شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
حقيقت شرعيه در الفاظ عبادات
تدریس استاد
متن
40 حقيقت شرعيه در الفاظ عبادات 98
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
تواتر؛ تنها طريق اثبات قرآن بودن
راه اثبات قرآنيت منحصراً عبارت از تواتر است و خبر واحد و لو در اعلى درجه صحت و اعتبارباشد، قرآنيت را نمىتواند ثابت كند، اين مطلب علاوه بر اينكه مورد اتفاق همه علماء مسلمين منالشيعة و السنى است، به صورت اصل مسلّمى بين علماء مطرح است و حتى در مواردى روى ايناصل، مباحثى پيش آمده است: مثلاً مالكيه و يك جماعت ديگر معتقدند كه اين «بسم الله» كه درابتداى سور قرآن وجود دارد، جزء قرآن نيستند و دليل اقامه كرده و گفتهاند: اينها به صورت متواترقرآنيتشان ثابت نشده، چون در قرآنيت تواتر لازم است و اينها هم «لم يثبت تواترها». لذا مانمىتوانيم بگوييم: كه اينها جزء قرآن است. ديگران كه در مقام جواب از اين استدلال برآمدهاند،حرف مالكيه را رد كردهاند. آنها مىگويند: وجود بسم الله در ابتداء هر سورهاى به تواتر ثابت شده وشاهدش اين است كه گفتهاند: در جميع مصاحف كه در صدر اسلام نوشته شده، در حالى كه مقيدبودهاند، كه غير از قرآن را در مصاحف ننويسند و حتى مقيد بودند كه اسماء سور را ننويسند. چوناسماء «ليس من القرآن»، مع ذلك، بسم الله در تمام آن مصاحف وجود دارد بلا استثناء. اين دليل برتواتر بسم الله در رابطه با قرآن است.
پس اين استدلال و همين طور جواب، هر دو مبتنى بر يك اصل مسلّمى است و آن اين است كهراه ثبوت قرآنيت، مسأله تواتر است. همينطور سيوطى در كتاب اتقان، كه اتقان در علوم قرآن است واخيراً در دو جلد چاپ شده است، مىفرمايد: كه فخر رازى صاحب تفسير كبير، ايشان نقل كرده كهدر بعضى از كتب قديمه نقل شده كه ابن مسعود، مفسرِ در صدر اسلام، معتقد بوده كه فاتحة الكتابو همينطور معوذتين فى آخر الكتاب، اينها «ليست من القرآن». نه فاتحة الكتاب من القرآن است و نهمعوذتين. بعد ايشان استبعاد مىكند، مىگويد: كه چطور مىشود كسى چنين حرفى بزند؟ چيزى كهمبتنى بر تواتر است و با تواتر ثابت شده! ابن مسعود چه مىخواهد بگويد؟ آيا مىخواهد بگويد بااينكه متواتر است،
خصوصيت قرآن در لزوم اثبات آن به وسيله تواتر
مسأله عبارت از خصوصيتى است كه در نفس قرآن وجود دارد. اين قرآن يك خصوصيتى داردكه اقتضا مىكند راهش منحصر به تواتر باشد. براى اينكه اين قرآن از روزى كه نازل شد، در مقامتحدى و اعجاز برآمد و «هل من مبارز» طلبيد. آن هم در يك جوّى كه مسأله فصاحت و بلاغت بهاعلى درجه رسيده بود و در محيط حجاز تنها علمى كه مطرح بود، مسأله فصاحت و بلاغت بود. و ازطرفى هم به تعبير خود قرآن، اساس اسلام متكى بر اين معجزه است، نه در بدو طلوعش، بلكه الىيوم القيامه و كتابى بود كه مدعى اين معنى بود كه جميع جوامع بشرى را از همان هنگام تا روزقيامت، مىخواهد از تمام ظلمتها و تاريكيها و انحرافها و ضَلالتها، نه تنها گمراهىهاى آن روز و نهتنها ضلالتهاى در آن محيط بلكه ضلالتها به هر گونه و به هر كيفيت، آن هم الى يوم القيامه، نجاتدهد.
