شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
حقيقت شرعيه در الفاظ عبادات
تدریس استاد
متن
40 حقيقت شرعيه در الفاظ عبادات 96
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
حقيقت شرعيه و اقتضاى وضع جديد
در باب حقيقت شرعيه، اگر به چند نكته دقت كنيم، حقيقت روشن خواهد شد. دو نكته را دربحث قبل عرض كرديم. نكته سوم در اين باب اين است كه موقعيت وضع را در نظر بگيريم، ببينيمچه شرايطى اقتضاى وضع جديد مىكند و در چه موقعيتى رسول خدا(صلى الله عليه و آله) علىتقدير الوضع مىتوانستهاند وضع كنند؟ پيداست كه اگر يك مذهب جديدى و مسلك جديدىتحقق پيدا كند و داراى اصطلاحات خاصى باشد، (كه معناى حقيقت شرعيه عبارت ديگر اينمعناست كه اسلام اصطلاحات خاصى دارد و الفاظ را در رابطه با معانىِ مورد نظر خودش استعمالمىكند، ولو اينكه از نظر لغتِ عرب چنين معنايى از آن استفاده نمىشود)، اين موقعيت و اصطلاحجديد و وضع، عبارت از آن زمانى است كه اين مذهب و مكتب پيروانى پيدا كرده باشد و نياز اينپيروان را به استعمال اين الفاظ و نياز خودش را به استعمال اين الفاظ براى پيروانش، احساس كند.پس بايد موقعيت وضع با توجه به آن جهتى كه در وضع و غرضى كه در آن ملحوظ است، در نظرگرفته شود. ما در اصل وضع مىگفتيم: غرض از اصل وضع اين است كه واضع مىبيند كه معانى،مورد نياز مردم است و از نظر تفهيم و تفهّم و اشاره عمليه، نمىتواند اين نياز را تأمين كند، لذا مجبوراست كه از راه قول و وضع الفاظ، اين مسأله را تأمين كند. همين غرض در وضع جديد كه ما از آنتعبير به نقل و حقيقت شرعيه مىكنيم، بايد ملحوظ باشد، و اين در زمانى مىتواند ملحوظ باشد كهاسلام، پيروانى پيدا كرده باشد كه احساس نياز مىشود كه اينها بين خودشان مىخواهند در بارهصلاة يا صوم صحبت كنند، در باره حج و زكات و امثال ذلك مىخواهند تفهيم و تفهّم داشته باشند.پس موقعيت وضع بنا بر فرض تحقق وضع، يك موقعيت اين چنينى است.
حقيقت شرعيه در زمان رسول اكرم(ص)
آيا ما مىتوانيم اين معنا را حتى احتمال بدهيم كه همان روز اوّلى كه رسول خدا (صلى الله عليهو آله) مبعوث شدند و هنوز پيرو و تابعى ندارند و هنوز مذهب به مردم عرضه نشده، احتمال بدهيمكه رسول خدا (ص) روى منبر نشسته و فرموده: «وضعت لفظ الصلاة بازاء هذا المعنى»؟ اين يكاحتمالى است كه هيچ كسى با توجه به خصوصيات وضع و جنبه عقلايىِ وضع نمىتواند بدهد. لذا باتوجه به اين معنى، در آن ايام ده سالهاى كه در مكه بودند و پيروان بسيار كمى از نظر عدد داشتند، آياآن شرائط اقتضا مىكرده كه در مكه مسأله وضع، بنا بر فرضش تحقق پيدا كند يا اينكه اگر مسألهوضعى هم بوده شرائط در مدينه متناسب با وضع بوده است، آن وقتى كه «و رأيت الناس يدخلون فىدين الله أفواجاً» و رسول خدا حكومتى در مدينه تشكيل داده است و پيروان مكتب اسلام فراوانشدند آن موقع اقتضاء مىكرده كه مسأله وضع مطرح باشد، و الاّ شرائط مكه با آن قلّت عدد، هيچمقتضى و متناسب - به حسب ظاهر - با مسأله وضع نبوده است. اين يك طرف مسأله است، در حالىكه ما در سُوَر و آياتى كه حتى در خود مكه نازل شده است و بعضى از اين سور و آيات در همان زماننزديك به بعثت رسول خدا (ص) نازل شده است مىبينيم مسأله صلاة و زكات مطرح است، مثلسوره مزّمل، كه مىفرمايد «أقيموا الصلوة و آتوا الزكوة» در اين سوره مطرح است. از اين آيه كهنزديك به بعثت رسول خدا (ص) بوده است، همين معناى عبادى مقصود است نه معناى ديگر، آيادلالت «أقيموا الصلوة»» در اين سوره با اين خصوصيت، بر اين معناى عبادى به كمك قرينه بودهاست يا اينكه خودش بدون قرينه دلالت بر اين معنى مىكرده است؟
اگر كسى بگويد: احتمال دارد كه «أقيموا الصلوة» در اين سوره مكيه «قريبة العهد بالبعثة» بهكمك قرينه دلالت بر اين معناى اصطلاحى و مثلاً معناى مستحدث كرده است، از او سؤال مىكنيمكه مقصودِ از قرينه، آيا قرينه لفظيه است يا قرينه حاليه؟ قرينه لفظيه را كه ما مىبينيم كه در آيهقرينهاى وجود ندارد، قرينه حاليه هم اصلاً متناسب با قرآن نمىتواند باشد، قرآن به عنوان يك كتابمطرح است، به عنوان معجزه باقيه الهيه مطرح است. چيزى كه به عنوان كتاب و معجزه مطرح استاين غير از سخنرانى و حرف زدن است، در سخنرانى ممكن است كه قرينه حاليه دخالت داشته وتعيين كننده باشد، اما چيزى كه به عنوان كتاب «الى يوم القيامة» مىخواهد مطرح باشد معنى ندارد كهاز قرينه حاليه كمك بگيرد، اين خودش به عنوان معجزه تا روز قيامت بايد باقى بماند. لذا جاىتوهّم اين معنى نيست.
بعد سؤال مىشود كه اين «أقيموا الصلوة و آتوا الزكوة» در اين سوره مكيه، بدون قرينه همينعبادتهاى مخصوصه را دلالت كرده است، در حالى كه هيچ شرايطى در حال نزول اين سوره و اين آيهمساعدِ با اين وضع نبوده و معنى نداشته كه روى حساب عقلايى در آن شرائط، وضع تحقق پيدا كند.پس توجه كردن به موقعيتِ وضع از يك طرف و وجود «أقيموا الصلوة و آتوا الزكوة» در سُور مكيه ازطرف ديگر، و همين طور در سوره أعلى دارد: «و ذكر اسم ربّه فصلّى» در سوره اعلى هم كه يكسوره مكيه است، كلمه «فصلّى» ذكر شده است. اينها همه دليل بر اين است كه اينها يك معانىِ عبادىِروشنى داشته است براى مردم، از همان روز اول بدون اينكه مسأله وضع به هر كيفيت و به هرصورت مطرح باشد.
