چنانچه قبلاً بيان شد ما راجع به قاعده تجاوز در شانزده مرحله بحث خواهيم نمود:
الاول: ماالفرق بين قاعده التجاوز و قاعده اصاله الصحه في فعل الغير؟ الثاني: هل قاعده التجاوز قاعده فقهيه او مسئله اصوليه؟
الثالث: ما هو مصدر القاعده ومدركها؟
مرحله سوم اين است كه مصدر و مدرك قاعده تجاوز چيست؟ هرچند كه بناي عقلا به عنوان مدركش هست, ولي بناي عقلا اجمالاً ثابت ميكند, نه تفصيلاً, و لذا ما ناچاريم كه بطور تفصيل مسئله را بحث نماييم وحدود و ثغورش را از روايات بدست بياوريم.روايات هم در چند باب هست كه ما اين روايات را ذيلاً بحث ميكنيم:
1- عن المفيد- محمد بن نعمان, معروف به شيخ مفيد, متولد 336, متوفاي 413,- عن احمد بن محمد- اين احمد بن محمد فرزند شيخ كليني است, يعني شيخ و استاد كليني محمد بن يحي است, اين فرزند او ميباشد, فلذا اين احمد بن محمد بن خالد يا احمد بن محمد بن عيسي اشتباه نشود, اگر مفيد گفت احمد بن محمد, او احمد بن محمد بن يحيي است, محمد بن يحيي شيخ كليني است, احمد بن محمد شيخ و استاد مفيد است- عن ابيه – يعني محمد بن يحيي عطار قمي, عن سعد بن عبدالله اشعري قمي- متوفاي 301-, عن احمد بن محمد بن عيسي- متوفاي 280-, عن احمد بن محمد ابي نصر بزنطي- متوفاي 240-, عن عبد الكريم بن عمرو- اين عبد الكريم بن عمرو ثقه است,ولي واقفي مذهب است, اگر اين شخص در سند نبود, روايت ما صحيحه بود, حال كه اين شخص در سند قرار گرفته,نتيجه هم تابع اخس مقدمات است, روايت موثقه شد-, عن عبدالله بن ابي يعفور, اين هم فقيه است, عن ابي عبد الله – عليه السلام- قال: ((إذا شككت في شيئ من الوضوء وقد دخلت في غيره فليس شكك بشئ , إنما الشك إ ذا كنت في شيئ لم تجزه))(1). (اذا شككت في شيئ من الوضوء), يعني اگر شك كردي در شيئ از وضوء,مثلاً شك كردي كه صورت را شستي يا نشستي؟ (وقد دخلت في غيره), ضمير(غيره) به و ضوء بر ميگردد يا به شيئ؟ اگر بگوييم به (شيئ) بر ميگردد, اين بعيد است, چون شيئ بعيد است, بايد به قريب برگردد(اذا شككت في شيئ من الوضوء وقد دخلت في غيره, اي في غير الوضوء), اگر ضمير را به شيئ بر گردانيم, اين معنايش اين است كه در شستن صورتم شك كنم درحالي كه سر رامسح ميكشم, بايد اعتناء نكنم, و اين بر خلاف اجماع است, چون اماميه اتفاق دارند كه قاعده تجاوز در اثناي وضو, غسل و تيمم جاري نميشود, پس بايد بگوييم كه ضمير به(في غيره) به (وضوء) بر ميگردد و اگر به وضو بر بگردد خوب است, يعني معنايش اين ميشود كه ((اذا شككت في شيئ من الوضوء و قد دخلت في غير الوضوء)), يعني از عمل فارغ شدي و اين اشكالي ندارد, و مراد از(شئي) كه در ذيل حديث آمده نيز وضوء است(انما الشك اذا كنت في شيئ,اي في وضوء). يعني اگر از وضو تجاوز نكرده بودي, به شكت اعتناء كن, اما اگر تجاوز كردهبودي,آنوقت به شك خود اعتناء نكن. پس از اين حديث استفاده ميشود كه اگر در (اثناء) شك كني, بايد برگردي, اما اگر از وضو خارج شدي وشك كردي, بايد اعتناء نكني.
