شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
حقيقت شرعيه در الفاظ عبادات
تدریس استاد
متن
40 حقيقت شرعيه در الفاظ عبادات 95
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
ثبوت حقيقت شرعيه در الفاظ عبادات
در باب ثبوت حقيقت شرعيه، در كتب اصوليه قديم بحثهاى خيلى مفصل و دامنهدارى ذكر شدهاست. اقوال مختلفهاى در اينجا مطرح است و براى هر يك از اين اقوال، دليل يا ادلهاى ذكر شده است.
بحث ثبوت حقيقت شرعيه مبتنى بر دو مطلب است كه اگر اين دو مطلب يا يكى از آنها اساسىنداشته باشد، حقيقت شرعيه خود به خود منتفى خواهد بود: ركن اول اين است كه اين معانى و اينحقايقى كه براى الفاظ عبادات ثابت است، (در باب معاملات و لو اينكه قائل هم دارد لكن خيلىضعيف است كه در الفاظ معاملات مثل بيع و نكاح و تجارت و امثال ذلك كسى قائل به ثبوتحقيقت شرعيه بشود. آنچه مىتواند محل بحث قرار بگيرد الفاظ عبادات است.) اين معانى كهمدلول عليه الفاظ و مفاد اين كلمات است، اين معنايى كه براى لفظ صلوة در شرع اسلام هست،معنايى كه براى صوم و لفظ صوم ثابت است و همينطور در زكات و حج و امثال اينها، اين معانىمستحدثه باشد و در شرع ما اين معانى به وجود آمده و قبل از شرع هيچ سابقه و ريشهاى براى اينمعانى وجود نداشته باشد.
يكى از دو ركن حقيقت شرعيه اين معناست كه بگوييم: صلوة از نظر اينكه مفادش اين عبادتمخصوص است، تنها در رابطه با اسلام اين طور است. صيام از نظر اينكه مفادش اين عبادتمخصوصه است تنها در رابطه با شريعت اسلام اين طور است و همين طور زكات و حج و امثال اينها.
ركن دوم اين است كه ما ملتزم به اين بشويم كه واضع يعنى شارع مقدس اسلام، يعنى نبى گرامىاسلام(ص)، به يك صورتى، به يك كيفيتى اين الفاظ را براى اين معانى وضع كرده است و درحقيقت، يك نقلى به وجود آمده است، لفظ صلاتى كه مثلاً براى معناى دعا به حسب لغت وضع شدهاست در اسلام از آن معناى لغوى نقل داده شده است. در حقيقت يك معناى جديدى براى اين لفظ بهصورت وضع
نكات لازم در رابطه با حقيقت شرعيه
براى اينكه ببينيم اين دو ركن آيا تحقق دارد يا ندارد؟ آيا اصولاً مجال و ميدانى براى مسألهحقيقت شرعيه باقى مىماند يا خير؟ بايد چند نكته را خارجاً بررسى كنيم. بعضى از آنها مربوط بهنكاتى است كه از كتاب الله استفاده مىشود و بعضى ارتباط به تاريخ دارد و بعضى به موقعيت وضعكه با توجه به كتاب الله و قرآن كريم اقتضا مىكند. مجموعاً سه نكته در اينجا وجود دارد كه اين سهنكته را بايد كاملاً ما دقت بكنيم.