كتابى كه به اين عنوان مطرح است، مثل حديثى نيست كه امام صادق (صلوات الله عليه)بفرمايند: فلان چيز واجب است و فلان چيز حرام است. دواعى بر نقل كتاب اينطورى، متوفّر ومتكثّر بوده است. قرآن به عنوان بيان حكم كه نيامده است و كسى نمىتواند بگويد: قرآن كتابى استكه براى بين احكام آمده است، احكام هم يك بخشى از بخشهاى قرآن است. آيات الاحكام در قرآن،يك بخشى از آيات قرآن را تشكيل مىدهد. اما نه اينكه قرآن تنها براى بيان احكام آمده باشد، قرآنبراى بيان مجموعه چيزهايى كه در كمال و سعادت انسانها تا روز قيامت نقش دارد، آمده است.چنين مسألهاى معنى ندارد كه وقتى كه يك آيهاى در يك رابطهاى وارد مىشود فقط يك نفر بگويد:كه «سمعت رسول الله أنه قال هذه الآية كذا» به ديگران مراجعه كنيم بگويند كه ما خبر نداريم، به هركسى مراجعه كنيم، بگويد كه اطلاعى ندارد. مسأله قرآن به يك صورت عجيبى از همان بدو نزولشمطرح بوده و همه هم با در نظر گرفتن آينده اسلام روى ارشاد و هدايت رسول خدا (ص) در اينرابطه مشغول كار و فعاليت بودهاند. اگر دينى به عنوان خاتميت مطرح است و تنها پشتوانه اين دين،قرآن است. اگر چه معجزههاى ديگر هم نيز داريم، اما آن معجزهها پشتوانه اساسى اسلام نيست. لذادر آنها هم ما، تواتر را شرط نمىدانيم. اگر يك خبر صحيحى روايت كرد، كه سنگريزه در دسترسول اكرم (ص) تسبيح گفت و سلام كرد و اشباه ذلك، قبول مىكنيم براى اينكه در معجزههاىديگر دليلى نداريم كه تواتر اعتبار دارد. ولى اگر قرآن را نتوانيم «حتى بما أنه معجزة» در رديف سايرمعجزهها قرار بدهيم، خداوند به عنوان پشتوانه قرآن مىفرمايد: «انا نحن نزلنا الذكر و انا لهلحافظون» چرا خداوند تصدى حفظ قرآن را به عهده گرفته است؟ براى اينكه اساس اسلام متكى بهقرآن است و تنها پشتوانه اسلام تا روز قيامت، قرآن است، يعنى: در حقيقت ما از صدر خلقت الىآخر الخلقه، كتابى به اين گونه و با اين خصوصيت نمىتوانيم داشته باشيم. آيا چنين كتابى با چنينخصوصيت و با چنين ارزش كه از روز اول با همين ارزش و به اين عنوان مطرح بوده، مىتوانيم،بگوييم كه اگر يك آدم عادلى آمد از رسول خدا (ص) هم نقل كرد، كه مثلاً فلان آيه «جزءٌ من القرآن»بگوييم كه خبر واحد معتبر است! آيا ما مىپذيريم؟ نه، اينجا جاى خبر واحد معتبر نيست. اينجانمىتوانيم به مجرد اينكه يك راوى يك روايت اين چنينى آورد، مهر قرآنيت را به اين خبر بزنيم وبگوييم كه اين معجزه خالده است و ضامن بقاء اسلام است. اين حساب در قرآن وجود دارد.
اما در روايتى كه مىخواهد حكمى را بيان كند، تواتر را لازم نمىدانيم. در روايتى كه مىخواهدمعجزهاى را بيان كند يا يك مسأله ديگرى را مىخواهد بيان كند، ما تواتر را لازم نمىدانيم. اينخصوصيت تنها در قرآن است، «لا لأنه كلام الله لا لأنه معجزة» نه، در معجزات ديگر و در ساير كلامالله، مثل حديث قدسى، مسأله چنين نيست، «بل لخصوصية فى القرآن» و آن خصوصيت مقتضىاين معناست، اين قرآن به اين عنوان مطرح شده و چيزى كه به اين عنوان مطرح شده باشد، معنا نداردكه فقط يك نفر يا دو نفر راوى داشته باشد، و حتى آنهايى كه مخالف با اسلام بودند، چون قرآن «هلمن مبارز» طلبيده بود، خيلى به رگ غيرت آنها برخورد كرده بود. افرادى در فصاحت و بلاغت دراعلى درجه و بالاترين مرتبه بودند و در مقابل رسول خدا (ص)، امّى بود، استاد و كلاس و م
ضبط قرآن در زمان رسول اكرم(ص)
در كتاب (مدخل التفسير)، بحث هاى اين طورى را داريم، همين مسأله تواتر قرآن را هم منآنجا در چند صفحه نوشتهام. مسأله اين است كه قرآن حتى در اواخر زمان نبىاكرم (ص)، يك شىءروشن ثابت مضبوط و مشخص بود و اينكه بعضى از بزرگان مفسرين معتقدند كه جمع قرآن درزمان رسول خدا (ص) نبوده، به نظر من از اشتباهات بزرگ ايشان است. قرآن به عنوان كتاب مطرحاست، كتاب چيست؟ شما يك وقت مىخواهيد كتاب بنويسيد، شروع مىكنيد به يادداشت نوشتن،هى يادداشت مىكنيد، يك مطلب از اين كتاب، يك مطلب از آن كتاب، هزارها يادداشت داريد. بعد بهشما مىگوييم: آقا شما كتابتان را نوشتيد، مىگوييد: نه. مىگوييم: پس چه كرديد؟ مىگوييد: كه مايك سرى يادداشتهايى تهيه كرديم، بايد اينها را تنظيم كنيم، مرتب كنيم تا كتاب بشود. قرآن در زمانرسول خدا مسألهاش به صورت كتاب مطرح بوده، نه به صورت آياتى كه نازل شده، تا بعد بنشينيم وببينيم اين آيات بايد در چه سورهاى واقع بشود و چند تا سوره داريم؟ بنشينيم حساب كنيم ببينيم كهاين آيه متناسب با كدام سوره است؟ همه اين مسائل در زمان خود رسول خدا بوده است. حتى درروايت هست كه جبريل گاهى آيهاى را نازل مىكرد و مىگفت: «ضع فى سورة فلان». اين همخودش وحى بود، مىگفت: كه اين آيه را در فلان سوره قرار بده، آن آيه را در فلان سوره قرار بده.
