شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
علائم حقيقت و مجاز
تدریس استاد
متن
40 علائم حقيقت و مجاز 90
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
اشكال دور در مسأله تبادر
مرحوم آخوند(ره) مىفرمايند: همان اشكال دورى كه در مسأله تبادر مطرح است، در مسألهصحت حمل هم مطرح است، و همان دو جوابى كه در آنجا از دور داده شد در اينجا هم آن دو جوابجريان دارد؛ يكى مسأله مغايرتِ بين علمين بود از نظر اجمال و تفصيل، كه مىگفتيم: علم تفصيلىِبه معناىِ حقيقى متوقفِ بر تبادر است، و تبادر موقوفِ به علم اجمالى و ارتكازى است، در اينجا همبه همين كيفيت جواب داده مىشود. يكى هم مسأله عالم و مستعلِم بود، كه اعمال كننده علامت، ازراه علم عالم استفاده بكند، اينجا يك شبهه قوىاى هست كه به هيچ وجه قابل دفع نيست، و آن ايناست كه مسأله اجمال و تفصيل در باب تبادر مىتواند راه فرارِ از دور باشد، اما در عدم صحت سلبنمىتواند جوابِ از دور قرار بگيرد، چرا؟ براى اين كه اين قضيه حمليهاى را كه شما تشكيلمىدهيد، چون عدم صحت سلب عبارت ديگرِ صحت حمل است. در حمل اوّلى ذاتى، شما گفتيد:صحت حمل، در حمل اولى ذاتى علامت اين است كه آن معناى مشكوك عين و خودِ معناى حقيقىاست. سؤال اين است كه شما قضيه حمليه را به چه صورت تشكيل مىدهيد؟ موضوع و محمولشما در اين قضيه حمليه چيست؟ مثلاً اگر شما شك داريد كه آيا مطلق وجه الارض، معناىِ حقيقىصعيد است يا نه و ترديدِ در اين معنا داريد، و مىخواهيد كه از راه قضيه حمليه اين معنا را استكشافكنيد، قضيه حمليه چطور اينجا تشكيل مىشود؟ موضوع و محمول در اين قضيه حمليه چيست؟آنطورى كه از كلام مرحوم آخوند(ره) هم استفاده مىشود شما آن معناى مشكوك را كه احتمالمىدهيد معناىِ حقيقى باشد، در اين قضيه حمليه موضوع قرار مىدهيد. مىگوييد: مطلق وجهالارض، اين موضوع. محمول را چه قرار مىدهيد؟ صعيدٌ، حمل هم، حمل اوّلى ذاتى است.
سؤال مىشود كه در ناحيه محمول، چه چيزى محمول واقع مىشود؟ آيا لفظ صعيد به تنهائىمحمول واقع مىشود؟ يا اين كه لفظ و معنا هر دو محمول واقع مىشوند؟ يا اين كه معنا محمولواقع مىشود؟ ديگر احتمال چهارم در اينجا منتفى است. شما كه مطلق وجه الارض را موضوع قرارمىدهيد، و محمول را صعيدٌ قرار مىدهيد، آيا لفظ صعيد، يا لفظ و معنا هر دو، يا معنا به تنهائى؟ اگرشما احتمال بدهيد كه ما لفظ صعيد را محمول قرار مىدهيم، لفظ كه نمىشود حملِ بر معنا بشود.لفظ و معنا بينشان مغايرتِ مقولهاى تحقق دارد، يعنى معنا هميشه از يك مقوله است و لفظ ازمقولهاى ديگر، لفظ از مقوله صوت و مثلاً كِيف است، يا امثال اينها و معنا از مقوله جوهر است، براىاين كه مطلق وجه الارض يا سنگ است يا شن است يا خاك است و يا امثال ذلك كه اينها همه جوهرهستند. و اصولاً معنا ندارد كه در قضيه حمليه، انسان لفظ را حملِ بر معنا بكند. در مثل قضيه «زيدٌلفظ» در آنجا موضوع، در حقيقت لفظ زيد بود، كه انواعش را ذكر كرديم. در اينجا كه مطلق وجهالارض، عنوانِ لفظيش مطرح نيست، عنوان واقعى مطرح است. مىخواهيم ببينيم كه غير از ترابخالص آيا سنگ و شن هم «صعيدٌ أم لا»؟ سنگ، واقع سنگ و شن، واقعِ شن، تراب خالص هم مثلاًيكى از مصاديق. در قضيه حمليه اگر موضوع، معنا شد، لفظ ديگر معنا ندارد كه حملِ بر او بشود، و مادر قضيه «زيدٌ قائمٌ» كه اين همه دادِ اتحاد و هوهويت مىزديم، بين چه و چه، اتحاد و هوهويتتحقق دارد؟ بين معناى زيد و معناى قائم. آن هوهويّتى كه در قضاياى حمليه محقق است بين دو تامعنا تحقق دارد، بين دو تا محكى تحقق دارد، و الاّ اگر در همان قضيه «زيدٌ قائمٌ» بخواهيم پاى لفظ رادر كار بياوريم حتى نمىتوانيم بگوييم: لفظ قائم با لفظ زيد اتحاد دارد، اگر هر دو موضوع و محمولهم عبارت از لفظ باشد اين باطل است، چه موقع لفظِ زيد با لفظِ قائم اتحاد و هوهويت دارد؟ لفظِزيد يك لفظ است و لفظ قائم لفظِ ديگرى است.
