فروعى که در اينجا مطرح شده است فروع ديگرى از همين صورت وجوددارد كه در كلام محقق (رَحَمهُ الله) نيامده لكن علامه (رَحَمهُ الله) در تحرير و قواعد و مرحوم صاحب جواهر و كاشف اللثام مطرح نمودهاند و فرعى را هم سيدنا الاستاد «رضواناللّهتعالىعليه» در تحريرالوسيله ذكرنمودهاند كه بعضى از اين فروع قابل بحث و بررسى است. فرع اول يك فرع اين است كه شخصى مثلا غذاى مسموم را در خانه خودش قرارمىدهد و ديگرى بدون اذن او وارد خانه شده و غذا را تناولمىكند؛ در اين صورت تارةً لايقصد بذلك قتل الاكل و به اينكه او اين غذا را خواهد خورد نيز علم ندارد در اينجا ضمان نيست چون ملاك ضمان وجودندارد زيرا ملاك ضمان اين است كه شخص تسبيب كردهباشد به اينگونه كه يا قصد قتل داشتهباشد و يا قصد فعل را نسبت به مجنىعليه نمودهباشد و در اينجا هيچ يك از اين دو وجودندارد چون مسبب اراده قتل نداشته و علمى هم كه به جاى قصد بنشيند وجودندارد حتى قتل خطئى هم در اينجا نيست چون در قتل خطئى گرچه اراده ايراد ضرب در مجنىعليه نيست اما اراده ايجاد ضرب هست. فرق قتل خطئى و قتل شبه عمد اين است كه در شبه عمد ايراد ضرب را به مجنىعليه قصد مىكند اما قصد قتل او را ندارد و ضرب هم مما لايقتل به عادتا مىباشد اما در قتل خطئى قصد ضرب نسبت به مجنىعليه را ندارد ولى قصد ضرب متوجه به غير او را دارد؛ مثلا مىخواهد گنجشكى را با تير بزند لكن به مجنىعليه اصابت مىنمايد در مانحنفيه حتى قصد صدور فعل هم نيست چون اصلا بنا ندارد كه اين زهر را به كسى بخوراند بنابراين هيچ ضمانى نيست. و تارةً يقصد بذلك قتل الاكل، جانى تصميم دارد كه مجنىعليه را با اين كار به قتل برساند يا علمى دارد كه بجاى قصد مىنشيند و ما در مباحث شبه عمد گفتيم كه گاهى انسان قصد ندارد اما علم دارد كه فعل او منجر به قتل مىشود كه در اين صورت العلم بالقتل يلازم قصد القتل مثل اينكه مىداند فلانى حتما به خانه او خواهدآمد و بدون اذن او غذاى مسموم را خواهد خورد در اين صورت اگر ماده كشنده را ولو بدون قصد قتل در معرض آن شخص بگذارد بلاشك ضامن است چون تمام اركان تسبيب در اينجا وجود دارد. يعنى فعلى را انجام دادهاست كه اراده مجنىعليه را در جهت اراده خود استخدام و مقهور مىكند البته گاهى ممكن است كه قتل آن شخص به دليلى جايز باشد مثل اينكه دفاع مشروع از خود متوقف بر قتل اوست اما بهرحال قتل مستند به اوست و گاهى هم ممكن است قتل او جايز نباشد يعنى دفاع مشروع متوقف بر قتل او نباشد مثلا با تهديدى يا ضربه چوبى آن شخص فرارمىكند. در اين صورت ضمان هست بالقصاص او بالديه. بعضى از بزرگان، نسبت قتل به صاحب خانه را انكاركرده، فرمودهاند: چون مجنىعليه عاديا داخلشده پس، صاحب خانه قاتل نيست لكن اين كلام صحيح به نظر نمىرسد زيرا وقتى متجاوزا داخل شد حداكثر اين است كه در بعضى موارد