توجيه كلام پيامبر(ص): «صلّوا كما رأيتمونى أُصلّى»
اين كه رسول خدا در مدينه فرمودند: «صلّوا كما رأيتمونى أصلّى» معنايش چيست؟ «صلّوا كمارأيتمونى أصلّى»، معنايش اين است كه اين صلاة براى اينها هيچ سابقهاى نداشته و اينها از «صلّوا»عبادت مخصوصه را استفاده نمىكردند، كه رسول خدا (ص) مىفرمايد «صلّوا كما رأيتمونىأصلّى»، مردم! آنطورى كه من نماز مىخوانم و به اين كيفيتى كه شما مشاهده مىكنيد، شما هماينطورى نماز بخوانيد. اتفاقاً اين عبارت هم حرف ما را تأييد مىكند. مردم مىدانستهاند كه نماز،عبادت مخصوصه است، اما كيفيتش را در اسلام نمىدانستهاند و ما عرض كرديم كه اين تغاير كيفيتهيچ لطمهاى به ماهيت صلاة نمىزند. آنها مىدانستهاند كه صلاة به عنوان يك عبادت مخصوصهمطرح است، اما كيفيت اين نماز چطورى است؟ اجزاء و شرايطش در اسلام چطورى است؟ اينهابراى مردم روشن نبوده است. لذا در اين جمله «صلّوا كما رأيتمونى أصلّى» در واقع رسولخدا(ص) عملاً مىخواهند آنها را ارشاد به كيفيت بكنند، نه اينكه به آنها بگويند: نماز در اصطلاحِاسلام به معناى عبادت است، اين را رسول خدا (ص) نمىخواسته در اين جمله بيان كند، اين «كمارأيتمونى أصلّى» هدفِ از اين جمله است، اين «كما» بيان كيفيت است، يعنى كيفيت نماز در اسلام بهاين صورت است. مثل اينكه شما فرض كنيد به يك عوامى كه در نقطه خيلى دوردست واقع شدهاست و كلمه نماز به گوشش خورده و مىداند كه نماز يك عبادتى است، اما كيفيت نماز را بلد نيست،شما به او مىگوييد: اينطورى كه من نماز مىخوانم شما نماز بخوان. يا فرض كنيد كه يك كسى نمازمىخواند لكن خصوصيات نماز را بلد نيست، نمىداند كه مثلاً ركوع را كجا انجام بدهد، سجود رإے؛//ظظكجا انجام بدهد؟ شما به او مىگوييد: اينطورى كه من نماز مىخوانم، شما هم نماز بخوان، كه هدفشما فقط بيانِ كيفيت است، و الاّ اينكه كلمه نماز معنايش چيست و اين لفظ دلالت بر چه مىكند،اصلاً در اين عبارت مطرح نيست.
نكات ثلاثهاى را كه عرض كرديم در مجموع عبارت بود از اين كه اولاً تاريخ و همين طور نقلائمه (ع) هيچ گونه اشعارى به اين مسألهاى كه جنبه حياتى دارد و از مسائل برجسته تاريخ رسولگرامى (ص) است (اگر واقعيت مىداشت)، ندارد، ائمه هم هيچ كجا اشارهاى به اين مطلبنفرمودهاند، و از طرف ديگر آن آيات «كتب عليكم الصيام» و «أوصانى بالصلاة و الزكوة» و امثال ذلكهم دلالت بر سابقهدار بودن اين معانى مىكند، و از طرفى هم در آيات و سور مكى مىبينيم كه اينتعبيرات به كار رفته است، در حالى كه در مكه، مخصوصاً در اوائل بعثت، هيچ شرائط متناسب بامسأله وضع نبوده است. وقتى كه ما اين نكات را روى هم رفته ملاحظه كنيم آيا براى ما اطمينان پيدانمىشود كه مسألهاى در اسلام به نام مسأله وضعِ اين الفاظ براى اين معانى به هيچ وجه وجود نداشتهاست و معناى حقيقت شرعيه كه عبارةٌ اخراى از وضع است، وجود نداشته است، آن هم به هركيفيت، ولو به آن كيفيتى كه مرحوم آخوند(ره) بيان كردهاند (و ما هم بعداً در باره كيفيت قول ايشاناز نظر علمى ان شاء الله بحث مىكنيم كه آيا اين كيفيتى كه ايشان ذكر كردهاند، اصولاً
ثمره بحث حقيقت شرعيه
بحثِ ديگر كه به عنوان مقدمه مطرح مىكنيم اين است كه آيا اصلاً ثمرهاى بر بحث حقيقتشرعيه ترتب پيدا مىكند يا نه؟ بر فرض كه ثمرهاى ترتب پيدا كند، آن ثمره چيست؟ اگر نتيجه اينبحث اين شد كه اصلاً بحث حقيقت شرعيه ولو به همين كيفيتى كه متعارفِ در بحث است، هيچثمرهاى بر آن ترتب پيدا نمىكند و بزرگانى هم اين معنى را مدعى شدهاند، خلل ديگرى در بحث ازاين ناحيه پيدا مىشود، كه ديگر بحث حقيقت شرعيه را از آن عنوانِ معروف تنزّل مىدهد، براىاينكه بحثى كه «لا يترتب عليه ثمرةٌ» فقط جنبه ثمره علميه در آن مطرح است. آن وقت ما بايد بحثكنيم و ببينيم كه از جهت علمى كدام حيثيت آن قابل بحث است؟ پس يك نظر مهم هم در رابطه بإے؛..ظظترتب ثمره و عدم ترتب ثمره خواهد بود.