اگر شما در باب معانى توانستيد بگوييد: «زيدٌ عمروٌ» در باب الفاظ هم مىتوانيد بگوييد: «زيدٌقائمٌ» بطورى كه اتحاد و هوهويت بين اين دو لفظ تحقق داشته باشد.
زيدٌ و عمروٌ در عالم معنا چون دو فرد از يك ماهيت هستند و دو فرد غير قابل اتحاد هستند،حتى اتحاد وجودى هم بينشان تحقق ندارد، لذا قضيه حمليه «زيدٌ عمروٌ» باطل است، اين كاذباست و مطابقتِ با واقع ندارد. در «زيدٌ قائمٌ» اگر مسأله را روى اين دو تا لفظ پياده كنيم، دو تا لفظتغايرشان در رابطه با ماهيتِ لفظ، مثل زيد و عمرو مىماند در رابطه با ماهيت انسان، هيچ گونهاتحادى و حتى نسبتى به آن معناىِ واقعىِ نسبت بين دو لفظ تحقق ندارد. پس در قضيه «زيدٌ قائمٌ» كهما اتحاد و هوهويت را مطرح كرديم در رابطه با معناى زيد و معناى قائم بود كه بينشان اتحاد بود و بهقول معروف و مشهور بينشان نسبت تحقق داشت.
اتحاد و هوهويت در قضاياى حمليه
در مانحن فيه اگر مطلق وجه الارض به عنوان يك معنا، موضوع قرار بگيرد آيا محمول مامىتواند لفظ صعيد باشد؟ اگر محمول، لفظ است اين قضيه حمليه پس تعيّن پيدا مىكند در احتمال سوم، كه ما مطلق وجه الارض را موضوع قرار بدهيم و معناىصعيد را محمول قرار بدهيم، غير از اين راه چاره ندارد. سؤال مىشود شما كه معناى صعيد رامحمول قرار مىدهيد، آيا معناى صعيد براى شما معلوم است، يا اين كه معناى صعيد براى شمامجهول است؟ اگر كسى بگويد: امكان دارد كه ما يك معناى مجهولى را محمولِ در قضيه حمليهقرار بدهيم جوابش اين است كه عقل، مكذّب اين معناست. چطور مىشود كه شما ادعاى هوهويتبكنيد بين يك موضوع و بين يك محمولى كه براى شما مجهول است آن محمول؟ لذا چارهاىنداريد كه بگوييد: معناى صعيد براى ما معلوم است. حالا كه معناى صعيد براى شما معلوم شد سؤالمىشود كه آيا تفصيلاً معناى صعيد براى شما معلوم است؟ يا اين كه اجمالاً معناى صعيد براى شمامعلوم است؟ اگر بگوييد كه تفصيلاً معناى صعيد براى ما معلوم است مىگوييم: شما كه علم تفصيلىِبه معناى صعيد داريد، و در رابطه با محمول، معنا كاملاً براى شما مشخص است ديگر قضيه حمليهبراى چه تشكيل مىدهيد؟ شما قبل از آنى كه قضيه حمليه را تشكيل بدهيد، قبل از آنى كه دستِ نيازبه جانب عدم صحت سلب و يا صحت الحمل دراز بكنيد معناى صعيد تفصيلاً براى شما معلوم بودهاست.
