بحث ما در باره اين است كه اگر فحص واجب باشد, نسبت به واجبات مطلقه مشكلي نيست چون وجوب واجبات مطلقه فعلي است و بايد مكلَّف تمام مقدماتش را فراهم نمايد ويكي از مقدماتش تعلم وآموزش است.
اما بحث ما در واجبات مشروط است, يعني واجباتي كه هنوز شرطش حاصل نشده, مثلاً ساعت ده صبح است وهنوز نماز ظهر واجب نشده, چگونه ميشود گفت كه مقدماتش واجب است,وحال آنكه وجوب مقدمه, تابع وجوب ذي المقدمه است ويكي از مقدماتش هم تعلم و آموزش نماز است,؟ فرض كنيد كافري ساعت ده صبح مسلمان شده, و هنگام دلول شمس نماز براو واجب ميشود, ازالآن به او بگوييم كه تعلم احكام برشما واجب است و بايد نماز واحكامش را ياد بگيري, اين وجوب چه نوع وجوبي است؟ اگر بگوييد كه وجوب مقدمي است, مقدمه در صورتي واجب ميشود كه ذي المقدمه واجب باشد, وحال آنكه در فرض ما هنوز ذي المقدمه واجب نشده. اما بعد از وجوب ذي المقدمه, تمكن براي ياد گيري نماز و احكامش نيست, يعني در زماني كه تمكن است, وجوب نيست, زماني كه وجوب است, تمكن نيست, عين اين مطلب را در باره كسي ميشود گفت كه قبل از ظهر به حد بلوغ نرسيده, ولي بعد از ظهر به حد بلوغ ميرسد, قبل از ظهر متمكن از آموزش است, اما وجوبي نيست چون هنوز بالغ نشده, ولي بعد از ظهر كه به حد بلوغ ميرسد, وجوب هست, اما متمكن از آموزش نماز نيست, به اينگونه مقدمات, مقدمات مفوته ميگويند, يعني اگر به موقعش انجام ندهيم واجب فوت ميشود. مفوته, يعني مفوتهي واجب. آنجا كه تمكن است, مقدمه واجب نيست, لحظهي كه مقدمه واجب ميشود, به خاطر تنگي وقت نميتواند آموزش ببيند, پس اين مشكل را چگونه حل نماييم؟ در اينجا چند جواب وجود دارد:
الجواب الاول:حكم العقل بوجوب المقدمه.
جواب اول, حكم عقل است, يعني درست است كه فعلاً نماز براين آدم, وجوب ندارد, چون هنوز ساعت ده صبح است ودلوك شمس نشده. اما عقل ميگويد كه شما نبايد غرض مولا را ترك كني, يعني تحصيل غرض مولا لازم است, حال اگر تحصيل نكني, فرصت از دست شما خواهد رفت, ودر موقع وجوب نماز, به مقدمات دسترسي پيدا نمينكنيد, عقل ميگويد كه پس از همين الآن سراغ مقدمات وتعلم احكام نماز برويد. ولو فعلاً مقدمات واجب نيست, اما تحصيل غرض مولا لازم است, وغرض مولا هم حاصل نميشود مگر اينكه قبلاً آموزش ببيند.
الجواب الثاني:حكم الشرع بوجوب المقدمه بعد وجوب ذي المقدمه.
جواب دوم اين است كه ما نيز قبول داريم براينكه وجوب مقدمه, تابع وجوب ذي المقدمه است, يعني بين وجوب مقدمه وبين وجوب ذي المقدمه ملازمه وجود دارد, ولي آيا وجوب مقدمه واراده مقدمه, ناشي از وجوب ذي المقدمه است, آيا وجوب مقدمه از وجوب ذي المقدمه ترشح ميكند, وتا وجوب ذي المقدمه نباشد, وجوب مقدمه هم نيست ، يا اينكه تابع است, اما معني تبعيت, ترشح و ناشئيت نيست, بلكه معني تبعيت اين است كه (بينهما) ميان آن دوتا ملازمه است, اما در عين حال هر كدام از آنها, مبادي و اسباب خاصي خود را دارند, ممكن است مبادي وجوب مقدمه موجود باشد, اما مبادي وجوب ذي المقدمه موجود نباشد و بعد از ده ساعت ديگر موجود بشود, ما در چنين جاي معتقديم كه مقدمه واجب است, هر چند كه ذي المقدمه فعلاً واجب نيست وبعد از ده ساعت ديگر واجب خواهد شد, يعني هرچند سرانجام بين آن دو ملازمه است, ولي معني ملازمه اين نيست كه همزمان واجب باشند, بلكه ميان آن دوتا ملازمه هست بدون اينكه همزمان واجب باشند. مثلا ساعت ده صبح نماز واجب نيست(اقم الصلوه لدلوك الشمس) چون هنوز دلوك شمس نشده, اما مقدمهاش كه آموزش باشد واجب است, چرا آموزش واجب است؟ چون وجوب مقدمه از وجوب ذي المقدمه ترشح نميكند, ناشي نيست تا گفته شود چون وجوب ذي المقدمه نيست, پس وجوب مقدمه هم نيست, بلكه هركدام مستقل از همديگرند, اما مبادي مقدمه هست, بدين معني كه اگر الآن دنبال آموزش نرود واحكام نمازش ياد نگيرد, در موقع وجوب ذي المقدمه نميتواند نماز صحيح بخواند, در چنين جاي ارادهي مولا به وجوب مقدمه تعلق ميگيرد وميفرمايد دنبال آموزش برويد, اما بر وجوب ذي المقدمه تعلق نميگيرد چون هنوز دلوك شمس حاصل نشده.