اقوال مختلفى هست: يك قول را مرحوم آخوند(ره) در كتاب كفايه، در ذيل بحث حقيقتشرعيه مطرح فرمودهاند. ايشان معتقدند كه بحث حقيقت شرعيه ثمره عمليه دارد، عبارت از ايناست كه اگر ما قائل بشويم به اينكه حقيقت شرعيه ثابت است، يعنى مسأله وضع جديد را در اسلامقائل بشويم لازمهاش اين است كه اگر بعد از تحقّق وضع، استعمالى از ناحيه شارع تحقق پيدا كرد،مثل اين مثال معروف كه شارع يك ماه بعد الوضع گفت: «صلّ عند رؤية الهلال»، كلمه صلاة رااستعمال كرد و مأمورٌ به، قرار داد «عند رؤية الهلال»، مرحوم آخوند(ره) مىفرمايند: لازمه حقيقتشرعيه اين است كه ما اين «صل عند رؤية الهلال» را حمل بر معناى جديد و اصطلاحى كنيم، يعنى«عند رؤية الهلال» اين عبادت لزوم دارد و اين نماز مأمور به است. اما اگر كسى گفت: حقيقت شرعيهثابت نشده است و وضعى در اسلام براى معانىِ مستحدثه تحقق پيدا نكرده است، اگر حقيقت شرعيهمطرح نيست پس اين «صلّ عند رؤية الهلال» در لسان نبى اكرم (ص) معنايش همان معناى لغوىخواهد بود و معناى لغويش عبارت از دعاست، يعنى «يجب الدعاء عند رؤية الهلال» نه اينكه «يجبالصلاة و العبادة المخصوصة». پس اين ثمره عمليه روشن به نظر مرحوم آخوند(ره) بر بحثحقيقت شرعيه ترتب پيدا مىكند و ثمره هم ثمره عمليه است كه آيا نماز عند رؤية الهلال واجباست يا دعا عند رؤية الهلال واجب است؟ كسى كه قائل به ثبوت حقيقت شرعيه است صلاة «عندرؤية الهلال» را استفاده مىكند، اما منكر حقيقت شرعيه، وجوب دعاء «عند رؤية الهلال» را استفادهمىكند، اين يك قول است در ثمره بحث حقيقت شرعيه، حالا اقوال ديگر هم در اين رابطه وجوددارد، كه اين اقوال را بعد عرض مىكنيم ان شاء الله.
