص كند والا ارش‏الجنايه ثابت مى‏شود.
     يمكن ان يقال: زمينه مصرف اين داروى سمّى جراحت بود اگر جارح جراحت را ايجاد نمى‏كرد مقتول داروى سمّى را استعمال نمى‏كرد تا منجرّ به مرگ وى شود آيا اين كافى نيست تا نسبت قتل به جارح داده شود؟ در پاسخ مى‏گوييم خير، به هيچ عنوان، ايجاد زمينه، نمى‏تواند موجب صحّت استناد قتل به فرد زمينه‏ساز باشد و عمل جارح ايجاد معدّ است نه تسبيب، و ما در بحث سبب و مباشر گفتيم: سبب چيزى است كه تأثير وجودى در تحقّق نتيجه دارد اما معدّ صرفا ايجاد زمينه مى‏كند تا اينكه شى‏ء مؤثّر در آن زمينه تأثير تامّ داشته‏باشد لذا اسناد قتل به موجد زمينه، صحيح نيست در نتيجه ديه قتل بر عهده جارح نمى‏باشد چون خود مقتول، قاتل خويش است و جارح ضامن جراحت مى‏باشد. پس اين شقّ مسأله مشكلى ندارد.
     امروز چون مصادف شهادت پنجمين اختر تابناك آسمان ولايت امام محمدباقر عليه السلام است به همين مقدار اكتفا مى‏كنيم و جلسه را تبديل به جلسه‏ى ذكر مصيبت ميكنيم و ان شاءاللّه شقوق بعد را در جلسات بعد مطرح مى‏نمائيم.