بررسى تاريخ رسول اكرم (ص) در باره وضع الفاظ
يك نكته اين است كه ما در تاريخ حيات رسول خدا(ص) مىبينيم كه در اين تاريخ شريف،جميع خصوصياتى كه مربوط به نبى اكرم بوده است ثبت و ضبط است. حتى گاهى يك خصوصياتىذكر شده كه شايد هيچ گونه رابطهاى با تشريع ندارد و نه عنوان فضيلت و مزيت دارد لكن روىاهميت رسول خدا (ص) و اين كه در تاريخ، شخصيتى مثل اين شخصيت ديده نشده است، اقتضامىكرده كه آن خصوصياتى كه حتى جنبه تشريعى و حكمى و اعجاز ندارد، جنبه فضيلت و مزيتندارد، كثيرى از آنها را هم در تاريخ رسول خدا (ص) منعكس كردهاند تا چه برسد به آنخصوصياتى كه يا يك فضيلت و مزيتى است در رسول خدا (ص) و يا ارتباط به مقام تشريع و مقامحكم دارد. اينها به صورت كلى در تاريخ مضبوط است و هيچ كسى نمىتواند از نظر جنبه تاريخىدر آن بحثى داشته باشد. اما در تمام اينها حتى يك اشارهاى و لو در يك تاريخى ملاحظه نمىكنيم كهيك روز رسول خدا(ص) مردم را جمع كرده باشند و فرموده باشند اين روز را ما مىخواهيم به نامروز نقل و روز وضع مثلاً نامگذارى كنيم، مىخواهيم امروز لفظ صلوة را از معناى لغوى به يكمعناى تازهاى نقل بدهيم و لفظ صيام را از معناى حقيقى اولى به يك معناى مستحدثى منتقل كنيم وهمين طور لفظ زكات را و لفظ حج را و امثال ذلك. اگر چنين واقعهاى تحقق داشت و يك چنينمسألهاى بود اين مسأله از نظر تاريخى به لحاظ ابعاد مختلفش حائز اهميت بود. يكى تصرف درلغت عرب بود به عنوان نقل در شريعت اسلام و يكى هم تعيين وظايف مسلمين تا روز قيامت كهاينها بدانند كه صلوة يك چنين وضعى پيدا كرده، صوم يك چنين نقلى پيدا كرده، كلمه زكات و حج بايك چنين حادثهاى مواجه شده است و اين بايد در تاريخ بماند «الى يوم القيامة» براى اينكه مسلمانهاهمه در ارتباط با اين مسأله هستند، اين مربوط به يكايك آنهاست «الى يوم القيامة». آيا مسألهاى بااين اهميت و با اين جهات مختلفهاى كه در آن وجود دارد، امكان داشت كه در زمان نبى اكرم (ص)تحقق پيدا كند و مع ذلك تاريخ در مقام ثبت و ضبط او برنيايد؟
با اينكه رسول خدا (ص) در حديث غدير و جاهاى ديگر مسأله امامت را مطرح كردند؛ برادراناهل تسنن نتوانستهاند اصل ماجرا را انكار كنند، منتها آنها در مدلول حديث غدير مناقشه كردهاند.«من كنت مولاه فهذا على مولاه» را كسى نتوانست اصل صدورش را از نبى گرامى اسلام (ص) انكاركند. فقط گفتند مولى به اين معنا نيست كه شما از آن مسأله امامت را استفاده مىكنيد. اين توجيه،توجيه در مقام دلالت است حالا از باب تشبيه مثل همين پيامهايى كه امام بزرگوار گاهى ايراد مىكنندو مىدهند، مىبييند در مفادش گاهى اختلاف واقع مىشود (حالا يا عمداً يا اعتقاداً كارى به اينجهت نداريم.) يك گروهى مىگويند نظر امام از اين جمله اين كلمه است، يك عده ديگر مىگويندنه، نظر ايشان يك مسأله ديگر است كه گاهى هم براى رفع نزاع مجبور به سؤال مجدد مىشوند وتوضيح مىخواهند، مع ذلك در آن رواياتى هم كه مربوط به مسأله امامت است، تاريخ ثبت كرده،حديث هم نقل كرده است، منتها در مقام دلالت مورد خدشه آنها قرار گرفته، اما اصلش قابل انكارنبوده، يك چنين مسألهاى كه با تمامى مسلمين ارتباط دارد و شيعه و سنى هم در اين مسأله فرقىبينشان نيست آيا تاريخ نمىبايد اين معنا را ثبت كرده باشد و مهمتر از آن تاريخ ائمه (ع) است. اينهمه روايات از ائمه(ع) نقل شده كه مسائل گوناگونى را خودشان از نبى اكرم (ص) نقل كردهاند حالايا بلاواسطه يا مع الواسطه، اما مىبينيد در هيچ يك از بيانات ائمه در رابطه با اينكه رسول خدا(ص)اين الفاظ را براى اين معانى به صورت يك وضع جديدى وضع كرده باشند، هيچ كجا مشاهدهنمىكنيم. آيا اين مسألهاى نبود كه لا اقل يكى از ائمه (ع) آن هم در بعضى از بياناتشان اين مسأله راگوشزد كنند؟