2- و باسناده, ضمير(اسناده) به شيخ بر ميگردد, عن الحسين سعيد بن اهوازي, عن فضاله بن ايوب(ثقه است),عن أبان عثمان- لقبش را ميگويند: و كان ناووسياً, و حال آنكه ما مذهبي بنام ناووسي نداريم, بلي! ناووس نام يك محلي است در منطقه كوفه, ايشان اهل آن محل بوده,هيچ نوع نقطه ضعفي ندارد, بلكه جزء اصحاب اجماع است-, عن بكير بن اعين- برادر زراره است, ميگويند كه قبرش در دامغان است- قال: ((قلت له الرجل يشك بعد ما يتوضأ؟ قال: هو حين يتوضأ اذكر منه حين يشك))(2), اين آدم بعد از ضو شك ميكند كه آيا درست وضو گرفت يا نه؟ حضرت ميفرمايد: اعتنا نكند, چون موقع وضو حواسش جمع تر از موقعي است كه شك ميكند. ما از اين روايت ميتوانيم يك قاعده كليه انتزاع نماييم, هرچند كه مورد روايت وضو است, چون حضرت با يك امر فطري تعليل نمود(التعليل بامر فطري) و فرمود ((هو حين يتوضأ اذكر منه حين يشك)), انسان هنگام عمل اذكر است تا هنگام شك. فلذا انسان از اين حديث يك قاعده كليه را ميفهمد كه در همه جا كار برد دارد, هم در صلات, هم در حج, هم در طواف و هم در ساير اعمال عبادي. يعني هرچند كه مورد, مورد وضو است, ولي(التعليل بامر فطري).
3- عن المفيد, عن احمد بن محمد, بن يحيي عطار قمي, عن ابيه, محمد بن يحيي, عن سعد بن عبد الله اشعري قمي, عن احمد بن محمد بن عيسي قمي, عن الحسين بن سعيد اهوازي, عن حماد بن عيسي, عن علي بن عبد الله سجستاني, عن زراره, عن ابي جعفر(عليه السلام), فان دخله الشك و قد دخل في صلاته فليمض في صلاته ولا شيئ عليه و ان استيقن رجع فاعاد عليه الماء و اما ان كان شاكاً, فليس عليه في شكه شيئ فليمض في صلاته ))(3). يعني در حين نماز شك ميكنم كه آيا من در موقع غسل كردن طرف چپ را شستم يا نشستم و حال آنكه در حال نماز هستم. تا كنون ما سه روايت را خوانديم, مجموع روايت بيش از بيست روايت است.
4- محمد بن يعقوب كليني- متوفاي 329, - عن علي بن ابراهيم قمي- استاد كليني است-, عن ابيه- ابراهيم بن هاشم-, عن بن ابي عمير- اسمش محمد بن زياد بغدادي متوفاي 217, عن حماد بن عيسي, عن علي بن عبد الله سجستاني, عن زراره بن اعين, عن ابي جعفر(عليه السلام) في حديث: ((متي استيقنت أوشككت في وقت فريضه أنّك لم تصلّها, أو في وقت فوتها أنّك لم تصلّها صلّيتها بعد ما خرج وقت الفوت وقد دخل حائل فلا إعاده عليك من شك حتي تستيقن, فإن استيقنت فعليك أن تصلّيها في أي حاله كنت))(4), در اينجا ميگويند شك بعد خروج الوقت, يعني اگر وقت خارج شد و شك كرديم كه آيا نما ز واجب را خوانديم يا نه؟ميگويند در شك بعد خروج الوقت اعتنا نميشود, گاهي ميگويند شك بعد خروج الوقت و گاهي هم ميگويند شك بعد دخول الحائل, اين حديث راجع به قاعده فراغ است, اصطلاح علما اين است كه اثناي عمل را ميگويند: قاعده تجاوز, اما بعد از عمل را ميگويند: قاعده فراغ, البته ما در آينده خواهيم گفت كه ما يك قاعده بيش نداريم, بلكه فقط يك قاعده داريم.پس اين روايت در باب نماز است, آفتاب كه غروب كرد و شما شك كرديد كه نمازت را خواندي يا نه؟ به شك خود اعتنا نكنيد.
5- محمد بن ادريس( في آخر السرائر) نقلاً من كتاب حريز بن عبد الله, عن زراره, عن ابي جعفر- عليه السلام-, قال: ((إذا جاء يقين بعد حائل, قضاه, و مضي علي اليقين و يقضي الحائل و الشك جميعاً, فإن شك في الظهر فيما بينه و بين أن يصلّي العصر قضاها)), محل بحث اين است: ((و إن دخله الشك بعد أن يصلّي العصر فقد مضت)), يعني نماز عصر را خواندم,سپس شك نمودم كه آيا ظهر را خوانده بودم يا نه؟ ((فقد مضت إلاّ أن يستيقن لأن العصر حائل فيما بينه و بين الظهر, فلا يدع الحائل لما كان من الشك إلا بيقين)), الوسائل: ج 3 ص205,الباب 60من ابواب المواقيت, ح2 . اين از آن رواياتي است كه دليل بر اين است كه اگر كسي در نماز , نماز دوم را تمام كند و يا در اثناي نماز دوم باشد و شك كند كه آيا نماز اول را خوانده يا نه؟ اعتنا نميكند. كساني كه چنين فتواي را ميدهند, مصدر روايت شان همين روايت است.
