• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  •  

    [شروع درس 3 - سه‏شنبه: 30/6/78]
    بسم اللّه الرّحمن الرّحيم‏
    بيان شد كه حكم قصاص جزء ضروريات فقه اسلامى بلكه شريعت مقدس است بنابراين نياز به استدلال ندارد، لكن به جهت رعايت اسلوب منطقى بحث به بعضى از ادله آن از كتاب اشاره مى‏كنيم، در اينجا به روايات تمسك نمى‏كنيم چون در خلال مباحث آينده، مفصلاً ذكر خواهد شد.

    استدلال به کتاب بر حکم قصاص

    1- يا ايهاالذين امنوا كتب عليكم القصاص فى القتلى الحرّ بالحرّ والعبد بالعبد والانثى بالانثى(۱)
    اين آيه اگر چه متعرض قصاص مادون نفس نيست ولى حكم قصاص نفس كه اهم موارد است بطور عام در آن ذكر شده است، سه جمله بعدى: (الحرّ بالحرّ والعبد بالعبد والانثى بالانثى) در مقام بيان حكم بعضى از مصاديق قتلى‏ است نه تمام مصاديق آن براى اينكه اگر زن مردى را بكشد يا عبدى حّرى را، بدون هيچ خلافى بين علماء اسلام قصاص خواهد شد و حال آنكه در آيه، مذكور نيست. بنابراين نمى‏شود اين جملات را بدل يا بيان از قتلى‏ بگيريم و منحصر كنيم حكم قصاص را به همين سه مورد. بلاشك شقوق بيشترى وجود دارد كه در آيه ذكر نشده است مثل: الحرّ بالعبد، العبد بالحرّ، الحرّ بالحرّة، الحرّة بالحرّ و هكذا ...
    * * *
    به نظر ما ذكر اين سه مورد بعد از حكم كلى براى بيان شمول به يك زبان ديگر است چون كسانى كه موضوع اين حكم قرار مى‏گيرند يا حرّند يا عبدند يا انثى از اين سه حالت خارج نيست. بنابراين آيه شريفه از جهت دلالت هيچ كمبودى ندارد و شبهاتى كه مطرح شده وجهى ندارد.

    2- و كتبنا عليهم فيها انّ النفس بالنفس والعين بالعين...(۲)
    خصوصيت زائد اين آيه بر آيه قبل بيان حكم قصاص اعضاء و جروح است. و ذكر عين و انف و اذن و سنّ بعنوان مثال است و الاّ اليد باليد والرجل بالرجل و موارد ديگر كه در تورات تصريح شده مسلم از موارد قصاص است.

    تقرير اشكال و پاسخ آن:
    اشكالى كه شده اين است كه آيه در مقام بيان حكم قصاص در شريعت حضرت موسى است. و احكام شريعت سابق براى ما حجيت ندارد.
    از اين اشكال جوابهايى داده شده كه بهترين جواب اينست:
    اولاً: از جمله و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب كه در ذيل بيان حكم قصاص آمده. و نيز از جمله بعد آن (فاحكم بما انزل اللّه) و تأمل در آيات قبل كه نورانيت و هدايت تورات و انجيل را مطرح مى كند و از پيوستگى و ارتباط مضامين آيات، كاملا روشن مى شود كه تصديق ناظر به همان حكم قصاص است نه تصديق معارف و اصول كلى، البته تصديق كل شيئ بحسبه، تصديق معارف كتب گذشته تاييد آنها است و تصديق احكام حجيّت آنها است.
    ثانياً: اگر چه آيه، اخبار از گذشته و قوم يهود است لكن با تدبر در آن معلوم مى‏شود كه در مقام بيان حكم منسوخ دوره گذشته نيست، بخصوص با توجه به اينكه جزئيات را بيان مى كند. بنابراين اگر چه لسان آيه اخبار است اما به منزله انشاء مى‏باشد. و اگر در بعضى از موارد احكام منسوخ گذشته نقل مى‏شود كه مسلم مختصّ به اقوام گذشته يا خصوص يهود بوده همراه با قرائنى است كه به كمك آن قرائن استفاده اختصاص ميشود. مانند كلمه: فبظلمٍ در آيه تحريم طيّبات(۳) و يا جمله ذلك جزيناهم ببغيهم در ذيل آيه تحريم شحوم(۴) كه پيداست احكام مذكور عقوبت آنان در برابر ظلم و بغى است، و براى امتى كه اين جرم را مرتكب نشده‏اند اين حكم وجود ندارد و على فرض اينكه در ظهور اين آيه فى‏نفسه تشكيك شود باقرينه آيات ديگرقصاص ظهورآن واضح مى‏شود.
    3- فان عاقبتم فعاقبوا بمثل ماعوقبتم به (۵) اطلاق اين آيه شامل موارد قصاص نيز مى‏شود.
    4- والحرمات قصاص فمن اعتدى‏ عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم...(۶) اطلاق اين آيه هم خوب است اگرچه بعد از آيات جهاد است لكن يك حكم كلى را بيان مى كند هر كس به شما تعرض و دشمنى كرد شما هم به همان اندازه با او دشمنى و تعرض كنيد و اعتداء به‏معناى ظلم نيست بلكه به معناى تعرّض است. اين تمام آيات مورد استشهاد در باب قصاص است.


    1- بقره178
    2- مائده45
    3- نساء160
    ۴- انعام146
    ۵- نحل126
    ۶- بقره194