شما نگوييد كه در روايات ائمه وضع و تحريف شده و نقل نشده است. اين يك مسألهاى نيستكه داعى به تحريف در آن وجود داشته باشد. اگر امام نقل كرد كه فلان روز رسول الله (ص) روىمنبر نشست و مثلاً فرمود كه من بما اينكه شارع هستم «وضعت لفظ الصلوة بازاء فلان» يا اين جورىتعبير مىكرد كه خداوند امر فرموده كه من لفظ صلوة را در مقابل اين معناى جديد وضع كنم. آيا اينمسألهاى نبود كه در لسان روايات و لو يك بار يكى از امامان تذكر به اين معنا بدهد و بگويد: رسولخدا(ص) در يك روز چنين مسألهاى از ايشان تحقق پيدا كرد؟ ما مىبينيم نه در تاريخ به چنينمسألهاى برخورد مىكنيم و نه در لسان ائمه كه اينها مهمتر از تاريخ خصوصيات مهمه زندگانىرسول خدا (ص) را بالواسطه أو بلاواسطه نقل مىكنند هيچ اشارهاى به اين مسأله در آنجا نشدهاست. و حتى اين نكتهاى را كه الان عرض كردم اين راهى را كه مرحوم آخوند(ره) مىفرمايند كهوضع همهاش به اين صورت نيست كه يك كسى بنشيند بگويد «وضعت هذا اللفظ بازاء هذا المعنى»يك راه ديگر هم دارد كه خود استعمال، وضع را
مراجعه به قرآن در باره وضع الفاظ
نكته دوم اين است كه ما وقتى به كتاب الله و قرآن مجيد مراجعه مىكنيم و آيات را ملاحظهمىكنيم، مىبينيم كه اين معانى سابقهدار و ريشهدار بوده است. از تعبيرات قرآن چه تعبيراتى كه دررابطه با خود قرآن و چه تعبيراتى كه به عنوان حكايت، از انبياء حكايت مىكند هر دو دلالت دارد براينكه اين معانى غير از معناى لغوى است. دعا به معنى عبادت مخصوصه با سابقه و ريشهدار بودهاست.
البته اين را مقدمتاً عرض كنم كه الان از ذهن شما بيرون بيايد كه بقيه مطلب را با دقت ذكر كنيم.نمىخواهيم بگوييم كه صلاة به اين كيفيتى كه در اسلام مطرح است در شرع عيسى (ع) وجود داشتهاست. نمىخواهيم بگوييم صوم به اين كيفيتى كه در اسلام مطرح است در امم سابقه «طابق النعلبالنعل بهذه الكيفية» وجود داشته است. مسأله اين است كه غير از معناى لغوى به عنوان عبادتمخصوصه سابقهدار بوده و الاّ در خود شرع ما هم، شما نمىتوانيد يك كيفيت خاصى براى صلوةذكر كنيد. در خود شرع ما تفاوت بين كيفيات صلاة از زمين تا آسمان است براى اينكه يك صلاة،صلاة شخص حاضر مختار سالم غير عاجز است كه عبارت از چهار ركعت است با ركوع و سجود باتشريفات و تشكيلات، يك صلاة هم صلاة غريق است آن كسى كه دارد غرق مىشود، صلاتشچگونه است؟ در شرح لمعه و غير اينها خوانديد آيا اين صلاة غريق با صلاة مختار قابل مقايسه استو شباهت با هم دارد؟ در حالى كه ما به هر دو صلاة مىگوييم. واقعاً هم صلاة است. نه اينكه صلاةغريق را كسى كه در حال غرق شدن است با چشم به هم زدن، با اشاره كردن و امثال ذلك بگوييم كلمهصلاة مجازاً بر عمل او اطلاق مىشود. آنهم حقيقتاً صلاة است. اگر اين اختلاف را در شرع ماتوانستيم هضم كنيم. اختلاف بين شرع ما و شرايع سابقه، شايد كمتر از اين اختلافات بوده پس ما كهمىگوييم صلاة به عنوان يك عبادت مخصوصه سابقهدار است. فورى در ذهن شما نيايد كه چه موقعصلاة به اين كيفيت در امم گذشته بوده است؟ بله به اين كيفيت نبوده است. لكن اختلاف در شرائط وجزئيات و كيفيت موجب اختلاف در ماهيت نمىشود، ماهيت يك ماهيت است. و لو داراى كيفياتمختلفه و اجزاء و شرائط مختلفى است. مثلاً در آيه صوم مىبينيم خداوند اينجورى تعبير مىفرمايد:«كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم» بر شما روزه واجب شد همان طورى كه اينروزه «على الذين من قبلكم» واجب شده است. خود اين آيه مىگويد روزه چيز تازهاى نيست كهشما خيال كنيد با مسأله تازهاى روبرو شدهايد. روزه، امر سابقهدار و ريشهدارى است.
