شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
حقيقت شرعيه در الفاظ عبادات
تدریس استاد
متن
40 حقيقت شرعيه در الفاظ عبادات 97
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
نظر مرحوم آخوند(ره) در ترتب ثمره عملى بر بحث حقيقت شرعيه
راجع به ترتّب ثمره عملى در بحث حقيقت شرعيه مرحوم آخوند (رضوان الله عليه) در كفايهمىفرمايند: ثمره در استعمالى ظاهر مىشود كه تأخّر آن استعمال از وضع شارع، احراز شده باشد.اگر ثابت شد استعمالِ «صلّ عند رؤية الهلال» متأخرِ از حقيقت شرعيه است و متأخّر از تحقق وضععند الشارع است، ما آن را بر معناى حقيقى حمل مىكنيم، يعنى معناى حقيقىِ جديد، معناى«مستحدث فى الشرع» و مىگوييم: كه مقصودِ از «صلّ عند رؤية الهلال» همان نماز و عبادتمخصوصه است. اما اگر حقيقت شرعيه ثابت نشده باشد و ما وضع شرعى را مورد انكار قرار بدهيماين «صلّ عند رؤية الهلال» به لحاظ اينكه فاقدِ قرينه مجاز است و هيچ قرينهاى همراه او نيست بايدحملِ بر معناى حقيقى لغوى بشود و بگوييم: «صلّ عند رؤية الهلال» يعنى «ادع عند رؤية الهلال»معناى صلاة، همان معناى حقيقىِ لغوى خواهد بود. اين يك ثمره عمليه مهمى است، كه آيا وظيفهعند رؤية الهلال، نماز خواندن يا دعا كردن است؟
بعضى در فرض اول با مرحوم آخوند(ره) موافقت كردهاند، كه اگر ما قائلِ به ثبوت حقيقتشرعيه بشويم و تأخّر اين استعمال را از وضع شارع، احراز كنيم، بايد حملِ بر معناى جديد بشود،«صلّ» به معناى عبادت مخصوصه خواهد بود. اما اگر قائلِ به حقيقت شرعيه نشويم، در اين فرض بامرحوم آخوند(ره) مخالفت كردهاند. مرحوم آخوند(ره) مىفرمودند كه روى عدم ثبوت حقيقتشرعيه ما حملِ بر معناى لغوى مىكنيم، حمل بر معناى حقيقى اول مىكنيم، اما اين بعضمىفرمايند: نه، اگر ما قائل به ثبوت حقيقت شرعيه نشويم اين «صلّ عند رؤية الهلال» اجمال پيدامىكند و مشخص نيست كه معنايش آيا معناى حقيقى اول يا معناى مجازى است؟ بعد كأنّه به اينهاگفته مىشود كه در دوران بين اينكه مراد متكلم، معناى حقيقى يا مجازى باشد، اصالة الحقيقه محكّماست و حكم مىكند به اينكه مراد، همان معناى حقيقى است، چرا شما اين اصالة الحقيقه را رعايتنمىكنيد؟ چرا مىگوييد: «صلّ عند رؤية الهلال» اجمال دارد، اجمالى كه يك طرفش معناى حقيقىاست و يك طرفش معناى مجازى است. اجمالِ مردّد بين معناى حقيقى و معناى مجازى شايد معنانداشته باشد، اصالة الحقيقه همان معناى حقيقى را به عنوان مراد متكلم مبيَّن مىكند، پس چرا شمامىگوييد كه اجمال دارد؟