فرق عمده بين تبادر و عدم صحت سلب
پس از راه عدم صحت سلب چه نقطه ابهامى را مىخواهيد برطرف بكنيد و كشف بكنيد؟ پسنمىشود كه از يك طرف معناىِ صعيد به طور تفصيل براى ما معلوم باشد، و از طرف ديگر هم ما نيازِبه تشكيل قضيه حمليه داشته باشيم، هم خودمان را نيازمند ببينيم و هم علم تفصيلى به معناى صعيدداشته باشيم. جمع بين اين دو تا كه معنا ندارد، شما همه اين مسائل را براى راهيابى به معناى صعيد بهكار مىبريد، در حالى كه قبل از تشكيل قضيه حمليه معناى صعيد براى شما معلوم به تفصيل است. واگر بفرماييد: ما معناى صعيد را مىدانيم ولى اجمالاً و ارتكازاً، مىگوييم: عمده فرق بين تبادر و عدمصحت سلب در همين مسأله است. مىگوييم: شما لفظ صعيد را كه مىدانيد، وقتى مىخواهيدمعناى صعيد را حملِ بر مطلق وجه الارض بكنيد آيا اين معنا مغفول عنه شماست؟ يا مورد توجه وو التفات شماست؟ اگر مغفول عنه شماست معناى مغفول عنه مثل معناى مجهول مىماند، همانطوركه معناى مجهول، قابليت حمل ندارد، نه در ناحيه موضوع و نه در ناحيه محمول، همينطور معناىمغفول عنه را چطور مىشود حملِ بر موضوع بشود؟ قضيه حمليه را شما داريد تشكيل مىدهيد، آياتشكيل دهنده «زيدٌ قائمٌ» مىشود كه از معناى زيد غافل باشد؟ مىشود كه از معناى قائم غافل باشد ومع ذلك قضيه حمليه را تشكيل بدهد؟ يا اين كه تشكيل قضيه حمليه كه متقوّم به اتحاد بين موضوعو محمول است، متوقفِ بر توجه به موضوع و توجه به محمول است. پس نمىشود كه معناى صعيدمغفول عنه شما باشد، بايد مورد توجه باشد، و اگر مورد توجه شد، از اجمالى بودن خارج مىشود.
فرق علم اجمالى و علم تفصيلى
براى اين كه فرق بين علم اجمالى و تفصيلى در اين جهت است كه علم تفصيلى، علم ملتفت اليهو مورد توجه انسان است؛ اما علم اجمالى، علمى است كه در ارتكاز انسان وجود دارد، ليكن موردتوجه انسان قرار نگرفته است و ملتفت اليه انسان نيست. يك سؤال در اينجا هست و آن اين كه آيامىشود يك معناى معلوم بالاجمال، كه معناى علم اجمالى عدم توجهِ به آن معنا و عدم التفاتِ به آنمعناست، انسان، خودش بيايد تشكيل قضيه حمليه بدهد، و اين معنا را محمولِ در قضيه حمليه قراربدهد؟ لامحاله وقتى كه چنين وضعى پيش مىآيد بايد معناى صعيد ملتفت اليه و مورد توجه باشد،تا بتواند حملِ بر مطلق وجه الارض بشود. «و اذا كان مورداً للتوجه و ملتفتاً اليه فهذا هو العلمالتفصيلى»، و اگر علم تفصيلى هست پس قضيه حمليه براى چه هدفى تشكيل داده مىشود؟ قضيهحمليه را براى رفع كدام نقطه ابهام شما مىخواهيد استفاده كنيد؟ در باب تبادر، ولو اين كه تبادرِ عندالنفس باشد، اين اشكال وارد نيست، در آنجا مسأله اينطور است نه اين كه قضيه حمليه نيست، آنجامسأله لفظ و معنا مطرح است، اينجا چون پاى قضيه حمليه در كار است لذا مستقيماً معانى با همارتباط پيدا مىكند و تماس دارد، اما در باب تبادر چون مسأله تشكيل قضيه حمليه نيست ممكناست انسان ابتدائاً نداند كه معناى صعيد چيست؟ يعنى علم تفصيلى ندارد، پيش خودش مىگويد كهما كلمه صعيد را مىگوييم تا ببينيم كه ذهنمان به چه انتقال پيدا مىكند، ذهنمان به كدام معنا متوجهمىشود؟ مىبيند كه تا خودش يا ديگرى اگر لفظ صعيد از دهانش بيرون آمد، ذهنش انتقالِ به مطلقوجه الارض پيدا مىكند، كه قبل از آن كه مسأله كاشفيت تبادر را مورد استفاده قرار بدهد هيچگونهعلمِ تفصيلىِ به معناى صعيد نداشت، ليكن در قلب و ذهن او اين معنا بود، و توجهِ به او نداشت، ازراه تبادر توجهِ به اين معنا پيدا مىكند، علمِ به علم پيدا مىكند، توجهِ به علم پيدا مىكند. اما در مسألهصحت حمل اينطور نيست كه يك طرف لفظ باشد و يك طرف ديگر معنا باشد، قضيه حمليه روىلفظ و معنا دور نمىزند، مطلق وجه الارض به عنوان يك معنا موضوع قرار داده شده است و معناىصعيد محمول قرار داده شده است. محمول را من محمول قرار دادهام، نمىشود كه براى من مجهولباشد، و نه مىشود كه براى من مغفول عنه باشد، بايد يك شىءِ روشنِ ملتفت اليهِ مورد توجه نفس رامن بيايم. محمولِ براى مطلق وجه الارض قرار بدهم، اگر او مورد توجه و ملتفت اليه است اينعبارتِ ديگر اين است كه شما معناى صعيد را كاملاً به علم تفصيلى و با كمال توجه قبل از تشكيلقضيه حمليه برايتان روشن بوده است، پس قضيه حمليه براى چه تشكيل داده مىشود؟