اگر بگوييد: «كما كتب على الذين من قبلكم» يك معناى عامى در «الذين من قبلكم» وجود دارديعنى در تمام امتهاى گذشته و اديان گذشته مسأله روزه مطرح بوده است. ما خارجاً مىدانيم كهبعضى از امتها اصلاً لسانشان لسان عربى نبوده اينها لسانهاى ديگرى داشتند عبرانى، سريانى و امثالذلك، لغات مختلف ديگرى بوده، پس چطور خداوند مىفرمايد «كما كتب على الذين من قبلكم»؟مىگوييم: اين ظاهرش اين است كه هر لغتى هم در امتهاى گذشته به عنوان روزه مطرح مىشده اگرآن لغت را مىخواستند تبديل و تعويض به عربى كنند كلمه صيام جاى او مىنشسته است. آيا اينظهور در آيه شريفه نيست؟ «كما كتب على الذين من قبلكم» يعنى «كما كتب عليكم من قبلكم» اگرملتهاى گذشته عرب بودند همين «الصيام» اگر لغات ديگر داشتند لغتى بوده كه واژه صيام در عربىجاى او مىنشسته است. آيا مىتوانيم اين جور بگوييم، آيه را اينجورى معنا كنيم. بگوييم «كما كتبعلى الذين من قبلكم» معنايش اين است كه اينها يك عبادتى داشتند كه از نظر لغت عرب هم به اوصيام گفته نمىشده است اما چون شما معناى تازهاى داريد و كلمه صيام را مىخواهيم اينجا به كارببريم، مىگوييم «كما كتب على الذين من قبلكم» اين معناى آيه است «الصيام واجب عليكم كما انالصيام كان واجب عليهم». پس ما نمىتوانيم بگوييم صيام يك عبادت تازهاى است يا مثلاً در مقامحكايت از عيسى (ع) موقعى كه در گهواره بود. آنجا عيسى (ع) مىگويد: «و اوصانى بالصلوة و الزكاةما دمت حيّاً» خداوند مرا وصيت و سفارش كرده به صلاة و زكات، اگر عيسى (ع) زبانش عربى بودهكه مسأله روشن است. يعنى عيسى (ع) همين عبارت را گفته است. قرآن نقل مىكند «قال و اوصانىبالصلوة و الزكاة» اگر هم لغت غير از اين داشته معناى عربىاش و ترجمه به عربىاش اين است كهخداوند دارد نقل مىكند يعنى آن لغتى را كه عيسى (ع) به كار برد، واژه عربىاش صلاة و زكات است.پس معلوم مىشود صلاة داراى سابقه بوده، حتى زكات سابقه داشته است. منتها معنايش اين است كه«بهذه الكيفية معلوم فى الاسلام» ولى «بما انّها عبادة مخصوصة» و الاّ زكات به حسب معناى لغوى كهدر آن عباديت نيست. حالا صلاة مىگويند معناى لغوى آن دعاست. در دعا سر و كار انسان با خداونداست. اما زكات كه به معناى طهارت به معناى پاكى است، در كلمه طهارت و پاكى مسأله عباديتاصلاً مطرح نيست، ولى اين «بما انه عبادة اوصانى بالصلوة و الزكاة ما دمت حيّاً» است.
در قضيه ابراهيم(على نبينا و آله و عليه السلام)، بعد از آن كه از ساختن كعبه فارغ مىشود،مأموريت پيدا مىكند به اين صورت «و اذّن فى الناس بالحج يأتوك رجالاً و على كل ضامر يأتين منكل فجّ عميق» بعد از آن كه خانه كعبه بنايش تمام شد، در مردم اعلام به حج بكن، حج (بما أنه عبادةمخصوصة) اين دستور خداوند است به ابراهيم (ع)، آيا مىتوانيم بگوييم كه حج كه يك معناىمستحدثى فى شرعنا هذا است با اين «و أذن فى الناس بالحج» كه حتى در بعضى از روايات است كهدر اسلام هم موفق به حج مىشوند اينها همانند آن است كه ابراهيم (ع) گفته و اينها پذيرفتهاند درموقعى كه مثلاً در عالم فلان بودند؟ پس معلوم مىشود مسأله حج هم سابقه دار است.