فرق وجه اول با وجه دوم: ميان وجه اول و وجه دوم فرق واضحي وجود دارد, زيرا در وجه اول وجوب مقدمه را عقلي دانستيم نه شرعي, يعني عقل ميگويد مقدمه را آماده كنيد واگر نكنيد غرض مولا فوت ميشود, اما در وجه دوم, وجوب مقدمه را شرعي دانستيم وگفتيم كه مولا هم براي وجوب مقدمه مبادي دارد وهم براي وجوب ذي المقدمه. وچون مبادي ذي المقدمه حاصل نيست فلذا ميفرمايد هنوز نماز ظهر واجب نيست, اما مبادي مقدمه حاصل است, مولا ميفرمايد كه تحصيل تعلم و آموزش واجب است. جواب اول جواب متقني است خواه مقدمه را واجب بدانيم وخواه مقدمه را واجب ندانيم, ولي جواب دوم مبني براين است كه مقدمه را واجب بدانيم وچون ما در بحثهاي گذشته عرض كرديم كه مقدمه وجوب عقلي دارد, ولي وجوب شرعي ندارد, فلذا جواب دوم روي مباني ما نيست بلكه روي مباني قوم است, اما جواب اول روي همهي مباني است.
الجواب الثالث: المقدمه واجب نفسي تهيَُئي.
جواب سوم مال محقق اردبيلي وشاگردش صاحب مدارك است, اينها در مقدمات مفوته دچار مشكل شدهاند, سراغ عقل هم نرفتهاند تا بگويند هرچند كه وجوب شرعي ندارد, اما وجوب عقلي دارد وهمين كافي است كه مولا عقاب كند, جواب دوم را هم صحيح نميدانند, يعني قبول ندارند براينكه وجوب مقدمه, قبل از وجوب ذي المقدمه باشد, چون خيال نمودهاند كه وجوب مقدمه مترشح وناشي از وجوب ذي المقدمه است, ولي ما گفتيم كه مسألهي ترشح در كارنيست, تبعيت است اما ترشح نيست وهمزمان بودن وجوب هردو لازم نيست.
محقق اردبيلي ابتكاري به خرج داده وفرموده كه تعلم و آموزش در عوام است , اما در مجتهد فحص لازم است, ايشان ميفرمايد كه تعلم واجب نفسي تهيُّئي است, يعني انسان را براي واجب ديگر آماده ميكند, اگر قائل شديم براينكه تعلم و آموزش واجب نفسي تهيُّئي است, اين جواب عيناً همانند جواب دوم ميشود, يعني مقدمه قبل از وجوب ذي المقدمه واجب ميشود, منتهي با اين تفاوت كه دراولي وجوبش مقدمي بود, اما طبق جواب سوم وجوب تعلم وآموزش مقدمي نيست بلكه وجوبش نفسي است وعلاوه براينكه وجوبش نفسي است نه مقدمي, انسان را براي يك واجب ديگر هم آماده ميكند. بنابراين, مشكل ما هم حل ميشود, يعني بايد انسان قبل از ظهر نماز واحكامش ياد بگيرد وخود را براي انجام نماز آماده نمايد.
يلاحظ عليه:
بر نظريه محقق اردبيلي دوتا اشكال وارد است.
اشكال اول: اشكال اول اين است كه اگر تعلم و آموزش(بنا برفرضي كه واجب نفسي است) خودش داراي مصلحت وملاك ميباشد, پس قيد تهيُّئي معني ندارد بلكه همانند ساير واجبات واجب نفسي است نه واجب نفسي تهيُّئي.
اما اگر خودش واجد مصلحت وملاك نيست بلكه مقدمهي چيزي است كه ملاك دارد, در اينصورت, واجب,واجب نفسي نميشود بلكه واجب غيري خواهد بود, يعني ما بين واجب نفسي و واجب غيري واسطه(به نام واجب نفسي تهيُّئي) نداريم.
ان قلت: اگر كسي اشكال كند بر اينكه ما در دنيا, واجب نفسي تهيُّئ زياد داريم, مثلاً نماز ظهر, واجب نفسي است و در عين حال مقدمه است براي نماز عصر, چون اگر كسي در ابتدا نماز ظهر را نخواند, نماز عصرش هم صحيح نخواهد بود, پس نماز ظهر واجب نفسي است ودر عين حال وجوبش وجوب نفسي تهيُّئي است, بدين معني كه زمينه را براي نماز عصر آماده ميكند.