اين بعض در جواب اينطور مىفرمايند: اگر معناىِ مجازى يك معناى مجازى معمولى باشد ومجاز يك مجاز متعارفِ متداول باشد مسأله همين طورى است كه شما مىگوييد، كه در دوران بينحقيقت و مجاز ما حق نداريم بگوييم: اجمال دارد، همانطورى كه حق نداريم حمل بر معناىمجازى كنيم، بلكه بايد حمل بر معناى حقيقى بشود. اما اگر مجاز، مجازِ مشهور شد، كه معناى مجازمشهور اين است كه لفظ، كثرتِ استعمالِ در معناى مجازى پيدا كرد، نه كثرتى كه به حدّ وضع تعيّنىبرسد، برزخِ بين وضع تعيّنى و مجاز متعارف و متداول، اين لفظ يك انسى با معناى مجازى پيدامىكند، يك ارتباط نزديكى به واسطه كثرت استعمال با معناى مجازى پيدا مىكند. ارتباطش به اينحدّ است كه وقتى شما اين لفظ را بدون قرينه مجاز استعمال مىكنيد احتمالش، در رديف احتمالِحقيقت قرار مىگيرد، به طورى كه ديگر ترجيحى براى جانبِ حقيقت باقى نمىماند، بلكه لفظ«يصير مجملا». از يك طرف احتمالِ معناى حقيقى جريان دارد، چون فرض اين است كه قرينهخاصى بر مجاز اقامه نشده است و از يك طرف احتمال معناى مجازى مطرح است، براى آن شهرتو كثرت استعمالِ لفظ در معناى مجازى. لذا امرش داير و مردّد مىشود «بين الحقيقة و المجاز»،عنوان اجمال و ابهام پيدا مىكند. بعد مىگويند: در ما نحن فيه هم مسأله به همين نحو است، آنهايىكه حقيقت شرعيه را منكر هستند ديگر لااقل مجاز مشهور را كه نمىتوانند انكار كنند، نمىتوانندبگويند: اين الفاظ، در معانى مجازيه كثرت استعمال ندارند، لامحاله كثرت استعمال در معانىِمجازيه جديد به حدى رسيده كه عنوان مجازِ مشهور پيدا بشود. لذا اگر كسى قائل شد به اينكهحقيقت شرعيهاى وجود ندارد، معنايش اين نيست كه «صلّ عند رؤية الهلال» را حمل بر معناىِحقيقى اول كند، بلكه معنايش اين است كه اجمال پيدا مىكند، نمىدانيم كه آيا مراد، معناى مجازى يإے؛44ظظمعناى حقيقى اولى است؟ پس بعضىها هم ترتب ثمره را به اين كيفيت بيان كردهاند كه در صورتِثبوت حقيقت شرعيه، حمل بر معناى جديد و در صورت عدم ثبوت، اجمال و ابهام است كه نهمعناى حقيقى و نه معناى مجازى، هيچ كدام معلوم نيست كه مشخصاً اراده شده باشد.
انكار ترتب ثمره عملى بر بحث حقيقت شرعيه
اين دو بزرگوار در اصل ترتب ثمره موافق با هم بودند، لكن بزرگانى داريم از اعاظم، كه اينها بهطور كلى ترتب ثمره عملى را در بحث حقيقت شرعيه مورد انكار قرار دادهاند، يكى از آنها مرحوممحقق نائينى (أعلى الله مقامه الشريف) و بعض الاعلام كه از تلامذه ايشان بودهاند هم در كتابمحاضرات همين معنى را اختيار فرمودهاند. آيا كلام ايشان قابل مناقشه است يا اينكه حتماً بايد اينمطلب را بپذيريم؟ اگر ما فرضاً اين مطلب را پذيرفتيم ديگر بحث حقيقت شرعيه مثل شير بى سر ودم مىماند، براى اينكه با آن نكتههاى سهگانهاى كه ما عرض كرديم در مقدمه بحث، به ضميمه اينكههيچ ثمره عمليهاى هم بر اين مطلب ترتب پيدا نمىكند ديگر چندان بحث مهمى نخواهد بود. اما اگرما اين حرف را نپذيرفتيم و گفتيم كه ثمره عمليه داريم، مىتوانيم با قطع نظر از آن نكات قبلى، قدرىروى آن بحث كنيم، براى اينكه ثمره بر آن ترتب پيدا مىكند. اول بيان اينها را توجه بفرماييد تا ببينيمكه چه بايد گفت.