قتل او جايز مىشود در بعضى موارد هم قتل او با وجود ورود اعتدائى جايز نيست لكن بهرحال مانع نسبت دادن قتل به صاحب خانه نيست زيرا چنين كسى كه غذاى كشنده را در معرض استفاده ديگرى مىگذارد و قصد او هم اين است كه وى به قتل برسد اين عمل مستند به او مىشود حال گاهى اين قتل جايز است و گاهى حرام، اگر حرام باشد گاهى موجب قصاص و گاهى موجب ديه است و لكن در استناد قتل به او نبايد شبهه شود. نقدى بر كلام صاحب جواهر رَحمه الله مرحوم صاحب جواهر مىخواهند عدم الضمان را با اصل ثابتكنند لذا مىفرمايد فلا ضمان بقصاصٍ ولا دّيةٍ للاصل يعنى در صورتى كه ما شك داريم كه آيا موجب ضمان حاصل شد يا نه؟ اصل را بر برائت مىگذاريم، سپس در مقام تعليل مىفرمايند: بعد ان كان متعدياً بدخول دار غيره واكله من طعامه يعنى چون مقتول متعدى است پس ما شك مىكنيم كه آيا در چنين صورتى قتل او ضمان دارد يا نه؟ لذا اصل، عدم الضمان جارى مىكنيم. اين كلام براى ما نامفهوم است زيرا شكى نيست كه اگر كسى عاديا وارد ملك كسى شد، عمل حرامى انجام داده و آثار حقوقى و احكام وضعى و تكليفى بر او مترتب مىشود اما موجب آن نمىگردد كه اگر تسبيب قتل بوسيله صاحب خانه نسبت به اين شخص انجام گرفت، ضمان نباشد مگر در مواردى كه كشتن از باب دفاع جايز باشد كه آن بحث ديگرى است اما در جايى كه دفاع شرعى نيست يا دفاع شرعى متوقف بر قتل او نمىباشد در اينجا وجهى ندارد كه ما بگوييم ضمان نيست البته ظاهرا فرمايش ايشان در حكم به عدم الضمان، صورت عدم قصد قتل است، لكن صورت علم را هم شامل مىشود و ما گفتيم كه در بعضى موارد، علم در حكم قصد است وقتى كه مىداند او خواهد آمد و اين غذا را خواهد خورد، مثل اين است كه قصد قتل كرده باشد. ما بعيد نمىدانيم كه نظر شريف مرحوم صاحبجواهر در اين مورد به عدم صدق عرفى قتل عمد باشد چون در صورتى كه كسى غذاى مسمومى را در خانه خود گذارده و فردى بدون اجازه او وارد خانه شده و آنرامىخورد در اينجا عرف نمىگويد: قتله عمداً لكن اين مطلب صغرىً و كبرىً محل خدشه است اما صغرىً بخاطر اينكه در مواردى از همين صورت بدون شك عرفا قتل عمد صدقمىكند فرضكنيد، كسى مىداند كه فلان شخص به خانه او مىآيد و او بلافاصله با قصد قتل، شربت مسمومى را در معرض استفاده وى قرارمىدهد و مىداند كه آن شخص وقتى وارد خانه مىشود آن شربت را مىنوشد آن شخص شربت را نوشيده و ميميرد؛ آيا نمىگويند: قتله؟ بلاشك قتل عمد صدق مىكند. اما كبرىً بخاطر اينكه كرارا گفتهايم كه ليس كل ما لايصدق عليه عرفا قتل العمد فهو غير العمد چون ممكن است در موردى عرفا قتل عمد صدق نكند ولى شرعا قتل عمد باشد مثل بعضى از همين صور تسبيب كه ذكر شد و عكس آنهم صادق است پس ما در قضيه قتل عمد دائر مدار صدق عرفى نيستيم چون قتل عمد مسألهاى است كه بخاطر اهميتش شارع مقدس در آن نظردارد. |