6- (( اذا شككت في شيئ من صلاتك- نماز ظهر- و قد اخذت في مستأنف- نماز عصر- فليس بشيئ))(5) تمام اين روايات از شعب قاعده تجاوز يا قاعده فراغ است, غالباً ميگويند اگر در اثناي نماز باشد, اين قاعده تجاوز است,اما اگر بعد از نماز باشد, اين قاعده فراغ است, ولي به نظر ما هردو اصطلاح به يك چيز بر ميگردند. تا اينجا طايفه اول شك در نماز بود, اما بعد الوقت او بعد دخول الحائل.
الطايفه الثانيه: ما ورد في المضي بعد الفراغ من العمل.
فرق طايفه اول با طايفه دوم چيست, مرادم از طايفه اول نماز است, وضو و غسل را كالعدم بگيريد, يعني مرادم از طايفه اول, آن روياتي است كه در باره نماز خوانديم, فرق طايفه اول با طايفه دوم چيست ؟ طايفه اول مربوط به بعد خروج الوقت بود, يا از نماز اول فارغ شده, وارده نماز دوم شده, اما طايفه دوم راجع به شك در نماز است, اما بعد الفراغ من الصلوه. ولو هنوز آفتاب غروب نكرده يا اينكه وارد عمل دوم نشده , نمازش را خواند و گفت(السلام عليكم) شك ميكند كه سجده كرده يا نكرده, اين غير از طايفه قبلي است,چون طايفه قبلي محورش خروج الوقت بود, يا دخول در نماز دوم و يا فراغ از نماز دوم بود, ولي طايفه دوم مربوط به اين است كه اين عمل را آوردم, اما تكميل كردم, شك ميكنم كه آيا در اثناء كم و زيادي شد يا نه؟ ميفرمايد اگر بعد العمل شك در نقصان عمل يا زيادي عمل كني , اعتنا نكن.
الطايفه الثانيه:
7- ما رواه محمدبن مسلم, قال: سمعت ابا عبد الله- عليه السلام- يقول:((كلما مضي من صلاتك وطهورك فذكرته تذكراً فامضه ولا اعاده عليك فيه))(6)
8- ما رواه محمدبن مسلم عن ابي جعفر- عليهما السلام- قال: ((كل ما شككت فيه مما قد مضي فامضه كما هو))(7),. ما اين روايت را ما هم تحت رقم 8 آورديم و هم تحت رقم 17, چرا؟ چون اين روايت اطلاق دارد,يعني هم بعد العمل را ميگيرد, فلذا اينجا آورديم, و هم اثناء را ميگيرد, آنجا آورديم, ولذا اعتراض نشود كه اين تكرار است.
9- صحيحه محمدبن مسلم, عنب ابي عبدالله- عليه السلام- في الرجل يشك بعد ما ينصرف من صلاته- يعني از مسجد دارد بيرون ميرود-؟ قال: لايعيد و لا شيئ عليه- راجع به شك بعد از عمل است. (8)
10- صحيحه محمد بن مسلم,((كل ما شككت فيه بعد ما تفرغ من صلاتك فامض و لا تعد)). تا اينجا از كتاب صلات, دو باب راخوانديم: الف) خروج الوقت, يا نماز را تمام كرده ودر نماز دوم است, يا نماز دوم را هم خوانده.ب) يا اينكه فقط يك دانه عمل را آورده, شك در آن عمل قبلي ميكند, در همهي اينها قاعده تجاوز است.
@@1. الوسائل/ج1، ص 330, الباب 42 من ابواب الوضوء, ح 2-7
2. الوسائل/ج1، ص 330, الباب 42 من ابواب الوضوء, ح7.
3. الوسائل/ج1, الباب41 من ابواب الجنابه, ح2.
4. الوسائل/ ج 3، ص205,الباب 60من ابواب المواقيت, ح 1-2
5. مستدرك الوسائل/ چاپ جديد, ج 6 , ص417, باب 20, ح 3.
6. الوسائل/ ج1, ص331, الباب 42 من ابواب الوضو, ح6.
7. الوسائل/ج5, ص336 ,الباب 23 من ابواب الخلل في الصلاه, ح3.
8. الوسائل/ ج5, ص 342, الباب 28 من ابواب الخلل,ح1@@