ايشان مىفرمايند: ما حتى به يك مورد برخورد نمىكنيم «لا فى الكتاب و لا فى السنة النبوية و لافى روايات الائمة عليهم السلام» كه يكى از اين الفاظ، استعمال شده باشد و ما مردد باشيم بين اينكهمراد، معناى حقيقى اول است يا اينكه معناى مستحدث جديد است؟ چطور مىشود اين حرف رااثبات كرد؟ مىفرمايند: همانطورى كه تقريباً مرحوم آخوند(ره) در ذيلِ بحث حقيقت شرعيه اشارهفرمودهاند: اگر كسى حقيقت شرعيه را هم انكار كند، لكن حقيقت عند المتشرعه را نمىتواند انكاركند. تعبيرِ مرحوم آخوند(ره) اين است كه اگر كسى حصول اين معنى را منع كند، اين «مكابرةٌ». لذاحقيقت عند المتشرعه يعنى مردم در تعبيرات خودشان وقتى كه اين الفاظ را به كار مىبردند واستعمال مىكردند، معانىِ جديده را بلاقرينة اراده مىكردهاند. مثلاً بيست سال كه از طلوع اسلاممنقضى شد، باز هم انسان مىتواند بگويد كه كلمه نماز در بين مسلمانها وقتى كه اطلاق مىشده واراده مىشده است، اين معناىِ جديد، باز هم نياز به قرينه داشته است؟ كسى مىتواند يك چنينحرفى را بزند؟ خود ما الان ملاحظه مىكنيم كه مثلاً با اينكه انقلاب ما ده سال است كه پيروز شدهاست، لكن يك اصطلاحات جديدى در همين انقلاب آمده است، به واسطه مرور اين سنين و هفت،هشت، ده سال، تا اين اصطلاحات را مىگويند آدم همين معناى معروفش را استفاده مىكند، كه اينطبيعىِ مسأله است. وقتى كه يك دگرگونى و تحوّل به وجود آمد و افراد زيادى تابع اين معنا بودند ومسائلى بين اينها مطرح مىشد، مخصوصاً مسائلى كه جنبه وظيفه شرعى و جنبه فريضه الهى داشته،ديگر بعد از چند سال استعمالشان طورى است كه اگر همين معانى تازه از آنها اراده بشود هيچگونهقرينهاى لازم ندارد. لذا حداقل، در اواخر زمان نبى اكرم(ص) ما مىتوانيم بگوييم كه اين حقيقتِعند المتشرعه ثابت بوده است، ولو اينكه حقيقت شرعيه را كسى به طور كلى انكار كند، اما اين ديگرقابل انكار نيست، انصافاً اين را نمىشود انكار كرد. اگر حقيقتِ عند المتشرعه حداقل در اواخر زمانرسول خدا (ص) ثابت شده باشد، ديگر اين معنا روشن مىشود كه بعد از رسول خدا (ص) هرمسلمانى، در هر رتبه و مقامى وقتى كه اين الفاظ را استعمال مىكرده است همين معانىِ مستحدثهفى شرع الاسلام را اراده مىكرده است. وقتى كه نوبت به امير المؤمنين (صلوات الله عليه) رسيد،امير المؤمنين (ع) - فى رأس المتشرعة - اگر چيزى حقيقت عند المتشرعه پيدا كرد كسى نمىتواندبگويد كه امير المؤمنين (ع) از اين دايره بيرون است. استعمالات امير المؤمنين (ع) هم «بما أنه منالمتشرعة و فى رأس المتشرعة» به همين صورت بوده است، و همينطور ائمه بعدى (صلوات اللهعليهم أجمعين). امام صادق و امام باقر (ع) «بما انّهما من المتشرعة» وقتى كه اين الفاظ در كلماتآنها استعمال مىشود، نبايد ترديد داشته باشيم، مثلاً اگر اين «صلّ عند رؤية الهلال» از خود امامصادق (ع) صادر شد، يكى از متشرعه است، مبيِّن حكم است، دارد حكم را در قالب «صلّ عند رؤيةالهلال» براى زراره مطرح مىكند. آيا در اين ترديدى است كه مرادِ از اين «صلّ عند رؤيه الهلال»معناى مستحدث است؟ لذا مىفرمايد كه ما نتيجه مىگيريم كه تمام الفاظى كه در السنه ائمه (عليهمالسلام) «من امير المؤمنين عليه السلام الى الامام الثانى عشر عجل الله تعالى فرجه» استعمال شده،اينها مثل استعمالات ديگر متشرعه مىماند، همان طورى كه مردم عادى نماز را به اين معناى جديداستعمال مىكردهاند بلاقرينة اصلا، اينها هم با همين مردم و از جمله اين مردم و با همين الفاظ بامردم صحبت و بيان احكام مىكردهاند. لذا روى قول به حقيقت متشرعه كه قابل انكار نيست جميعروايات صادره از خود ائمه مبيِّن المراد است، اكثريت روايات، بلكه صدى نود و پنج روايات را همهمين نحو روايات تشكيل مىدهد. اين رواياتى كه ما در فقه مىخوانيم اكثراً از ائمه (عليهم السلام)است، چه در باب صلاة و صومش و چه در باب حج و امثال ذلك، روايات از خود اينها نقل شده استو اينها اين الفاظ را به كار بردهاند.
