نقد كلام كاشف اللثام (رَحَمهُ الله) اما فرمايش صاحب كشف اللثام (رَحَمهُ الله) كه مىفرمايند: ضابط الموجب للقصاص در اين جا هست از اين بزرگوار مقبول نيست و مخالف صريح فرمايش خودشان در صورت ثالثه از اقسام عمد مىباشد. صورت ثالثه اين بود كه كارى را كه عادتا موجب قتل است انجام مىدهد ولى قصد قتل ندارد كه گفتيم جزو صور عمد است در بادى نظر اشكال واضحى بر اين مسأله وارد مىشد كه شما چطور مىگوئيد اين قتل عمد است عمد يعنى قصد وخودتان مىگوئيد قصد نداشت پس چطور مىگوئيد اين قتل عمد است كه بزرگان هركدام به نحوى از اين اشكال جواب دادهاند. مرحوم شهيد ثانى در مسالك و صاحب رياض و صاحب جواهر و آيتاللّهخويى (رضواناللّهتعالىعليهم) هريك به بيانى اين شبهه را ردكردند. كلام مرحوم صاحب كشف اللثام در آنجا اين بود: لان قصد السبب مع العلم بالسببيه قصد للمسبب يعنى درست است كه قصد مسبب را كه موت باشد نداشته اما قصد سبب را داشته است و عرفا اگر كسى اتيان سبب را قصد كند در حالى كه علم به سببيت دارد، در حقيقت مسبب را قصد كردهاست (مثلا كسى كه مىداند اگر كبريتى را نزديك مخزن بنزين روشن كند آن مخزن منفجرخواهد شد اگر باقصد و عمد كبريتى بكشد مىگويند مخزن را آتش زد ولو اين فرد قصد منفجركردن مخزن را نداشته باشد) پس ايشان كه در قسم ثالث قوام تحقق عمد را علم به سببيت مىدانند چطور در ما نحن فيه كه جانى علم به سببيت نداشته مىگويند عمد است؛ لوجود ضابط العمد كدام ضابط عمد در اينجا وجوددارد؟ بنابراين وجه عدم القصاص با اين بيان قابل رد نيست كما اينكه با بيان صاحب جواهر هم قابل رد نبود. البته نكتهاى در فرمايش علامه (رَحَمهُ الله) است كه بايد مورد توجه قراربگيرد ايشان فرمودند: اگر جانى به جوع، جاهل بود... جوع خصوصيتى ندارد ممكن است جهل به جوع باشد يا جهل به مرض و يا به سببهاى ديگر در موارد خودش باشد ملاك اين است كه جانى نمىداند كه عملش منجر به مرگ خواهدشد پس هرجايى كه اين ملاك را داشته باشد مشمول اشكال مرحوم علامه خواهد بود. اما حكم اين مسأله همان است كه براى فرع قبلى ذكركرديم كه در قتل عمد يا بايد تعمد داشته باشد يعنى با قصد قتل عمل را انجام دهد و يا تعمد به فعلى داشتهباشد كه عادتا موجب قتل است لكن مع العلم بالسببية و در ما نحن فيه تعمد الى الفعل داشته است اما چون نمىدانست كه فعل او در مورد اين شخص موجب قتل مىشود. بنابراين وجهى براى حكم به عمد در اينجا وجود ندارد. |