اين اشكال، اشكالى بسيار مهم و غير قابل اندفاع است، مسأله عدم صحت سلب را در آن جوابِبه علم تفصيلى و علم اجمالى از مسأله تبادر جدا مىكند. اين در حمل اولى ذاتى، در حمل شايعصناعى هم مسأله اينطور است، در حمل شايع صناعى هم باز عين همين اشكال هست؛ مثلاً شمامىدانيد كه تراب خالص يا عينِ معناى صعيد است و يا داخل در معناى صعيد است، اما در سايرچيزها مثل سنگ و شن و امثال ذلك شما شك داريد كه اينها هم مصداقِ معناى صعيد هست يا نه؟اينها را شك داريد. حالا مىخواهيد يك قضيه حمليه به حمل شايع صناعى ترتيب بدهيد و از راهتشكيل قضيه حمليه مصداقيت اينها را براى معناى صعيد بدست بياوريد، اينجور مىگوييد:«الحجر صعيدٌ»، «الرمل صعيدٌ» به صورت قضيه حمليه به حمل شايع صناعى، در تراب خالصمسأله روشن است، يا تمامِ معناى صعيد است و يا اين كه يكى از معناى صعيد است بلا اشكال، اما دررمل و حجر مسأله چطور است؟ شما مىآييد مىگوييد: «الرمل صعيدٌ» عين همان اشكال را ما دراينجا مىكنيم منتها صورتش مقدارى فرق مىكند. آيا در «الرمل صعيدٌ» لفظ صعيد محمول است؟ نه.لفظ و معنا محمول است؟ نه، معنا بلااشكال محمول است، آن هم معناى معلوم، نه معناى مجهول.در اينجا به اين ترتيب ما سؤال مىكنيم: آن معنايى كه شما از صعيد مىدانيد و قضيه حمليهمىخواهيد تشكيل بدهيد، آن معناى معلوم را مىدانيد كه شامل رمل و حجر هست يا نه؟ شما كهمىگوييد: مثلاً در «زيدٌ انسانٌ» وقتى كه ما قضيه حمليه به حمل شايع صناعى ترتيب مىدهيم،مىدانيم كه انسان يك ماهيت كليهاى دارد و زيد هم يكى از مصاديقش است، غير از اين كه نيست.شما كه مىگوييد: «الرمل صعيدٌ» آيا مىدانيد كه صعيد «له معنى يشمل الرّمل» يا نمىدانيد؟ اگرمىدانيد كه «الصعيد له معنى يشمل الرّمل» پس ديگر قضيه حمليه براى چه تشكيل دادهايد؟ شمامىدانيد كه صعيد يك معنايى دارد و آن معنا شامل رمل هم هست، يعنى در حقيقيت فرديت رمل رابراى معناى صعيد مشخصاً مىدانيد، اگر مىدانيد پس براى چه قضيه حمليه تشكيل مىدهيد؟ اگربگوييد كه اين معنا را نمىدانيم، مىگوييم اگر نمىدانيد پس چطور مىدانيد كه اين قضيه حمليه قضيه حمليه به حمل شايع صناعى، در صورتى قضيه صحيح است كه تشكيل دهنده بداند كهمحمول «له معنىً عام و من جملة افراد ذلك المعنى العام هو الموضوع»، و اگر اين معنا براى شمامعلوم است ديگر براى چه قضيه حمليه تشكيل مىدهيد؟ يعنى قبلاً بايد بدانيد كه معناى صعيد،مطلق وجه الارض است، براى اين كه اگر مطلق وجه الارض باشد رمل يكى از مصاديقش است،حجر يكى از مصاديقش است، تراب هم كه مصداق ظاهرش است. اما اگر احتمال داديد كه معناىصعيد خصوص تراب خالص است پس چطور شما مىتوانيد بگوييد: «الرمل حجرٌ» به صورتقضيه حمليه صحيحه و صادقه؟ لذا در اينجا هم اين اشكال پيش مىآيد كه يا اصلاً نمىتوانيد قضيهحمليه را تشكيل بدهيد و يا اين كه اگر هم بخواهيد كه قضيه حمليه را تشكيل بدهيد نيازى به اونداريد. براى اين كه تشكيل دادن متوقفِ بر يك امر قبلى است، و در آن مرحله قبل، همه مسائل براىشما روشن شده است، و اگر در مرحله قبل از تشكيل قضيه همه مسائل براى ما روشن است ديگر مادستِ نياز به طرف قضيه حمليه براى چه دراز بكنيم؟ و كدام نقطه ابهام را با تشكيل قضيه حمليهبرطرف كنيم؟ لذا در اين نوع از قضيه حمليه هم اين اشكال هست كه شما از راه عدم صحت سلبنمىتوانيد مطلبى را استفاده بكنيد.