وصول اكثر الفاظ كتاب و سنت از طريق ائمه (ع)
بعد از بيان اين دو بزرگوار، دو جهت ديگر باقى مىماند و دو سنخ روايت ديگر، يكى رواياتى كهائمه (ع) از نبى اكرم (ص) روايت مىكنند، مطلبى كه اميرالمؤمنين (ع) از رسول خدا (ص) نقلمىكند، مطلبى كه امام صادق (عليه السلام) از رسول خدا (ص) نقل مىكند و هكذا. تعبيرى در كلامِاينها شده است كه بعد عرض مىكنم كه اين تعبير هيچ گونه شايستگى نداشته است و آن اين است كهمىفرمايند: الفاظ كتاب و سنت نبويّه اكثراً از طريق ائمه به ما رسيدهاند. راجع به الفاظ كتاب منبحث دارم، اينها از طريق ائمه به ما رسيده است. اكثر روايات نبويه ما را ائمه نقل كردهاند. شمامىدانيد كه در بين روايات خيلى روايت داريم كه «قال الصادق عليه السلام» كه «قال النبى كذا»، و«قال امير المؤمنين عليه السلام» كه «قال النبى كذا». اين قسمت را هم اينها اينطور مىفرمايند، وقتىكه امام صادق (ع) روايتى را از نبى اكرم (ص) نقل مىكند، كه در آن روايت كلمه مثلاً صلاة ذكر شدهاست، اگر امام صادق (ع) فرمود «قال رسول الله (ص): صلّ عند رؤية الهلال» اينها مىفرمايند كهچون ناقل، امام صادق است و امام صادق «من المتشرع» است، اين الفاظ در لسان متشرعه، حقيقتِدر معناى جديد دارد در اين قبيل هم ما بايد حمل بر معناى جديد كنيم. بگوييم: «قال رسول الله: صلّعند رؤية الهلال» را اگر امام صادق (ع) نقل كرد، اين مثل اين است كه خودش فرموده است: «صلّعند رؤية الهلال»، اگر خود امام صادق (ع) مىفرمود: «صلّ عند رؤيه الهلال» شما چطورى معنامىكرديد؟ حالا كه به صورت نقل از رسول خدا (ص) و اينكه ايشان فرمودهاند: «صلّ عند رؤيةالهلال» اين هم معنايش همين است، چارهاى نداريم جز اينكه حمل بر معناى جديد و معناىمستحدث بكنيم.
پس اين قبيل رواياتى كه جنبه حكايت از رسول خدا (ص) را دارد و راويش ائمه ما عليهم السلامهستند، ترديدى در آن نيست كه مقصودِ از صلاة، ولو در لسان رسول خدا (ص)، عبارت از معناىجديد است. باقى مىماند يك سرى رواياتى كه از غير طريق ائمه (ع) از رسول خدا (ص) نقل شدهباشد، فرض كنيد كه راويش هم موثّق باشد كه از نظر اعتبار و حجيت نتوانيم در آن مناقشه كنيم. آنوقت در اين سرى از اين روايات اينها ادعا مىفرمايند كه يك روايتِ اينطورى كه راويش غير امام، ازاز رسول الله (ص) باشد و از اين الفاظ يكى در آن استعمال شده باشد و مرادش هم مبيّن نباشد، مانداريم، ما هر چه كه گشتيم پيدا نكرديم. يك روايتى كه كلمه مثلاً صلاة در آن باشد، معنايش هممشخص نباشد و راويش هم غير ائمه معصومين (ع) باشند، ما نتوانستيم چنين روايتى پيدا كنيم.وقتى كه اينطور شد، پس بحث حقيقت شرعيه چه ثمرهاى دارد؟ حقيقت شرعيه باشد يا نباشد دركدام مورد ثمره ظاهر مىشود؟ حتى يك مورد هم ما نداريم كه به عنوان ترتب ثمره بخواهيم مطرحكنيم.