ديروز يكى از برادران تذكر مىداد كه آن آيهاى كه خوانديم در سوره مزمل «أقيموا الصلوة و اتواالزكوة»، در تفسير دارد كه اين آيه بالخصوص مدنى است، ولو اينكه اصل سوره مكى است. چه شدهاست كه آيه مدنى را در سوره مكى گذاشتهاند چرا؟ كدام تناسبى اقتضاء مىكند كه آيه مدنى را
جمع قرآن بعد از پيامبر(ص)
بعد از رسول خدا، سه جمع داريم كه به سه نفر نسبت داده شده است: يك جمعى داريم كه درروايات كثيره اين جمع را به مولانا امير المؤمنين (عليه السلام) نسبت مىدهند. يك جمعى هست كهبه ابوبكر نسبت داده شده است. يك جمعى هم هست كه به عثمان نسبت داده شده است. ولى اينجمعها، اولاً هر سه با آن جمع در زمان رسول خدا (ص) فرق دارد و ثانياً خود اينها هم با هم،معنايش فرق دارد.
اما اينكه هر سه اينها با آن جمع در زمان رسول خدا فرق دارد، فرقش اين است كه آن جمع زمانرسول خدا، يعنى: تأليف القرآن، يعنى: تنظيم كردن آيات و سور، سوره بقره چندتا آيه دارد؟ سورهآل عمران چندتا آيه دارد؟ اين آيه مثلاً از سوره ابراهيم است، اين آيه از سوره مثلاً مريم است. اينهاهمهاش مربوط به زمان رسول خدا و به دستور رسول خدا (ص)، آن هم مرتبطاً بالوحى بوده بدونهيچ ترديد.
اما جمعى كه در روايات زيادى، اين جمع را به امير المؤمنين(عليه السلام) نسبت مىدهند، اينبوده كه امير المؤمنين (ع) علاوه بر اينكه اين آيات و سور را منظم نوشتهاند، تفسير هر آيهاى در آننوشته شده، شأن نزول آن آيه در آن نوشته شده و تمام مطالب خارجى مربوط به آن آيه در آن نوشتهشده است و اين كار را بعضى از نويسندگان ديگر قرآن هم كردهاند، لكن در يك محدوده كوچكى،مثلا ابن مسعود شايد مثلاً در ربع قرآن اين كار را كرده، بعضى از مفسرين ديگر مثلاً ثلث قرآن راانجام دادهاند. اما تنها كسى كه من اول القرآن الى آخر القرآن، جميع خصوصيات مربوط به هر آيهاىرا «من التفسير و التأويل و شأن النزول و سائر الخصوصيات» ثبت كرده، امير المؤمنين (عليه السلام)بوده است. پس اينكه مىگوييم كه امير المؤمنين (عليه السلام) جامع قرآن است به اين معنا نيست كهامير المؤمنين (ع) فرموده اين آيه مال آن سوره، اين آيه مال آن سوره، اين سوره صد تا آيه، آن سورهصد و پنجاه تا آيه. اين جمع به امير المؤمنين (ع) ارتباطى ندارد، فقط به اين كيفيت، به رسول خدا(ص) مربوط است.