اطلاق صلاة به اعمال مخصوصه در لسان مشركين
نكته جديدى در بعضى از آيات به چشم مىخورد كه انسان تعجب مىكند و آن اين است كهحتى مشركين در صدر اسلام و قبل از اسلام عملى داشتهاند و عبادتى داشتهاند «و كانوا يسمّونبالصلاة» قرآن كريم ناقلش است، مىفرمايد: «و ما كان صلاتهم عند البيت الا مكائاً و تصديه»، قرآننقل مىكند، اين اصطلاح خود آنهاست. خود آنها به عنوان صلاة از اين عمل تعبير مىكردند. مكاء بهمعناى كف زدن است. تصديه به معناى سوت زدن است. از اين تعبير مىكردند «بالصلاة بما أنه عبادةمخصوصة» با اينكه مشركين اكثرشان تابع انبياء گذشته هم نبودند شاهدش مسأله بت پرستى است.بت پرستى كه نمىتواند در ارتباط با يك ملت و دينى و لو از اديان سابقه واقع باشد. بت پرستىارتباط به دين الهى ندارد. همين مشركين با اينكه اكثرشان پايبند به هيچ دين و مذهبى از ملتهاىگذشته نبودند مع ذلك كلمه صلاة به عنوان يك عبادت مخصوصه را استعمال مىكردند. اين هم بهشهادت قرآن.
پس ما وقتى اين آيات را ملاحظه مىكنيم از اين آيات استفاده مىشود كه يك سلسله معانى وحقايقى به نام حقايق مستحدثه و حقايق جديده داريم كه در توجيه اينها مىگوييم كه قبل از اسلامصلاة به معنى دعا بوده «لا بما أنه عبادة» دعا عنوان عبادت در آن وجود ندارد، به عنوان دعا بوده، لكندر اسلام چون يك معناى مستحدثه و تازه و جديدى داشته، مسأله نقل از معناى لغوى به معناىشرعى تحقق پيدا كرده است. پس نكته دومى را هم كه انسان بايد ملاحظه كند اين است كه همهاشمقيد نباشد به اينكه در اصول چه ادلهاى ذكر شده چه وجوهى مطرح شده، واقعياتش را انسانبررسى كند، وقتى كه انسان اينها را ملاحظه مىكند مىبيند كه هيچ يك از اين الفاظ عبادات نيست كهداراى سابقه و ريشهاى در شرايع گذشته نباشد.
نكتهاى را تذكر بدهم؛ كسى ممكن است در ذهنش اين طور بگويد كه اين وضع در لسان انبياءگذشته واقع شده، يعنى اين را كه به نام حقيقت شرعيه در رابطه با اسلام مطرح مىكنيم، شمامىگوييد كه اين ريشه دار است، ما ريشهداريش را قبول مىكنيم مثلاً مىگوييم كه ابراهيم(ع) چنينكارى را كرده است آمده لفظ صلاة را از معناى لغوى به معناى جديد نقل داده، زكات را همينطور،صوم را همينطور، حج را همينطور و هكذا ساير الفاظ عبادات را، كه نقل و حقيقت شرعيه استناد بهانبياء گذشته و سلف پيدا كند، مىگوييم كه؛ اولاً كه اين معنا را تاريخ تأييد نكرده است. تاريخ انبياء،مضبوط است و هيچ امامى هم نديديم از انبياء گذشته يك چنين معنايى را نقل كند.
ثانياً؛ اگر چنين چيزى شد، ديگر بحث حقيقت شرعيه بحث بى فايدهاى مىشود براى اينكه اگرثابت شد كه در زمان انبياء گذشته چنين نقل و انتقالى تحقق پيدا كرده، آن وقت استعمالاتى كه درلسان نبى گرامى اسلام (ص) واقع شده چه روز اول بعثت باشد، چه آخر هجرت باشد، هر زمانىباشد ما بايد حمل بر همان معانى قبلى ثابت شده در شرايع سابقه كنيم، ديگر جايى نيست كه درمسأله ترديدى براى ما پيش بيايد و ثمرهاى براى حقيقت شرعيه داشته باشيم گرچه روى همينمبنايى هم كه در ذهن شما مسأله حقيقت شرعيه مطرح است بعداً مىآييم ان شاء الله عرض مىكنيمكه روى همين مبنا هم هيچ ثمرهاى در بحث حقيقت شرعيه مترتب نخواهد شد، اما به اين صورتىكه الان مطرح مىكنيم، ديگراصلاً جاى توهم ثمره در بحث حقيقت شرعيه به هيچ وجه نخواهد بود.يك نكته سومى هم در اين رابطه هست كه در بحث بعد ان شاء الله عرض مىكنيم تا ببينيم نتيجهاشچه خواهد بود.
تمرينات
كيفيت ثبوت حقيقت شرعيه در الفاظ عبادات چگونه است
در رابطه با حقيقت شرعيه از بررسى تاريخ رسول اكرم(ص) چه نتيجهاى مىگيريم
از مراجعه به قرآن در رابطه با حقيقت شرعيه چه نتيجهاى حاصل مىشود
كيفيت اطلاق الفاظ صلاة و در شرايع مختلف و نزد مشركين چگونه بوده است
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...