بحث اخلاقى
در كتاب اصول كافى روايتِ سفيان بن السمط «قال: قال أبو عبدالله عليه السلام: انّ الله اذا أرادبعبد خيراً فأذنب ذنباً أتبعه بنقمة و يذكّره الاستغفار و اذا أراد بعبد شرّاً فأذنب ذنباً أتبعه بنعمة، لينسيهالاستغفار و يتمادى بها و هو قول الله عزّ و جلّ سنستدرجهم من حيث لا يعلمون بالنعم عندالمعاصى». ترجمه ظاهريش اين است كه امام صادق «صلوات الله عليه» مىفرمايد: هنگامى كهخداوند نسبت به عبدى خير و عنايت را اراده مىكند، اين عنايت شامل حال او مىشود «حتى عندالمعصية»، باز هم مشمول عنايت خداوند است، به چه كيفيت «عند المعصية» مشمول عنايت است؟به اين كيفيت كه مىفرمايد: اگر معصيتى از او تحقق پيدا كرد و گناهى از او سر زد، خداوند او را به يكنقمت و ناراحتى مبتلا مىكند، تا اينكه بر اثر ابتلاى به آن نقمت و ناراحتى توجهش را به خداوندزياد كند و متذكّرِ استغفار شود و در رابطه با آن گناه، طلب غفران و طلب عفو از خداوند تبارك وتعالى داشته باشد. اما در مقابل «اذا أراد الله بعبد شرّاً فأذنب ذنباً» اگر يك عبدى مورد بىعنايتىخداوند تبارك و تعالى قرار گرفت، در هنگام معصيت با او اين گونه معامله مىشود كه بعد از آن كهمعصيتى از او صادر شد خداوند نعمتى را به او عنايت مىكند كه بر اثر اين نعمت توجهش را بهخداوند كم كند و مسأله استغفار مورد نسيان او قرار بگيرد و چه بسا خيال كند كه مثلاً گناه، ديگر هيچعكس العملى ندارد، براى اينكه عقيبِ اين گناه چنين نعمتى شامل حال او شد، در نتيجه اين گناه راتكرار كند، مىفرمايد: اين آيه شريفه «سنستدرجهم من حيث لايعلمون» مقصود از استدراج هميننعمتهاى عند المعصيه است، يعنى «سنستدرجهم» دنبال هر معصيتى نعمتى به او مىدهيم كه ايننعمت استغفار را از دست او بگيرد، توجهش را به خداوند كم كند و روز به روز حالت انحطاط وتنزّل براى او پيدا شود. پس اين «سنستدرجهم من حيث لا يعلمون» مىفرمايد: «أى بالنعم عندالمعاصى» دنبال معصيت، نعمتها به جانب او سرازير مىشود، براى اينكه تنزّل و انحطاط پيدا كند.اين تقريباً شبيه آن آيه شريفه است كه مىگويد: اينهايى كه گناه مىكنند و كافر هستند خيال نكنند كهما به اينها مهلت كه مىدهيم، به نفعشان است، «انما نملى لهم ليزدادوا اثماً» اين تأخير و اين اطاله عمرو اين توجه و عنايت براى اين است كه «ليزدادوا اثماً» براى اين است كه گناهِ بيشتر از آنها تحقق پيداكند و اضافه شود.
در اين روايت، جهاتى است كه انسان بايد دقت كند: يك جهت همين مسأله است كه توجهِ يكنعمتى به انسان نبايد انسان را گول بزند. چه بسا انسان خيال مىكند كه توجهِ نعمت براى اين است كهاين مثلاً محبوب خداوند تعالى است و از وضعِ او راضى است كه نعمتها را به طرف اين سرازير كردهاست، و در مقابل توجهِ نقمت، چه بسا گاهى از اوقات خود انسان هم فريب مىخورد و خيال مىكندكه يك نقمت و يك ناراحتى كه به او توجه پيدا مىكند، در حقيقت مورد كم لطفى خداوند تبارك وتعالى واقع شده است، در حالى كه چه بسا، مطلب، بر حسب اين روايت كاملاً عكسِ اين معنى است.نقمت، دليلِ بر عنايت است و نعمت دليلِ بر عدم عنايت. اين يك مسأله طبيعى و عادى است كه كسىكه در نعمت باشد، هر چه نعمت بيشتر و هر چه عنايت نعمت كاملتر باشد انسان توجهش بهخداوند تبارك و تعالى چه بسا كمتر خواهد بود.
از اين روايت بايد اين
تمرينات
ارتباط حقيقت شرعيه و اقتضاى وضع جديد چيست
حقيقت شرعيه در زمان رسول اكرم(ص) به چه صورت بود
توجيه كلام پيامبر(ص): «صلّوا كما رأيتمونى أصلّى» را در رابطه با وضع لفظ بيانكنيد
چگونه بر بحث حقيقت شرعيه ثمره عمليه مترتب مىشود
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...