كلام مرحوم نائينى (قده) و خوئى (قده) و اشكالات آنها
بيان اين دو بزرگوار چنين است. سه مناقشه در آن است كه يكى ارتباط به بحث ندارد ولىمناقشه اصلى است و يكى هم ارتباط به بحث دارد و چندان مهم نيست و يك مناقشه بسيار مهم، كهسومين مناقشه است ان شاء الله عرض مىكنيم. اما آنكه به بحث ارتباط ندارد: همين تعبيرى است كهدر كلام اينها شده است، كه الفاظ كتاب و سنت، حالا شايد هم اين «من طغيان القلم» باشد، گاهى قلمطغيان مىكند و گاهى هم آدم توجه ندارد به اينكه چه دارد مىنويسد. آدم همان طورى كه در گفتنگاهى دچار اشتباه مىشود در نوشتن هم گاهى اينطورى است. بايد توجه شود كه مسأله كتاب،مسألهاى نيست كه ارتباط به نقل ائمه داشته باشد، كتاب دو حيث دارد، يك حيث، الفاظِ كتاب است ويك حيث معانىِ اين الفاظ است. آنكه هيچ شبههاى در آن نيست اين است كه در معناى كتاب مرجعىغير از ائمه معصومين (ع) در آنجايى كه بيانى داشته باشند ما نداريم. البته آنجايى كه بيانى نباشد درجاى خودش ثابت شده است كه ظواهر كتاب، مثل ظواهر ساير كلمات حجت است. اما آنجايى كهبيانى ائمه داشته باشند، ولو بر خلاف ظاهر كتاب هم باشد اين بيان ائمه به منزله قرينه است، ائمهمفسّر و مبيِّن قرآن هستند و كسى نمىتواند در تفسير قرآن، خودش را بىنياز از مراجعه به ائمهمعصومين(ع) ببيند و اگر بى نياز ديد، آن ديگر تفسيرش «ليس تفسيراً للقرآن» اسمش تفسير واقعىنخواهد بود، اين معنا جاى ترديد نيست. اما الفاظ كتاب، آيا سوره «قل هو الله أحد» جزء كتاب استيا نه؟ اين ديگر بستگى ندارد به اينكه امام معصوم تأييد كند، اين بستگى به تواتر دارد، در بحث علومقرآن اين معنا ثابت شده است كه قرآن، مثل نماز جمعه نيست كه اگر يك روايت صحيحه دلالت بروجوب نماز جمعه كند «تجب صلاة الجمعة»، قرآن به عنوان رساله مطرح نيست. قرآن به عنواناساس اسلام مطرح است، به عنوان تنها معجزه خالده باقيه و پشتوانه اسلام مطرح است و چيزى كهبه اين نحو مطرح باشد خبر واحد در آن حجيت ندارد و لو در اعلى درجه صحت باشد، پنجاه عادلهم روايت كنند، اين فقط راهش منحصر به تواتر است، بايد به تواتر يكى بعد از ديگرى متصل بشودتا به نبى اكرم «صلوات الله و سلامه عليه» برسد و غير از مسأله تواتر هيچ راهى براى اثبات چيزى بهعنوان قرآن «و بما انّه بعض من القرآن و بما انّه آية من القرآن» نداريم. مسأله قرآن فقط بستگى بهتواتر دارد، اينطور نيست كه ما بگوييم؛ الفاظ كتاب از طريق ائمه براى ما ثابت شده است، نه، الفاظكتاب هيچ ارتباطى به ائمه ندارد، ائمه هم در الفاظ كتاب مثل ديگران هستند، هيچ فرقى ندارند، فقطائمه مبيِّن قرآن هستند و ديگران نيستند اصلاً.
پس اين شايد «مِن طغيان القلم» بوده است كه فرمودهاند: الفاظ قرآن هم از طريق ائمه (ع) براى ماثابت شده است، اين توضيح بيشترى دارد كه من عرض نمىكنم، ولى در بحثهاى مقدمه تفسير وعلوم قرآن اين معنا ثابت شده است كه قرآن تنها يك طريق دارد و آن طريق هم عبارت از تواتر است،و غير از تواتر نمىتواند چيزى را به عنوان قرآنيت ثابت كند. پس اين كه تا به قرآن مىرسيد مسألهقطعيت صدور را مطرح مىكنيد؛ فقط براى خاطر همين نكته است كه قرآنيت، راه اثباتش مسألهتواتر است و هيچ ارتباطى به مسأله امامت و ولايت ندارد، الفاظ و معناى كتاب، نبايد با هم خلطشوند.
تمرينات
نظر مرحوم آخوند(ره) در ترتب ثمره عملى در حقيقت شرعيه چيست
مراد از انكار ترتب ثمره عملى در بحث حقيقت شرعيه را توضيح دهيد
مقصود از وصول الفاظ كتاب و سنت از ائمه(عليهم السلام) را شرح دهيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...