يك جمعى هم اسناد به ابوبكر داده شده است و در بعضى روايات به عمر اسناد داده شده، ولىبيشتر به ابوبكر است. آن جمع اينطورى است، در زمان رسول خدا (ص) به علت اينكه كاغذ نهفراوان بوده و نه خيلى متداول بوده است. قرآن در زمان رسول خدا (ص) يك قسمتش روى پوستآهو نوشته شده بود، يك قسمت روى پوست بعضى از درختها نوشته شده بود، يك قسمت روىكاغذ نوشته شده بود. روى اشياء متفرقه به لحاظ عدم امكانات نوشته شده بود. كارى را كه ابوبكر دراين رابطه كرده، اين بوده كه اين متفرقات را آورده روى كاغذ جمع كرده است، متفرقات يعنى:پوست آهو را روى كاغذ، برگ درخت و پوست درخت را روى كاغذ آورده است. مثلاً روى سنگاگر بوده آورده روى كاغذ. جمع ابوبكر عبارت از اين است. هيچ كارى را انجام نداده غير از همينمعنى. لذا به روايات خودشان كه مراجعه مىكنيم، بعضى از روايات حقيقت را فاش كرده، روايتخودشان است كه مىگويد «اول من جمع القرآن فى قرطاس ابوبكر»، ببينيد اين كلمه «فى قرطاس»خصوصيت دارد. لذا جمع ابوبكر همين معنى بوده كه از پوست آهو منتقل به كاغذ كرده، از پوستدرخت منتقل به كاغذ كرده، بدون اضافه بدون كم، بدون تفسير بدون تأويل بدون شأن نزول.
اما آن جمعى كه ارتباط به عثمان دارد. قرآن نه اينكه به واسطه وسعت اسلام منتشر شد، قبايلعرب يكى پس از ديگرى به واسطه گرايش به اسلام، قرآن پيش آنها مطرح شد. چون قبايل عرب درعين اينكه همهشان عرب بودند، اما در عين حال لسانهاى مختلفى داشتند. عثمان يك دفعه ملاحظهكرد، ديد اين قرآن به واسطه اختلاف السنه هر گوشهاى به يك صورت قرائت مىشود، ديد اينمسأله در نتيجه، ما چهار معنى براى جمع داريم، يك جمع در زمان رسول خدا (ص) و آن جمع بهنحوى كه تأليف الكتاب به آن گفته مىشود. يك جمع مربوط به امير المؤمنين (ع)، يك جمع هممربوط به ابوبكر، يك جمع هم مربوط به عثمان. اما اين سه جمع اخير معنايش آن معناى جمعى كهدر زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) داشته، نيست، قرآن به دست رسول خدا (ص) به صورتكتابى در آمده است. معناى كتاب اين است كه سوره دارد، هر سورهاى چند آيه دارد، اين آيه مربوط بهكدام سوره است، اينها همه مربوط به رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) بوده است.
از اينجاست كه ما مطلب بالاترى را مىتوانيم استفاده كنيم كه نه تنها قرآنيت قرآن متقوم به تواتراست، بلكه بالاتر، اگر بخواهيم، بگوييم: «هذه الآيه جزءٌ من سورة فلان، لا سورة فلان» در اين همتواتر شرط است. خبر واحد نمىتواند اين كار را بكند، روى همان دليلى كه اقامه كرديم. اين آيه مثلاًآيه «اهدنا الصراط المستقيم»، جزئيتش براى سوره فاتحة الكتاب علاوه بر قرآنيتش، در «اهدناالصراط المستقيم» چند جهت وجود دارد. يكى اينكه «هذا جزءٌ من القرآن» اين تواتر مىخواهد.دوم: «هذا جزءٌ من سورة فاتحة الكتاب»، اين هم تواتر مىخواهد. سوم: «هذا واقعٌ بعد مالك يومالدين و قبل صراط الذين انعمت عليهم» ممكن است «اهدنا الصراط مستقيم» جزء سوره فاتحهباشد، لكن كسى بگويد: اين اولين آيه سوره فاتحه است، مثلاً اولين آيه سوره فاتحه ،«اهدنا الصراطالمستقيم» است، اين موقعيتش هم در آن تواتر شرط است كه تمام اين ابعاد ثلاثهاى كه در «اهدناالصراط المستقيم» مطرح است «اصل الجزئية، كونها جزءً من سورة الفاتحه و كونها واقعة فى هذهالموقعية» يعنى: در اين موقعيتى كه الان قرار گرفته است.
تمرينات
انحصار اثبات قرآن بودن در تواتر را توضيح دهيد
كيفيت ضبط قرآن در زمان رسول اكرم(ص) را بيان كنيد
جمع قرآن بعد از پيامبر(ص) و انواع آن را شرح دهيد
خصوصيت جمع قرآن توسط امير المؤمنين(ع) چيست
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...