توجيه مرحوم آخوند(ره) از اشكال در عدم صحت سلب
مرحوم آخوند(ره) مثل اين كه به اصل اين اشكالى كه امروز كرديم، بىتوجه نبودهاند، لذا وقتىكه مىخواستند عدم صحت سلب را بيان كنند يك تعبيرى به كار بردهاند كه تصوّر فرمودهاند كه بااين تعبير مثلاً مشكله حل مىشود، اگر دقت كرده باشيد مىبينيد كه تعبير ايشان اين است كهمىفرمايد: «عدم صحة سلب اللفظ» منتها مىدانستند كه لفظ مطرح نيست، بعد اضافه كردهاند «عدمصحة سلب اللفظ بمعناه المعلوم المرتكز اجمالاً عن معنى» كه آن معنا همانى است كه موضوع قرارمىگيرد، اين «تكون علامة كونه حقيقة فيه». ايشان كه مىگويد: «عدم صحة سلب اللفظ بمعناه» اينعبارت يعنى چه؟ يعنى لفظ و معنى هر دو، كه ما گفتيم: اين غير قابل تصور است كه اصلاً كسى لفظرا حملِ بر معنا بكند. اگر مىخواهند كه معنا را بگويند كه پاى لفظ مطرح نيست، پس چرا مىگويند:«عدم صحة سلب اللفظ بمعناه المعلوم»؟ يا مثلاً احتمال داده شده است كه ايشان مىخواهد يكحرفِ اين جورى بزند كه اين حرف هم رفع اشكال نمىكند، اينها به درد اين مسائل نمىخورد،ايشان مىخواهد بگويد كه لفظ مثلاً فانىِ در معناست، لفظ چهره معناست، و چون كه چهره معناستمىشود كه در قضيه صحت سلب و صحت حمل لفظ را با اين چهره ما مطرح بكنيم. مىگوييم: اينهاكه چهره و آئينه معناست، مشكل را حل نمىكند. مىگويد: ما نمىفهميم كه محمول چيست؟ روشنكنيد كه لفظ يا معنا است؟ و يا اين كه هر دو است؟ شِقّ رابع ندارد.
اما اين كه بياييم بگوييم: لفظ «بما انه قيافة المعنى و فان فى المعنى» اينها به درد اين كه ذهن انسانرا مشوش بكند و انسان را گول بزند مىخورد، و الا واقعيت كه با اين حرفها تغيير نمىكند، محمولكدام يكى از اينهاست؟ لفظ يا معنا است؟ و يا اين كه هر دو است؟ اگر لفظ باشد كه آن اشكالى بود كهما عرض كرديم، اگر لفظ و معنا باشد هم همان اشكال وارد است، اگر معنا هم باشد كه ديگر مسألهنيازِ به عدم صحت سلب بطور كلى از بين مىرفت. لذا عبارت را برداشتن و به اين صورتدرآوردن، نمىتواند حل اين مشكله را بكند. شايد باز مختصرِ ديگرى در اين رابطه عرضى داشتهباشيم.
تمرينات
اشكال دور در مسأله تبادر را توضيح دهيد
كيفيت اتحاد و هوهويت را در قضاياى حمليه بيان كنيد
فرق عمده بين تبادر و عدم صحت سلب چيست
توجيه مرحوم آخوند(ره) از اشكال در عدم صحت سلب را شرح دهيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...