قلت: در پاسخ اين اشكال عرض ميكنيم كه بين مثال و ُممثَّل, فرق زيادي وجود دارد, در نماز ظهر, نماز فقط واجب نفسي است نه واجب نفسي تهيُّئي. اما وجوب غيري و يا تهيُّئي مال خود نماز ظهر نيست, بلكه مال تقدم الظهر علي العصر است, يعني تقدم نماز ظهر, وجوب غيري و تهيُّئي دارد نه خود نماز ظهر. بنابراين تعلم و آموزش نميشود كه هم واجب نفسي باشد وهم واجب نفسي تهيُّئي, چون واجد دو ملاك نيست, برخلاف نماز ظهر كه داراي دو ملاك است, يك ملاك مال خود نماز ظهر است, ملاك ديگر هم مال تقدمش ميباشد, ولي تعلم و آموزش دو ملاك ندارد تا از حيث يك ملاك واجب نفسي باشد, واز حيث ملاك ديگر واجب نفسي تهيُّئي. در هر صورت ظاهراً وجوبش وجوب غيري است.
اشكال دوم: اشكال دومي كه بر محقق اردبيلي داريم اين است كه بالفرض اين شخص ياد نگرفت, عملش هم مخالف واقع شد, آيا يك عقاب دارد يا دو عقاب؟ از نظر ايشان بايد دو عقاب داشته باشد, يكي به خاطر اينكه تعلم وآموزش نديده, ديگري هم براي اينكه مخالفت واقع را نموده وحال آنكه اجماع داريم براينكه انسان جاهل بيش از يك عقاب ندارد. اما اگر موافق واقع شد يك عقاب دارد, واين نيز بعيد به نظر ميرسد. بنابراين, جواب محقق اردبيلي, جواب كاملي نيست.
الجواب الرابع: ارجاع الواجب المشروط الي الواجب المعلَّق.
توضيح مطلب: واجبات بردو قسمند:
الف) هم وجوب استقبالي است وهم واجب. مثل جاي كه زمان شرط باشد, مانند نماز ظهر, نماز ظهر هم وجوبش در آينده است( مثلاً ساعت ده صبح است) وهم واجب در آينده است (اقم الصلوه لدلوك الشمس), يعني ماداميكه دلوك شمس نشده, نه از وجوب خبري است ونه از واجب. هم وجوب استقبالي است وهم واجب. وجوب عبارت است از انشاء, شارع كي انشاء ميكند؟ عند دلوك الشمس. نماز را كي ميشود خواند؟ بعد از دلوك شمس. پس در ساعت ده صبح هم وجوب استقبالي است وهم واجب.
ب) وجوب حالي است, اما واجب استقبالي ميباشد, مانند حج, مثلاً كسي كه الآن مستطيع شده, وجوب حج گردنگير او شده, اما واجب استقبالي است, يعني هنوز موسم حج نرسيده. پس معلوم شد در جاي كه زمان قيد است, دو جور قيد است:
1- هم قيد وجوب است وهم قيد واجب.
2- قيد وجوب است, اما قيد واجب نيست.
به اولي ميگويند كه هم وجوب استقبالي است وهم واجب.
به دومي كه زمان فقط قيد واجب است نه قيد وجوب. به اين ميگويند كه وجوب حالي است, واجب استقبالي. به چنين واجبي, واجب معلَّق ميگويند.
حال كه اين مطلب روشن شد, ما تمام واجبات مشروط را بر ميگردانيم به واجبات معلَّق, وميگوييم نماز ظهر همانند حج است, يعني الآن وجوب نماز ظهر هست, اما واجب استقبالي است, دلوك شمس, قيد است, اما قيد وجوب نيست بلكه قيد واجب است. به عبارت ديگر الآن همهي ما مخاطب به(اقم الصلوه) ميباشيم, منتهي وجوب فعلي است, اما واجب استقبالي است, يعني (الدلوك قيد للواجب وليس قيداً للوجوب). اگر تمام واجبات مشروط را به واجب معلَّق برگردانيم, مشكل حل ميشود. چرا؟ چون وجوب فعلي شد, حال كه وجوب فعلي شد, فلذا نماز بركافري كه ساعت ده صبح مسلمان شده واجب است, وجوبش فعلي است, وقتي كه وجوب ذي المقدمه فعلي شد, قهراً مقدمه هم وجوبش فعلي ميشود حتي در مقدمات مفوته.
يلاحظ عليه:
اين فرمايشات خلاف ظاهر قرآن است, چون ظاهر قرآن اين است كه وجوب مشروط است نه وجوب معلَّق. قرآن كه ميفرمايد( اقم الصلوه لدلوك الشمس), كلمهي(دلوك) قيد صلات نيست بلكه قيد هيئت است, يعني قيد هيئت(اقم) است, الهيئه يدل علي الوجوب, آنوقت معني(اقم الصلوه لدلوك الشمس) اين ميشود كه يجب الصلوه عند دلوك الشمس, دلوك شمس, قيد نماز نيست بلكه قيد وجوب است. بنابراين, ارجاع تمام واجبات مشروط به واجبات معلًَق, هرچند كه مشكل را حل مينمايد, چون وجوب ذي المقدمه فعلي ميشود, اما خلاف ظاهر قرآن است.